در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 479

متن درس






گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 479

آنچه در این مجموعه می‌خوانید، بازتابی است از لحظه‌هایی که در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام؛ خاطراتی که در آن‌ها تأملاتم در باب فقه، فلسفه، عرفان و مسائل اجتماعی با زبانی صمیمی و از دل برآمده با شاگردانم به اشتراک گذاشته‌ام. این روایت‌ها، نه‌تنها بازگوکننده تجربه‌های شخصی من، بلکه تلاشی برای گشودن دریچه‌ای به سوی معرفت و معنویت است که همواره در پی آن بوده‌ام.

بخش اول: تخصص‌گرایی در علوم دینی

یادم می‌آید روزی در جمع شاگردان، سخن از اهمیت تخصص در علوم دینی به میان آمد. همیشه باور داشتم که هر علمی، میدان خاص خود را دارد و عالم دینی باید در حوزه‌ای که تخصص دارد، سخن بگوید. این موضوع برایم از آن‌رو اهمیت داشت که بارها دیده بودم چگونه فقدان آگاهی در یک رشته، به صدور فتواهایی نادرست منجر شده است. مثلاً، در باب وحدت وجود، که یکی از پیچیده‌ترین مباحث عرفانی و فلسفی است، برخی بدون دانش کافی، عالمان بزرگی چون مرحوم ملاهادی سبزواری را مورد قضاوت قرار داده‌اند.

روزی در سفری به سبزوار، خادم حرم مرحوم سبزواری برایم تعریف کرد که عده‌ای از درویش‌ها نزد او آمده بودند و پیشنهاد داده بودند که با گذاشتن سبیلی بر تصویر آن عالم بزرگ، عکسی بگیرند تا وانمود کنند او درویش بوده است. خادم اما با وفاداری به ولی‌نعمتش، این پیشنهاد را رد کرد و گفت: «من به او خیانت نمی‌کنم.» این ماجرا برایم نمونه‌ای بود از اینکه چگونه نادانی و سوءاستفاده می‌تواند به جایگاه عالمان راستین آسیب بزند.

درنگ: لزوم تخصص‌گرایی در صدور فتاوای دینی. عالمان دینی باید در حوزه تخصصی خود اظهارنظر کنند تا از فتاوای غیرعلمی و آسیب‌رسان جلوگیری شود.

این ماجرا مرا به یاد شعری منسوب به ابن‌سینا انداخت که می‌گوید: «در دهر یکی چو من و آن هم کافر / پس در همه دهر یک مسلمان نبود.» این شعر، تنهایی عالمان آگاه را نشان می‌دهد که در میان سوءتفاهم‌ها و قضاوت‌های نادرست، راه خود را ادامه می‌دهند. من همیشه به شاگردانم می‌گفتم که اگر در فقه به باب نجاست و کافر می‌روید، پیش از هر قضاوتی، از متخصص فلسفه و عرفان بپرسید. وحدت وجود را نمی‌توان با چند صفحه مطالعه از منظومه یا اسفار قضاوت کرد. این علوم، عمق و دقت می‌طلبد.

درنگ: دفاع از جایگاه عالمان فیلسوف و عارف. قضاوت‌های غیرتخصصی درباره مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، به جایگاه عالمان راستین آسیب می‌زند.

یادم هست به یکی از فقها گفتم: «شما چه فلسفه‌ای خوانده‌اید؟» گفت: «منظومه را نصفه خواندم و اسفار را هم مطالعه کردم.» گفتم: «آفرین! اما اسفار کتاب مطالعه نیست، کتاب تأمل و تخصص است.» این‌گونه نیست که با مطالعه‌ای گذرا بتوان درباره وحدت وجود فتوا داد. هر علمی، متخصص خود را می‌طلبد؛ همان‌طور که در جامعه، سپهبد برای ارتش است، پزشک برای بیمارستان، و معلم برای مدرسه. علم دینی هم از این قاعده مستثنی نیست.

درنگ: توصیه به عدم دخالت در حوزه‌های غیرتخصصی. هر رشته علمی، از فقه گرفته تا فلسفه و عرفان، نیازمند متخصص خود است.

جمع‌بندی بخش اول

این تأملات، مرا به این باور رساند که علم دینی، تنها با تخصص‌گرایی می‌تواند به کمال خود برسد. اگر هر عالمی در حوزه خود سخن بگوید و از دخالت در امور غیرتخصصی پرهیز کند، راه برای پیشرفت معرفت دینی هموارتر خواهد شد. این درس را از استادان بزرگی چون مرحوم آسید ابوالحسن قزوینی آموختم که در حاشیه عروه‌اش فرموده بود: «بهتر است آدمی در رشته‌ای که تخصص ندارد، سخنی نگوید.»

بخش دوم: امکانات، فرصت‌ها و چالش‌های طلبگی

روزی در جمع طلاب، سخن از امکانات بی‌شماری شد که امروز در اختیارشان است. گفتم: «طلاب پیشین، حتی یک‌میلیاردم این امکانات را نداشتند، اما پشتکارشان چنان بود که خون دل می‌خوردند تا به مقامات علمی برسند.» امکانات امروزی، از کتابخانه‌های غنی تا فناوری‌های نوین، نعمت بزرگی است، اما این نعمت می‌تواند به دام عافیت‌طلبی و راحت‌طلبی بدل شود.

درنگ: ارزش امکانات جدید و خطر عافیت‌طلبی. امکانات امروزی نباید به کاهش جدیت و پشتکار طلاب منجر شود.

