متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 472
آنچه در این مجموعه میخوانید، بازنویسی خاطرات و تأملاتی است که در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام. این روایتها، شرحی تفصیلی از تجربههای زیستهام در مواجهه با مسائل دینی، اجتماعی، و علمی است که با قلب و ذهنم گره خوردهاند. هر خاطره، دریچهای است به جهانی که در آن، حقیقتجویی، عدالت، و همدلی با انسانها را سرلوحه زندگیام قرار دادهام.
بخش اول: عدالت در قضاوت و گفتوگوی همدلانه
در اوایل انقلاب، در یکی از شهرستانها، با صحنهای تأسفبار روبهرو شدم. مسئول فرهنگی منطقه تصمیم گرفته بود سیصد معلم، اعم از زن و مرد، را به اتهاماتی چون کمونیسم یا منافق بودن اخراج کند. این تصمیم، بدون بررسی دقیق و با شتابزدگی اتخاذ شده بود. به او گفتم: «چگونه میتوان این همه انسان را بدون دلیل موجه از کار برکنار کرد؟» از او خواستم مدارکش را ارائه دهد، اما پاسخش چیزی جز کلیگویی نبود. برایم روشن بود که این قضاوت، نهتنها عادلانه نیست، بلکه به جامعه آسیب میرساند. به یاد آیهای از وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ (قرآن کریم، سوره اسراء، آیه 36) افتادم که میفرماید: «و چیزی را که به آن علم نداری دنبال مکن.» این آیه، مرا به پیگیری عدالت و پرهیز از اتهامزنی بیاساس واداشت.
برای فهم حقیقت، تصمیم گرفتم با این معلمان گفتوگو کنم. در گرمای تابستان، کلاسهایی ترتیب دادم. سالنها گرم بود و آزاردهنده. روز اول به شاگردان گفتم: «زیر سقف اذیت میشوم، بیایید در حیاط بنشینیم.» روز بعد، پیشنهاد دادم به باغ برویم. فضایی باز و دلانگیز که نسیمی خنک در آن جریان داشت، جایی که گفتوگو میتوانست جان بگیرد. این انتخاب، نهتنها گرما را قابلتحمل کرد، بلکه فضایی صمیمی برای تبادل اندیشه فراهم آورد. به یاد آیه ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ (قرآن کریم، سوره نحل، آیه 125) افتادم که میفرماید: «به راه پروردگارت با حکمت و اندرز نیکو دعوت کن.»
درنگ: قضاوت عادلانه و گفتوگوی همدلانه، پایههای اصلاح جامعهاند. اتهامزنی بدون سند و تصمیمگیری شتابزده، به انحراف و بیاعتمادی دامن میزند.
در میان این معلمان، دختری بود که خشمگین و معترض به نظر میرسید. او از عالمان دینی و نظام دلچرکین بود و حتی تلویزیون را خاموش میکرد تا سخنانشان را نشنود. شوهرش به من گفت که او قصد جدایی دارد و برخی او را کافر خواندهاند. با او به گفتوگو نشستم. پرسیدم: «چرا اینقدر خشمگینی؟» آرامآرام ریشههای خشمش آشکار شد. برادرش در درگیریها کشته شده بود و او این مصیبت را به عالمان دینی نسبت میداد. به او گفتم: «آیا همه پاسداران یا نیروهای انقلابی چنیناند؟ اینها جوانانیاند که برای دفاع از میهن جانشان را فدا میکنند.» با صبر و منطق، به او نشان دادم که خشمش نتیجه سوءتفاهمی است که از یک زخم عمیق سرچشمه گرفته. کمکم آرام شد و راه گفتوگو باز شد. این تجربه، مرا به یاد آیه وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (قرآن کریم، سوره نحل، آیه 125) انداخت که میفرماید: «و با آنان به نیکوترین شیوه مجادله کن.»
