متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 510
مقدمه
این مجموعه که پیش روی شماست، بازنویسی درسگفتارهای من است که در خلال سالها تدریس و تأمل در مسائل دینی، اخلاقی و اجتماعی شکل گرفته است. گاه در این گفتارها، خاطرهای گذرا از تجربهای شخصی یا مشاهدهای اجتماعی بیان شده که در این بازنویسی، به تفصیل روایت میشود تا شما را به دنیای این تأملات ببرد. این خاطرات، نهتنها بازتاب تجربیات من، بلکه تلاشی برای پیوند زدن معارف دینی با نیازهای روز و چالشهای جامعه است. با زبانی صمیمی، اما متین و عمیق، میکوشم شما را به لحظههای زندگیام دعوت کنم تا در کنار هم، به عمق مسائل دینی، عرفانی و اجتماعی بنگریم.
بخش اول: تأملاتی بر مدیریت گردهماییهای دینی
چندی پیش، در سفری به همراه یکی از عالمان دینی به کنار سدی رفتیم. آنجا گردهماییای برای دختران جوان ترتیب داده بودند. قصد من این بود که برنامهای منظم شکل گیرد و سخنرانیای معنوی برایشان برگزار شود. اما آنچه دیدم، مرا به فکر فرو برد. دختران جوان، پر از شور و شوق، در پی تفریح و آزادی بودند. یکی از آنها با لحنی پر از گلایه گفت: «برو بابا! حالا که آمدیم، یک ساعت ما را اینجا نگه میدارند. این سخنرانیها مضحک است. بگذارید لااقل تفریحمان را بکنیم!» این حرف، تلنگری بود به قلبم. احساس کردم برنامهریزی این گردهمایی، گویی غذایی است که به کسی گرسنه نیست، پیشکش میکنند. این تجربه مرا به تأمل واداشت که چرا برنامههای دینی ما گاه از جاذبه خالی است؟
از منظر روانشناختی، این صحنه را میتوان به کودکی تشبیه کرد که از شیر مادر جدا شده و بیتابی میکند. جوانان نیاز به آزادی و شادی دارند، و اگر برنامهای این نیاز را نادیده بگیرد، به جای جذب، دافعه ایجاد میکند. باید برنامههایمان چنان طراحی شوند که حس نیاز را در مخاطب برانگیزند، گویی بدون آن، چیزی در وجودشان کم است. این کار، مانند نقشهکشی برای بنایی عظیم است. مصالح و نیروی انسانی به تنهایی کافی نیست؛ آنچه اهمیت دارد، نقشهای است که مهندس با دقت میکشد. برنامههای دینی ما نیز نیازمند چنین دقتی هستند.
قرآن کریم: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾
در دین هیچ اجباری نیست. (سوره بقره، آیه 256)
این آیه مرا به یاد این حقیقت میاندازد که دعوت دینی باید با حکمت و اندرز نیکو باشد، نه با اجبار. باید فضایی فراهم کنیم که جوانان خود به سوی معارف دینی جذب شوند.
بخش دوم: صبر و شکر در برابر سختیها
در درسگفتارهایم، گاه از سختیهای زندگی سخن گفتهام، اما این بار میخواهم از تجربهای شخصی بگویم. روزگاری با بیماری و سختیهایی روبهرو بودم که صبرم را آزمود. به یاد دارم زوجی را که یکی بیمار بود و دیگری با تمام سختیها، از او مراقبت میکرد. وقتی یکی از دنیا رفت، دیگری گفت: «حالا میفهمم چه از دست دادم. کاش بود و باز هم داد میزد، من عوضش میکردم، اما حالا تنهایم.» این سخن، عمق ارزش خدمت به بیماران را نشانم داد. صبر در برابر سختیها، گویی کلیدی است که درهای سعادت را میگشاید.