چالش دیگر، کثرت اطلاعات است. دنیای امروز، پر از شلوغی و هیاهوست؛ اینترنت، ماهواره، و اخبار گوناگون، ذهن طلبه را پراکنده می‌کند. یادم هست به شاگردانم می‌گفتم: «این کثرت، آفت تمرکز است. نمی‌شود هم در درس غرق شد و هم در این شلوغی‌ها سیر کرد.» قرآن کریم نیز به ما می‌آموزد که برای ذکر خدا، باید از هیاهوی دنیا فاصله گرفت:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ۚ

(ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون برای نماز روز جمعه ندا داده شد، به سوی ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را واگذارید.)

درنگ: خطر کثرت اطلاعات و از دست رفتن تمرکز. طلاب باید با مدیریت اطلاعات، تمرکز خود را در تحصیل حفظ کنند.

جمع‌بندی بخش دوم

این گفت‌وگوها مرا به یاد روزهایی می‌اندازد که خودم در طلب علم، شب و روز تلاش می‌کردم. امکانات امروزی، فرصت بزرگی برای طلاب است، اما بدون جدیت و تمرکز، این نعمت‌ها به آفت بدل می‌شوند. باید مانند پیشینیان، با پشتکار و تمرکز، راه معرفت را پیمود.

بخش سوم: فقه پویا و نیازهای روز

یادم می‌آید روزی در درس، سخن از تطبیق فقه با نیازهای روز به میان آمد. گفتم: «ما نمی‌توانیم فقه را در گذشته متوقف کنیم. فقه باید پاسخگوی مسائل امروز باشد، اما این پاسخگویی باید مستند به کتاب و سنت باشد.» کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، که بیش از هزار و چهارصد سال پیش فرموده، هنوز برای مسائل اقتصادی و اجتماعی امروز راهگشاست. ما نباید مانند برخی فیلسوفان غربی، نظریه‌های خودساخته ارائه دهیم؛ فقه ما، ریشه در وحی دارد.

درنگ: تطبیق فقه با نیازهای روز. فقه اسلامی باید با حفظ اصالت کتاب و سنت، به مسائل معاصر پاسخ دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

این تأملات، مرا به این باور رساند که فقه، قلبی زنده و پویا دارد. اگر با دقت و استناد به منابع اصیل، به مسائل روز پاسخ دهیم، فقه می‌تواند همچنان چراغ راه جامعه باشد. این درس را از سال‌ها مطالعه و تأمل در کلام معصومان علیهم‌السلام آموخته‌ام.

بخش چهارم: انسان، آینه صفات الهی

یکی از زیباترین لحظه‌های درس‌گفتارهایم، زمانی بود که درباره خلقت انسان سخن می‌گفتم. با شاگردانم از آیه‌ای در قرآن کریم گفت‌وگو کردیم:

هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا

(آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشته است که چیز یادشده‌ای نبود؟) این آیه مرا به تأملی عمیق واداشت. به شاگردانم گفتم: «انسان، از ازل همراه خدا بوده است. او بزرگ‌ترین مخلوق خداست، آینه‌ای که صفات الهی در آن تجلی یافته است.»

درنگ: تأمل در مفهوم خلقت انسان. انسان از ازل همراه خدا بوده و بزرگ‌ترین مخلوق اوست.

سپس از آیه دیگری سخن گفتم:

إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ

(ما انسان را از نطفه‌ای آمیخته آفریدیم.) به شاگردانم گفتم: «امشاج یعنی انسان، موجودی جامع است. او همه صفات الهی را در خود دارد، برخلاف حیوانات که هر یک ویژگی محدودی دارند. انسان، گویی خدا را در مقیاسی کوچک در خود جای داده است.»

درنگ: انسان به‌عنوان موجودی جامع. انسان، آینه تمام‌نمای صفات الهی است که تمامی کمالات را در خود جای داده است.

با خنده به شاگردانم گفتم: «برخی فکر می‌کنند دنیا پیش از آدم و حوا، فقط طویله‌ای برای گاو و خر بوده! این تفسیرها با عقل و قرآن سازگار نیست. انسان، از همان آغاز خلقت، در مرکز نظام آفرینش بوده است.» این سخنان، همیشه شاگردانم را به خنده و تأمل وامی‌داشت.

درنگ: نقد برداشت‌های غیرعقلانی از خلقت. تفاسیر غیرعقلانی از خلقت انسان، با قرآن و منطق همخوانی ندارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این گفت‌وگوها، مرا به یاد عمق عرفان اسلامی می‌انداخت. انسان، در نگاه من، نه‌تنها مخلوقی عادی نیست، بلکه موجودی است که خدا در او دمیده و او را به‌عنوان خلیفه خود برگزیده است. این تأملات، همیشه مرا به شگفتی و شکرگزاری وامی‌داشت.

جمع‌بندی نهایی

این خاطرات، که از دل درس‌گفتارهایم برآمده‌اند، بازتابی از سال‌ها تأمل در علوم دینی، فلسفه، عرفان و مسائل اجتماعی است. من همیشه کوشیده‌ام با زبانی صمیمی، شاگردانم را به سوی معرفت و معنویت هدایت کنم. از تأکید بر تخصص‌گرایی در علوم دینی تا تأمل در جایگاه والای انسان در نظام خلقت، این گفتگوها تلاشی بوده‌اند برای گشودن راهی به سوی فهمی عمیق‌تر از دین و جهان. امیدوارم این روایت‌ها، خواننده را به تأمل در این معانی والا دعوت کند و نوری باشد بر مسیر جست‌وجوی حقیقت.

با نظارت صادق خادمی