این ماجرا به من آموخت که انحرافات فکری، مانند آنچه ارتداد مینامند، اغلب ریشه در عوامل اجتماعی و روانی دارد. ضعفهای ساختاری جامعه، سوءتفاهمها، و تجربههای تلخ، انسانها را به سوی خشم و انحراف سوق میدهد. به یاد آیه وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ (قرآن کریم، سوره شوری، آیه 30) افتادم که میفرماید: «و هر مصیبتی که به شما رسد، به سبب آن چیزی است که دستهایتان کسب کرده.» باید عوامل ریشهای را شناسایی و درمان کرد، نه اینکه به معلولها بپردازیم.
در این میان، دریافتم که پذیرش دین در انسانها انگیزههای متفاوتی دارد. برخی از سر اختیار و عشق به دین میآیند، برخی از سر شکر نعمتهای الهی، و برخی بدون انگیزهای عمیق. این تفاوتها، در چگونگی مواجههشان با چالشهای فکری اثر میگذارد. آیه لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ (قرآن کریم، سوره بقره، آیه 256) که میفرماید: «در دین هیچ اکراهی نیست»، مرا به تأمل در اهمیت اختیار در ایمان واداشت.
درنگ: انحرافات فکری، نتیجه ضعفهای اجتماعی و روانی است. گفتوگوی منطقی و همدلانه میتواند این زخمها را التیام بخشد و به اصلاح جامعه کمک کند.
بخش دوم: فناوری و چالشهای معرفت دینی
در اوایل انقلاب، زمانی که کامپیوترها تازه در حوزههای علمیه راه پیدا کرده بودند، با نمونهای از کاربرد آنها روبهرو شدم. دستگاههایی آورده بودند که به نظرم تنها کارهای کمی انجام میدادند؛ مثل ذخیره و بازیابی اطلاعات. اما من به دنبال چیزی فراتر بودم. به دوستان گفتم: «این ابزارها خوباند، اما اگر بتوانید دستگاهی بسازید که دانش را عمیقاً استخراج کند، مانند پمپی که آب چاه را تا قطره آخر بیرون میکشد، آنگاه ارزشمند خواهد بود.» این آرزو، به مثابه شيرينسازی آب دریا بود که در جزیره کیش دیده بودم؛ دستگاههای عظیمی که آب شور را به آب شیرین تبدیل میکردند و درختان را سیراب میساختند. به یاد آیه وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا (قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 48) افتادم که میفرماید: «و از آسمان آبی پاککننده فرو فرستادیم.»
این تمثیل، مرا به تأمل در ضرورت نوآوری در معرفت دینی واداشت. ابزارهای علمی باید بتوانند دانش را پالایش کنند و به عمق آن برسند، نه اینکه صرفاً اطلاعات را جابهجا کنند. آیه قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (قرآن کریم، سوره زمر، آیه 9) که میفرماید: «بگو آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند برابرند؟»، مرا به اهمیت دانش عمیق رهنمون ساخت.
همیشه باور داشتم که پژوهشهای علمی باید قدرتمند و متمرکز باشند. کارهای سرسری و روزمره، هرچند مفید، نمیتوانند تحول ایجاد کنند. به یاد آیه إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا (قرآن کریم، سوره مزمل، آیه 5) افتادم که میفرماید: «ما بر تو سخنی سنگین خواهیم افکند.» این آیه، مسئولیت سنگین کسب دانش را به من یادآوری کرد.
درنگ: فناوری باید در خدمت تولید دانش عمیق و کیفی باشد. پژوهشهای قدرتمند و متمرکز، کلید تحول در معرفت دینیاند.
بخش سوم: ضرورت علوم انسانی در حوزههای دینی
سالها تجربهام در دل جامعه، مرا به این باور رساند که روانشناسی و جامعهشناسی در حوزههای علمیه ما مهجور ماندهاند. این علوم، کلید فهم انسان و جامعهاند، اما در نظام آموزشی ما جایگاهی ندارند. من که خود را اسیر جامعه میدانستم، از نزدیک با زخمها و نیازهای مردم آشنا بودم. این تجربه زیسته، مرا به درک عمیقی از مسائل اجتماعی و روانی رساند. به یاد آیه وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا (قرآن کریم، سوره نحل، آیه 36) افتادم که میفرماید: «و در هر امتی پیامبری برانگیختیم.» این آیه، مرا به ضرورت شناخت بستر اجتماعی برای هدایت واداشت.
