در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 478

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 478

مقدمه

این مجموعه که پیش روی شماست، بازتابی است از خاطراتی که در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان شده‌اند. در این گفتگوهای صمیمی، تلاش کرده‌ام با زبانی ساده اما عمیق، تأملاتم را در باب مسائل دینی، اجتماعی، و فرهنگی با شما به اشتراک بگذارم. هر خاطره، دریچه‌ای است به سوی تجربه‌های زیسته‌ام، که با نگاهی معرفتی و معنوی، شما را به تأمل در زندگی و ارزش‌های اسلامی دعوت می‌کند. آنچه در ادامه می‌خوانید، نه‌تنها روایت‌هایی از گذشته است، بلکه تلاشی است برای پیوند دادن این تجارب به مسائل روز و ارائه راهکارهایی برای پویایی جامعه اسلامی.

بخش اول: تأملات در باب خانواده و نقش زنان در اسلام

سال‌ها پیش، هنگامی که هنوز کودکی بیش نبودم، پدرم را از دست دادم. او در جوانی، در سن چهل‌سالگی، از دنیا رفت. مادرم اما، که اکنون نود و پنج سال از عمرش می‌گذرد، پس از آن هرگز ازدواج نکرد. بارها از او پرسیده‌ام: «مادرجان، چرا دوباره ازدواج نکردی؟» با وجود همه تلاش‌هایم برای خدمت به او، از فراهم کردن خدمتگزارانی که چون پروانه به دورش بچرخند تا تأمین نیازهایش، همیشه این احساس را داشته‌ام که هیچ‌چیز جای یک همسر را برای او پر نکرده است. حتی من، با همه جایگاه معنوی‌ام، نتوانسته‌ام حق مادرم را به‌تمامی ادا کنم.

این تجربه، مرا به تأمل در جایگاه خانواده در اسلام واداشت. اسلام به پویایی زنان، حتی پس از بیوه شدن، اهمیت می‌دهد. زنی که فرزندانش بزرگ شده‌اند، نباید در انزوا بماند و بپوسد. قرآن کریم می‌فرماید:

وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ

«و بینوایان از شما و بندگان و کنیزان شایسته خود را به نکاح درآورید. اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خویش آنان را بی‌نیاز خواهد کرد.» (سوره نور، آیه 32)

این آیه، دعوتی است به پویایی و زندگی دوباره برای زنان بیوه. مادرم، زنی است که شب و روزش را با عبادت و قرآن پر کرده است. چهار نماز، شش قرآن، و هشت مفاتیح را در بیست و چهار ساعت به‌جا می‌آورد. اما اگر همسری داشت، شاید زندگی‌اش رنگ دیگری می‌گرفت. اسلام می‌خواهد زنان در جامعه فعال باشند، نه اینکه در گوشه‌ای تنها بمانند.

یکی دیگر از موضوعاتی که ذهنم را مشغول کرده، مسئله ارث زنان است. برخی گله می‌کنند که چرا سهم ارث زن نصف مرد است. اما اگر دقیق بنگریم، مرد مهریه‌ای می‌پردازد و نفقه‌ای تقبل می‌کند که نقد است و در لحظه به زن می‌رسد. ارث اما، نسبیه است و شاید سال‌ها بعد به دست آید، اگر اصلاً چیزی باقی بماند. این تعادل در نظام حقوقی اسلام، نشان‌دهنده عدالت عمیقی است که گاهی از نظرها پنهان می‌ماند.

در این میان، انعطاف‌پذیری نظام حقوقی اسلام نیز قابل توجه است. پدر می‌تواند یک‌سوم از دارایی‌اش را به هر که بخواهد، از جمله دخترانش، اختصاص دهد. من خودم اگر بخواهم حقی از دخترم ادا کنم، می‌توانم بخشی از دارایی‌ام را به او بدهم. این انعطاف، نشان‌دهنده توجه اسلام به عدالت فردی در کنار قواعد عمومی است.

