متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 539
آنچه در این مجموعه میخوانید، روایتهایی است از لحظههای زندگیام که گاه در درسگفتارهایم بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام. این خاطرات، بازتاب تجربههایم در مسیر علم، معنویت و خدمت به دین و جامعه است. هر روایت، پنجرهای است به جهانی که در آن زیستهام؛ جهانی پر از تأمل، چالش و تلاش برای یافتن حقیقت. با شما از دغدغههایم، دیدهها و شنیدههایم سخن میگویم، گویی در کنارتان نشستهام و این گفتگوهای صمیمی را با قلبی باز روایت میکنم.
بخش اول: تدریس با تدریج و بهرهوری از زمان
سالها پیش، هنگامی که کتاب سیوطی را درس میدادم، روشم این بود که در روزهای آغازین، روزی تنها یک خط تدریس کنم. میخواستم پایههای علمی شاگردانم چنان محکم شود که هیچ تزلزلی در آن راه نیابد. اما بهتدریج، حجم درس را افزایش دادم؛ گاهی تا بیست صفحه و حتی چهل یا پنجاه صفحه در روز. این روش، ریشه در باوری عمیق داشت: یادگیری باید گامبهگام باشد تا ذهن آماده پذیرش معارف عمیقتر شود. این تدریج، نهتنها به فهم عمیق کمک میکند، بلکه ظرفیت علمی شاگردان را بهگونهای گسترش میدهد که بتوانند بار سنگین دانش را به دوش بکشند.
همیشه به طلاب جوان میگفتم که زمان، گوهر گرانبهایی است که نباید از دستش داد. جوانی، فرصتی است برای کار و تلاش بیوقفه. حتی اگر روزی بیست ساعت کار کنید، به شما قول میدهم که نهتنها آسیبی نمیبینید، بلکه قویتر و پختهتر خواهید شد. برخی گمان میکنند مطالعه زیاد، دیوانگی میآورد. من این باور را رد میکنم. اگر کسی از مطالعه آسیب دیده، مشکلش جای دیگری بوده است. مطالعه عمیق، راهی است به سوی رشد فکری و معنوی، نه دیوانگی.
درنگ: تدریس باید با تدریج آغاز شود تا پایههای علمی محکم گردد. بهرهوری حداکثری از زمان در جوانی، کلید موفقیت در مسیر علم و معنویت است.
این باور من ریشه در تعالیم قرآنی دارد. خداوند در سوره عصر میفرماید:
وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ
(قرآن کریم، سوره عصر، آیات ۱-۲: سوگند به زمان، که انسان در زیان است.)
این آیه به ما یادآوری میکند که هدر دادن زمان، زیانی جبرانناپذیر است. باید از هر لحظه برای آموختن و خدمت بهره برد.
بخش دوم: عدالت و انصاف در مواجهه با دیگران
روزی به بهشت زهرا رفتم تا قبور برخی از اعدامیهای سیاسی را ببینم. دوستانم از ترس تهمت، جرئت همراهی نداشتند. گفتم: «شما بمانید، من بهتنهایی میروم.» میخواستم با چشمان خودم ببینم که ما تا چه حد در قضاوتهایمان بیانصاف بودهایم. وقتی به آنجا رسیدم، آنچه شنیده بودم، تأیید شد. سنگ قبرهایی شکسته و قبوری تخریبشده. با خود گفتم: حتی اگر کسی کافر یا منافق باشد، ما حق نداریم قبرش را تخریب کنیم، چه برسد به اینکه خودمان او را قضاوت کرده، کشته و در قبرستان مسلمانان دفن کرده باشیم و سپس سنگ قبرش را بشکنیم. این بیانصافی، قلبم را به درد آورد.
درنگ: عدالت و انصاف، حتی در برابر کسانی که با ما اختلاف دارند، از اصول اساسی دین است. تخریب قبور، عملی غیراخلاقی و مغایر با کرامت انسانی است.
این باور من ریشه در قرآن دارد که میفرماید:
وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ
(قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۱۰۸: به کسانی که غیر خدا را میخوانند، دشنام ندهید.)
این آیه به ما میآموزد که حتی در برابر مخالفان، باید احترام و کرامت را حفظ کرد.
بخش سوم: بازنگری در علوم دینی و اجرای احکام
سالها پیش در درسهایم گفتم که خواندن کتابهایی مانند «مکاسب» شیخ انصاری دیگر جایز نیست، چرا که موضوعاتش کهنه شده و با نیازهای امروز سازگار نیست. علوم دینی باید با مسائل روز همگام شوند. برخی شعار «تداوم کار مشایخ عظام» را سر میدهند، اما این شعار، محتوایی تهی دارد. متأسفانه، برخی از بخشهای علوم دینی کمترین خدمت را به جامعه کردهاند. حتی لاتها به جبهه رفتند و خون دادند، اما برخی تنها طلبکار انقلاب و مردم بودهاند.