باور داشتم که در برخی علوم، مانند روانشناسی و حقوق، تجربه و بینش شخصیام مرا از مطالعه گسترده بینیاز کرده بود. استادم میگفت: «برای برخی متون، نیازی به مطالعه ندارم، چون در دلم حک شدهاند.» اما این اعتماد، هرگز مرا از روشمندی باز نداشت. آیه فَتَبَيَّنُوا (قرآن کریم، سوره حجرات، آیه 6) که میفرماید: «پس تحقیق کنید»، مرا به دقت و بررسی در دانشآموزی دعوت میکرد.
درنگ: روانشناسی و جامعهشناسی، ابزارهای ضروری برای فهم جامعهاند. تجربه زیسته و روشمندی، مکمل یکدیگر در تولید دانشاند.
بخش چهارم: همکاری علمی و نقد فلسفی
در سالهای گذشته، جلساتی با رجال برجسته علمی برگزار کردم که از حوزههای دینی و غیردینی بودند. این جلسات، با دشواریهایی آغاز شد. برخی میگفتند: «این جوان بدون ریش، چگونه میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد؟» اما وقتی گفتوگوها آغاز شد، محتوای غنی آنها را مجذوب کرد. به یاد آیه فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ (قرآن کریم، سوره زمر، آیات 17-18) افتادم که میفرماید: «به بندگانم بشارت ده، کسانی که سخن را میشنوند و بهترین آن را پیروی میکنند.»
در این جلسات، از روش رئالیسم الهام گرفتم که علامهای بزرگ با همکاری دانشمندان غیرحوزوی به کار بسته بود. این همکاری، نشان داد که تلفیق دانش دینی و علمی میتواند به تولید آثار ارزشمند منجر شود. آیه تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى (قرآن کریم، سوره مائده، آیه 2) که میفرماید: «در نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری کنید»، مرا به این مسیر هدایت کرد.
اما همیشه به نقد فلسفههای موجود پرداختم. فلسفه غربی را به دلیل فقدان منطق و فلسفه شرقی را به دلیل تقلیدگرایی نقد کردم. باور داشتم که اگر منطق با نوآوری تلفیق شود، میتواند به رشد علمی منجر گردد. آیه قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (قرآن کریم، سوره بقره، آیه 111) که میفرماید: «بگو اگر راست میگویید، دلیل خود را بیاورید»، مرا به استدلال منطقی دعوت کرد.
در این مسیر، همیشه به شاگردانم توصیه میکردم که کار علمی باید متمرکز و پایدار باشد. کارهای روزمره و پراکنده، هرچند مفید، نمیتوانند تحولآفرین باشند. آیه وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه 69) که میفرماید: «و کسانی که در راه ما کوشیدند، به یقین راههای خود را به آنان نشان میدهیم»، این باور را در من تقویت کرد.
درنگ: همکاری میانرشتهای و تلفیق منطق و نوآوری، کلید رشد علمی است. کارهای متمرکز و پایدار، تحولات بزرگ را رقم میزنند.
جمعبندی
این خاطرات، روایتی از سالها تلاش برای پیوند دین و علم، عدالت و همدلی، و حقیقتجویی و نوآوری است. هر تجربه، مرا به عمق مسئولیت انسانی و دینیام برد و آموختم که گفتوگوی صمیمی، پژوهش متمرکز، و تعهد به عدالت، میتوانند جامعه را به سوی نور هدایت کنند. این گفتگوهای صمیمی، دعوتی است به تأمل در زندگی و باورهایی که ما را به هم پیوند میدهد.
با نظارت صادق خادمی