اما آنچه بیش از همه مرا به فکر وامی‌دارد، نگاه سنتی به انتخاب همسر است. چرا زنان در انتخاب همسر منفعل باشند؟ در روزگار ما، که دختران به مدرسه می‌روند و در جامعه حضور دارند، می‌توانند خودشان با تفاهم و رضایت، همسرشان را انتخاب کنند. قرآن کریم می‌فرماید:

وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ۗ

«و آنان را از ازدواج با همسرانشان، هنگامی که با یکدیگر به شایستگی توافق کرده‌اند، بازندارید.» (سوره بقره، آیه 232)

این آیه، بر اهمیت رضایت و تفاهم در ازدواج تأکید دارد. باید این طلسم را شکست که زنان تنها منتظر انتخاب شدن باشند. این نگاه، نه‌تنها با روح اسلام سازگار است، بلکه به پویایی جامعه نیز کمک می‌کند.

نکات کلیدی:

  • احترام به والدین و تلاش برای جبران حقوق آن‌ها، هرچند هیچ‌چیز جای همسر را پر نمی‌کند.
  • تشویق اسلام به ازدواج زنان بیوه برای پویایی و جلوگیری از انزوای اجتماعی.
  • عدالت در نظام ارث و مهریه، با توجه به تفاوت‌های نقد و نسبیه.
  • انعطاف‌پذیری فقه اسلامی در تخصیص دارایی توسط پدر.
  • نقد نگاه سنتی به انتخاب همسر و تأکید بر نقش فعال زنان.

بخش دوم: دعا برای امت اسلامی

در یکی از درس‌گفتارهایم، در هنگامه غروب، دست به دعا برداشتم و از خداوند خواستم که عاقبت امت اسلامی را ختم به خیر کند. به حق امام زمان (عج) و مادر گرامی‌شان، برای پاکی، سعادت، و طهارت جامعه دعا کردم. از خدا خواستم که ما را در گفتار و کردارمان چون اولیای معصومین قرار دهد و از یاران خاص امام زمان محسوب دارد. برای شادی روح شهدا و عالمان دینی نیز دعا کردم، کسانی که جان خود را برای حفظ اسلام و انقلاب فدا کردند.

این دعا، نه‌تنها یک درخواست معنوی، بلکه تعهد من به خیر جمعی و حفظ هویت اسلامی است. عالمان دینی، همواره مسئولیت هدایت جامعه را بر عهده داشته‌اند، و من نیز به‌عنوان یکی از آن‌ها، خود را موظف به دعا برای سعادت امت می‌دانم.

نکات کلیدی:

  • دعا برای خیر و سعادت امت اسلامی، با استناد به اهل بیت (ع).
  • یادآوری شهدا و عالمان دینی به‌عنوان نگهبانان هویت انقلابی و اسلامی.

بخش سوم: فرهنگ انفاق و تحلیل جامعه‌شناختی گدایی

در کودکی‌ام، شب‌های جمعه در تهران، گداها به در خانه‌ها می‌آمدند. آن روزها پول چندان رایج نبود. یکی چای می‌داد، دیگری قند، یکی روغن، و دیگری تکه‌ای نان. گدا همه را در کیسه‌اش می‌ریخت و می‌رفت. کنجکاوی‌ام گل کرد و روزی از پیرمردی که کیسه‌اش پر بود پرسیدم: «باباجان، می‌توانم ببینم با این کیسه چه می‌کنی؟» همراهش رفتم و دیدم که کیسه را خالی کرد. چای و قند و نان و میوه، همه قاطی شده بودند. برخی چای‌ها باز شده و به میوه‌ها چسبیده بود. بیش از یک ساعت طول کشید تا او همه را جدا کند.