باور دارم که سختیهای دنیا، آزمونی الهی است. هر لحظه تحمل این سختیها، عذاب برزخ را کاهش میدهد. به خود میگویم: «خدایا شکر، هر چه تو بخواهی، راضیام.» این شکر، نهتنها آرامش میآورد، بلکه ثوابی عظیم دارد که کم از زیارت مکه و کربلا نیست.
قرآن کریم: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾
قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهشی از اموال و جانها و محصولات میآزماییم، و به صابران بشارت ده. (سوره بقره، آیه 155)
بخش سوم: عظمت معنوی قم
در درسگفتارهایم، گاه به جایگاه قم اشاره کردهام، اما بگذارید خاطرهای از این شهر مقدس روایت کنم. شنیدهام که بزرگان دینی، چون به قم میرسیدند، کفش از پای درمیآوردند و با احترام وارد این شهر میشدند. قم، به واسطه حضور حضرت معصومه (س)، حرم اهل بیت است. اشعریها، که از کوفه به این شهر آمدند، پیش از اسلام نیز موحد بودند و آتشکدهای در قم داشتند. این شهر، به دلیل حضور ببی فاطمه معصومه، گویی مرکزی برای ولایت است که زمین را استوار نگه میدارد.
قرآن کریم: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾
ولی شما تنها خدا و پیامبر او و کسانیاند که ایمان آوردهاند. (سوره مائده، آیه 55)
بخش چهارم: درد دل از زیارت و احترام به عالمان
صبحی به زیارت حرم حضرت معصومه (س) رفتم، اما آنچه دیدم، قلبم را به درد آورد. همراه مادرم بودم و میخواستم زیارتی آرام و معنوی داشته باشیم، اما ازدحام و بینظمی، شادیام را به غم بدل کرد. مادری را دیدم که فرزندش گم شده بود و با حسرت میگفت: «چه غلطی کردم که آمدم زیارت!» این صحنه، مرا به فکر فرو برد که چرا اماکن مقدس ما گاه به جای آرامش، رنج میآفریند؟
اما دردی بزرگتر نیز دیدم. قبر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، احیاگر مرکز علم قم، و فرزندش، آقا مرتضی حائری، گم شده بود. هیچ نشانی از آنها نبود، گویی زیر پای زائران، فراموش شدهاند. مرحوم حاج شیخ، حوزه قم را بنیان نهاد و شاگردانی چون عالمان بزرگ تربیت کرد. آقا مرتضی نیز، عالمی زاهد و برجسته بود که درسش، پرمحتوا و اثرگذار بود. اما بیتوجهی به قبرشان، گویی بیاحترامی به علم و دین است. این بیتوجهی، مرضی است که نکبت میآورد.
قرآن کریم: ﴿وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ﴾
هر کس شعائر خدا را بزرگ دارد، این از تقوای دلهاست. (سوره حج، آیه 32)
بخش پنجم: تازگی در اندیشه دینی
همیشه باور داشتهام که اندیشه دینی باید مانند آب گوارا، تازه و زنده باشد. همانگونه که از چای سرد یا نان بیات لذت نمیبریم، سخنان دینی نیز باید نو و کاربردی باشند. در درسگفتارهایم، گاه از تاریخ و روایات سخن گفتهام، اما نه برای ماندن در گذشته، بلکه برای روشن کردن راه امروز. باید از معارف گذشته، برای حل مشکلات معاصر بهره گیریم.
قرآن کریم: ﴿لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾
به راستی در سرگذشتهای آنان عبرتی برای خردمندان است. (سوره یوسف، آیه 111)
جمعبندی
این خاطرات، که از درسگفتارهایم برآمدهاند، تلاشی است برای پیوند دادن معارف دینی با زندگی روزمره. از گردهماییهای دینی که نیازمند جاذبههای روانشناختیاند تا صبر در برابر سختیها، از عظمت معنوی قم تا احترام به عالمان دینی، همه و همه، تأملاتی است که مرا به سوی عمق معارف دینی کشانده است. امیدوارم این گفتوگوهای صمیمی، شما را نیز به تأمل در این مسائل دعوت کند و نوری بر راهتان باشد.