متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۴۹۴
مقدمه
این خاطرات، روایتهایی است از لحظات زندگیام که گاه در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام. اکنون، با بازگو کردن آنها، میخواهم شما را به دنیای تجربیاتم ببرم؛ جایی که عطر معرفت، شجاعت و تعهد به ارزشهای انسانی در هر لحظه جاری است. این روایتها نهتنها شرح وقایع زندگیام هستند، بلکه تأملاتیاند در باب انسانیت، دین و مسئولیتهای اجتماعی که سالها در مسیر طلبگی و هدایت مردم با آنها زیستهام. هر بخش از این گفتگوها، پنجرهای است به سوی عمق معرفتی و معنوی که امیدوارم برای شما الهامبخش باشد.
بخش اول: جوانمردی در مسیر خیر
روزی فردی نزد من آمد و از تصمیمش برای ازدواج با زنی جوان سخن گفت؛ زنی بیستودو ساله که گذشتهای دشوار داشت و در خیابانهای شهر، بیسرپرست و تنها، روزگار میگذراند. او با صداقتی که در چشمانش موج میزد، گفت که میخواهد این زن را از نگونبختی نجات دهد و زندگی تازهای به او ببخشد. من به او گوش سپردم، اما در دلم، طوفانی از پرسشها و نگرانیها شکل گرفت. آیا او بهدرستی میدانست چه مسیری پیش رو دارد؟ آیا آماده بود تا بار سنگین این تصمیم را به دوش بکشد؟
به او گفتم: «این راه، آسان نیست. این زن، گذشتهای پرچالش دارد و شاید از احکام دینی، مانند غسل، چیزی نداند. فرزندانت در آینده چه خواهند گفت؟ آیا میتوانی پاسخشان را بدهی وقتی بپرسند چرا چنین مادری برایشان برگزیدی؟» او با اطمینان پاسخ داد: «تا آن روز، همهچیز را سامان میدهم. او تغییر خواهد کرد.» در آن لحظه، شجاعتش مرا به فکر فرو برد. به او گفتم: «اگر جوانمردی و توان این کار را در خود میبینی، بسمالله! اما بدان که این مسیر، پر از سنگلاخ است. باید صبر و تحمل داشته باشی.»
با این حال، او مصمم بود. ازدواج کرد و زندگیاش را با آن زن آغاز نمود. مدتی بعد، خبری شگفت شنیدم: پدر آن زن، که ثروتمندی از شمیران بود، پیدا شد و زندگیشان بهیکباره دگرگون گردید. آن زن که روزی در ذلت و سختی بود، اکنون به جایگاهی والا رسید و درآمدی داشت که از درآمد ماهانه بسیاری از مردان فراتر بود. روزی دویست هزار تومان درآمد، آن هم از کاری شرعی و آبرومند! این تحول، مرا به یاد آیهای از قرآن کریم انداخت:
قرآن کریم: وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ
و هر کس از خدا پروا کند، برای او راه خروجی قرار میدهد و از جایی که گمان نمیبرد، به او روزی میرساند.
این ماجرا، گواهی بود بر رحمت بیکران الهی که چگونه میتواند سرنوشت انسانها را از ذلت به علو برساند. اما نکتهای که در این میان برایم اهمیت داشت، آموزش تدریجی احکام دینی به آن زن بود. او ابتدا از غسل اکراه داشت و میگفت: «چرا باید موهایم را خیس کنم؟ این چه زحمتی است؟» با صبر و توضیح، پذیرفت که این احکام، بخشی از مسیر پاکی و تقرب به خداست. این تجربه به من آموخت که آموزش دین، نیازمند صبر و مهربانی است، نه تحمیل و اجبار.
| درنگ: تصمیم به خیر، اگر با شجاعت و نیت پاک همراه باشد، میتواند به تحولات عظیم منجر شود. جوانمردی در کمک به دیگران، پاداشی الهی دارد که گاه فراتر از تصور ماست. |
این ماجرا مرا به تأمل در شرطگذاریهای غیرضروری در ازدواج واداشت. بسیاری از ما، با اصرار بر معیارهایی مانند سادات بودن یا نبودن، دست خدا را در زندگیمان میبندیم. این شرطها، مانع از جاری شدن لطف الهی میشوند. باید دل را به خدا سپرد و با نیت خیر، قدم در مسیر گذاشت.
بخش دوم: تأملات در علم دینی و روانشناسی اجتماعی
سالها در حوزههای علمی زیستهام و دیدهام که چگونه برخی از طلاب، با وجود دانش، فاقد درک عمیق اجتماعی و سیاسیاند. روزی گروهی از طلاب، عالم برجستهای را به دلیل رفتار یکی از فرزندانش محاکمه کردند. از او خواستند که فرزندش را از خانه بیرون کند، گویی گناه فرزند، گناه پدر بود. این ماجرا، قلبم را به درد آورد. چگونه میتوان فرزندی را به جرم زرنگی یا تفاوت، از خانواده طرد کرد؟ این رفتار، نهتنها بیعدالتی بود، بلکه نشاندهنده فقدان معرفت اجتماعی در میان برخی از اهل علم بود.