این تجربه، مرا به فکر فرو برد. استادم، که هم طبیب بود و هم روان‌شناس، همیشه می‌گفت: «برو دنبال این‌ها ببین چه دارند.» این مشاهدات، به من آموخت که گدایی، بیش از آنکه یک پدیده اقتصادی باشد، یک موضوع جامعه‌شناختی است. حتی ضرب‌المثلی بود که می‌گفت: «آدم گدا از نان درسته بدش می‌آید، چون فکر می‌کند زهرآلود است.» این باورهای نادرست، نشان‌دهنده نیاز به آموزش و آگاهی‌بخشی در جامعه است.

نکات کلیدی:

  • فرهنگ انفاق در تهران قدیم، نشانه‌ای از همدلی و هویت فرهنگی جامعه ایرانی.
  • تحلیل روان‌شناختی و جامعه‌شناختی گدایی، با تأکید بر جزئیات اجتماعی.
  • نقد باورهای نادرست در میان گداها و نیاز به آموزش و آگاهی‌بخشی.

بخش چهارم: نقد تقلید در علم و اعتقادات

یکی از دغدغه‌های همیشگی‌ام، تقلید کورکورانه در علم و اعتقادات است. بسیاری از معلومات ما، از پدر و مادر، معلم، یا جامعه به ما رسیده، بدون آنکه خودمان آن‌ها را چکش‌کاری کرده باشیم. در طول تاریخ، حتی در حوزه‌های علمی، کمتر عالمی را می‌یابیم که خود محقق باشد. اغلب، از یکدیگر تقلید کرده‌اند و تنها چند درصد به دانش پیشین افزوده‌اند. دانشمند واقعی، کسی است که خود تحقیق کند، نه اینکه صرفاً دنباله‌رو باشد.

این مشکل، به‌ویژه در علوم دینی، نمود بیشتری دارد. ما باید مبتکر باشیم، نه مقلد. باید دانشی تولید کنیم که ریشه در تحقیق و استدلال داشته باشد، نه صرفاً تکرار گفته‌های پیشینیان.

نکات کلیدی:

  • نقد تقلید کورکورانه در علم و اعتقادات.
  • تأکید بر ضرورت تحقیق و نوآوری در علوم دینی.

بخش پنجم: نذر و توجه به جزئیات در عبادات

روزی با یکی از عالمان دینی هم‌نشین بودم. او چیزی گم کرده بود و نذر کرد دو رکعت نماز بخواند. همین که شروع به نماز کرد، ناگهان یادش آمد شیء گمشده کجاست و نماز را رها کرد. به او گفتم: «حاج آقا، نذرت را باید ادا کنی!» خندید و گفت که دیگر نیازی نیست. من اما اصرار داشتم که نذر باید کامل شود. قرآن کریم می‌فرماید:

فَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ

«و باید به نذرهایشان وفا کنند.» (سوره حج، آیه 29)

این خاطره، مرا به فکر فرو برد که حتی در عبادات، باید به جزئیات توجه کرد. یک‌بار در مشهد، کفشم را پیش خودم نگه داشتم تا گم نشود. به دوستم گفتم: «کفش را جلوی چشم بگذار، وگرنه حواست به نماز نیست!» این طنز، نشان‌دهنده نگاه عملی من به عبادات است؛ باید هم به خدا توجه کرد و هم به دنیای اطراف.

نکات کلیدی:

  • اهمیت وفای به نذر به‌عنوان بخشی از اخلاق اسلامی.
  • توجه به جزئیات در عبادات، با نگاهی عملی و طنزآمیز.

بخش ششم: تأثیر محیط خانوادگی و شجاعت عالمان

همیشه معتقد بوده‌ام که محیط خانوادگی، نقش بزرگی در شکل‌گیری شخصیت عالمان دینی دارد. برخی عالمان، از کودکی ظلم و استعمار را لمس کرده‌اند و همین، آن‌ها را شجاع و بی‌باک کرده است. یکی از این عالمان، چنان در برابر ظلم ایستادگی می‌کرد که حتی اگر میلیون‌ها نفر برای دین فدا می‌شدند، برایش پذیرفتنی بود. اما دوست دیگرش، با اینکه هم‌درس و هم‌فکر او بود، نمی‌توانست تحمل کند که حتی یک طلبه مورد ظلم قرار گیرد. این تفاوت، ریشه در تجارب زیسته آن‌ها داشت.