این تجربه، مرا به تأمل در ضرورت علوم اجتماعی در حوزههای علمی واداشت. روانشناسی اجتماعی، فلسفه تاریخ و دانشهایی از این دست، برای رشد حوزهها حیاتیاند. بدون این علوم، طلاب ما پس از سالها تحصیل، توانایی خدمت مؤثر به مردم را ندارند. آنها نمیتوانند زبان دنیا را بفهمند و با نیازهای جامعه همگام شوند. روزی عالم بزرگی نزدم آمد و با اشتیاق در جلساتم شرکت کرد. او اشکالاتش را مطرح میکرد و من، با افتخار، از جانب استادم پاسخ میدادم. این گفتوگوها، نشان از عطش یادگیری حتی در میان عالمان برجسته داشت.
| درنگ: علم دینی، بدون همگامی با علوم اجتماعی و روانشناسی، نمیتواند به نیازهای روز جامعه پاسخ دهد. حوزهها باید درهای خود را به روی دانشهای مدرن بگشایند. |
در این میان، رفتار برخی طلاب مرا به شگفتی واداشت. آنها در مباحث علمی، به جای پذیرش شکست، به جرزنی روی میآوردند. این رفتار، نهتنها ناپسند است، بلکه اعتبار علم دینی را خدشهدار میکند. صداقت علمی، گوهری است که باید در حوزهها پاس داشته شود. به یاد دارم که فرزند یکی از عالمان دینی، چنان اخلاصی به پدرش داشت که حاضر بود جانش را برای او فدا کند. این وفاداری، مرا به یاد حدیثی از پیامبر اکرم (ص) انداخت:
حدیث: إنَّ مِنْ أفْضَلِ الإیمَانِ أنْ تُحِبَّ لِلَّهِ وَتُبْغِضَ فِی اللَّهِ
از برترین مراتب ایمان، آن است که برای خدا دوست بداری و برای خدا دشمن بداری.
این اخلاص، گوهری است که در روابط خانوادگی و دینی، پیوندها را مستحکم میکند. اما متأسفانه، برخی با تهمتهای بیاساس، سعی در تخریب این پیوندها داشتند. این تهمتها، اغلب از حسادت یا ناآگاهی سرچشمه میگرفت و نشاندهنده نیاز به اصلاح در نگرشهای اجتماعی بود.
بخش سوم: نقد تاریخنگاری و علوم غریبه
یکی از دغدغههای همیشگیام، تاریخنگاری غیرعلمی در حوزههاست. بسیاری از کتابهایی که به نام تاریخ نوشته میشوند، تنها قصههاییاند که بدون استناد و تحلیل، از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردند. تاریخنگاری حقیقی، نیازمند فلسفه تاریخ است؛ علمی که به ما کمک میکند گذشته را نهتنها بشناسیم، بلکه از آن درس بگیریم. بدون این علم، حوزهها نمیتوانند رشد واقعی داشته باشند.
به یاد دارم که در گذشته، علوم فیزیک و شیمی را علوم غریبه مینامیدند، تنها به این دلیل که برای مردم ناآشنا بود. امروز هم برخی علوم اجتماعی و روانشناسی را غریب میدانند، در حالی که این علوم، کلید فهم دنیای مدرناند. اگر حوزهها این علوم را در آغوش نگیرند، نمیتوانند با جهان همگام شوند و زبان مردم را بفهمند. این نقد، از سر دلسوزی است، نه تخریب. حوزهها باید به سوی معرفتی جامعتر گام بردارند.
| درنگ: تاریخنگاری علمی و گنجاندن علوم اجتماعی در حوزهها، برای رشد معرفتی و همگامی با جهان ضروری است. علوم غریبه، تنها نامی است برای ناشناختهها که با دانش، روشن میشوند. |
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، روایتهایی از زیستن در مسیر معرفت و خدمت به مردم است. از ماجرای ازدواجی خیرخواهانه که به تحول زندگی یک انسان انجامید، تا نقدهایی به علم دینی و ضرورت همگامی با علوم مدرن، هر لحظه از این خاطرات، دعوتی است به تأمل در مسئولیتهای ما بهعنوان عالمان دینی. من همواره باور داشتهام که دین، با صبر، مهربانی و دانش، میتواند زندگیها را دگرگون کند. این روایتها، نهتنها شرح گذشتهام هستند، بلکه چراغیاند برای آیندهای که در آن، علم و معرفت، دست در دست هم، جامعهای بهتر میسازند.
| با نظارت صادق خادمی |