این مشاهدات، به من آموخت که شجاعت و تعهد به دین، از دل زندگی واقعی برمی‌خیزد، نه صرفاً از درس و بحث.

نکات کلیدی:

  • نقش محیط خانوادگی در شکل‌گیری شخصیت عالمان دینی.
  • شجاعت در برابر ظلم، نتیجه تجارب زیسته و تعهد به دین.

بخش هفتم: صداقت و نقد فرهنگ‌های سنتی

صداقت، کلید همه چیز است. اگر گفتار و رفتارمان صادقانه نباشد، حتی قسم به مقدسات هم بی‌اثر است. روزی در کربلا، کنار حرم، منتظر بودیم. چند نفر آمدند و از من خواستند آب را تبرک کنم یا دست بر سر کودکشان بکشم. به یکی از همراهان گفتم: «این‌ها هنوز مثل قدیم ما هستند. اگر انقلابی در فرهنگشان رخ دهد، این خرافات کنار می‌رود.» این رفتارها، نشان‌دهنده نیاز به آموزش و آگاهی‌بخشی است.

در جای دیگر، داستان مؤذنی را شنیدم که صدایش چنان بد بود که مردم را از دین دور می‌کرد. گفتند او نذر کرده اذان بگوید. به نظرم، این نذر، بیشتر به زیان دین بود تا به نفع آن. باید فرهنگ‌های نادرست را اصلاح کرد.

نکات کلیدی:

  • اهمیت صداقت در گفتار و رفتار به‌عنوان اصل اخلاق اسلامی.
  • نقد فرهنگ‌های سنتی و خرافات، با تأکید بر آموزش و آگاهی‌بخشی.

بخش هشتم: ضرورت ابتکار در علوم دینی

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات علوم انسانی ما، تقلیدی بودن آن‌هاست. این علوم، اغلب مجموعه‌ای از معلومات حفظ‌شده‌اند، نه دانش واقعی. علم واقعی، آن است که بدون معلم قابل یادگیری نباشد. اما علوم انسانی ما، اغلب نیازی به معلم ندارند، چون صرفاً تقلیدند. ما باید در علوم دینی، از جمله تفسیر قرآن، فلسفه، و عرفان، مبتکر باشیم. قرآن ما، با شش هزار آیه، گنجینه‌ای است که غرب از فهم آن عاجز است. اما ما، با این همه تفسیر، هنوز تشنه‌ایم. من همیشه در تفسیرهایم، چیزی را می‌گویم که خود از قرآن درآورده‌ام، نه آنچه دیگران گفته‌اند.

یادم می‌آید در زمان طاغوت، نخست‌وزیری تازه انتخاب شده بود که می‌گفت باید از صفر شروع کنیم. طنزی در آن روزها بود که او در مدرسه هم همیشه صفر می‌گرفت! اما جدای از طنز، ما واقعاً باید از نو شروع کنیم، به‌ویژه در علوم انسانی و دینی. باید دانشی تولید کنیم که جهان را متحول کند.

نکات کلیدی:

  • نقد علوم انسانی تقلیدی و تأکید بر تولید دانش اصیل.
  • ضرورت ابتکار در علوم دینی، به‌ویژه در تفسیر قرآن و فلسفه.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، تلاشی است برای به اشتراک گذاشتن تجربه‌هایم با شما، از کودکی در تهران قدیم تا تأملات عمیق در مسائل دینی و اجتماعی. هر خاطره، دعوتی است به تأمل در ارزش‌های اسلامی، از نقش زنان در جامعه تا ضرورت نوآوری در علم دینی. امیدوارم این روایت‌ها، شما را به فکر وادارد و الهام‌بخش مسیری نو در زندگی و تفکرتان باشد.

با نظارت صادق خادمی