من سالهاست با مسئولان قضایی درباره قصاص و حدود بحث کردهام. گفتهام که اجرای حدود بدون ایجاد زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی جایز نیست. نمیتوان کسی را که از گرسنگی دزدی کرده، مجازات کرد. وقتی جوانی نان ندارد، شلاق زدنش چه معنایی دارد؟ این چه دینی است؟ روزی فیلمی از سنگسار دیدم و زار زار گریستم؛ نه فقط برای آن انسان، بلکه برای دینی که اینگونه قربانی میشود. چنین اقداماتی با روح دین سازگار نیست و وجهه اسلام را در جهان تخریب میکند.
درنگ: علوم دینی باید با نیازهای روز همگام شوند و اجرای احکام، نیازمند زیرساختهای اجتماعی است. بدون عدالت اجتماعی، اجرای حدود، دین را بدنام میکند.
قرآن کریم میفرماید:
لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا
(قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۸۶: خداوند هیچکس را جز به اندازه توانش تکلیف نمیکند.)
این آیه نشان میدهد که اجرای احکام باید با شرایط اجتماعی و اقتصادی هماهنگ باشد.
بخش چهارم: تحقیق در فقه و پرهیز از ظاهرسازی
هنگامی که درباره موسیقی تحقیق میکردم، از زمان پیامبر (ص) آغاز کردم و آرای علما را بررسی نمودم. اما وقتی به برخی عالمان معاصر رسیدم، دیدم که بسیاری از آنها تنها منبریها و روضهخوانهای دیروزند که حالا ادعای فقاهت دارند. از ادامه تحقیق دست کشیدم، چون نمیخواستم کارم به تمسخر بکشد. این تعهد به حقیقت، همیشه راهنمایم بوده است.
برخی برای جلب توجه، ریش خود را سفید میکنند و گمان میکنند بدون ظاهر و شجرهنامه، کسی آنها را نمیپذیرد. اما من به طلاب میگویم: در آینده، نه به سن و سال نگاه میکنند و نه به ریش سفید. مردم به دنبال محتوای علمی و عملیاند. روزی به من گفتند که باید شال ببندم و عصا به دست بگیرم. گفتم: دوره این سالوسبازیها تمام شده است. آنچه ارزش دارد، دانش و صداقت است.
درنگ: تحقیق فقهی باید با روش علمی و تاریخی همراه باشد و طلبگی، نیازمند اصالت و صداقت است، نه ظاهرسازی.
بخش پنجم: شناخت نیازهای جامعه
چند سال پیش، مرا به مرکز علم مشهد دعوت کردند تا سخنرانی کنم. از آنها خواستم فهرستی از سؤالات و نیازهای مردم ارائه دهند. وقتی فهرست را دیدم، شگفتزده شدم. بیشتر سؤالها درباره زیباییشناسی، موسیقی، تئاتر و روانشناسی بود. هیچکس از دین و عرفان سؤالی نپرسیده بود. انگار مردم از خدا و قرآن بریدهاند و به دنبال موضوعات ملموستر رفتهاند. این تغییر دغدغهها، هشداری بود برای من. گفتم: این همان شهری است که روزگاری برای ولایت تعصب داشت؟ حالا کار به جایی رسیده که بزرگترین دغدغه مردم، هنر و زیباییشناسی است؟
درنگ: علوم دینی باید با نیازهای روز جامعه همگام شوند تا پاسخگوی دغدغههای مردم باشند.
بخش ششم: پیوند فلسفه و دیانت
روزی در روز عاشورا، در حرم شاهعبدالعظیم با دستههای عزاداری سینه میزدم. یکی از حضار با تمسخر گفت: «حاجآقا، شما خودتان را مسخره میکنید یا این سینهزنها را؟ فیلسوف که برای امام حسین گریه نمیکند!» ناراحت شدم و گفتم: «مغزی که فلسفه بخواند و به امام حسین ارادت نداشته باشد، ارزشی ندارد.»
وقتی کتابی درباره استخاره نوشتم، روزنامهنگاری با تعجب گفت: «از یک فیلسوف بعید است که به استخاره اعتقاد داشته باشد.» پاسخ دادم: «مگر استخاره یک حقیقت دینی نیست؟» فلسفه و دیانت، دو بال برای پرواز به سوی حقیقتاند. یکی بدون دیگری، ناقص است.
درنگ: فلسفه و دیانت میتوانند مکمل یکدیگر باشند و ارادت به اهل بیت (ع) با عقلانیت دینی همراستاست.
بخش هفتم: آمادگی برای خدمت جهانی
همیشه به طلاب میگفتم: خودتان را برای خدمت به ده میلیارد انسان آماده کنید. هر کاری که میکنید، ببینید آیا به درد این جمعیت عظیم میخورد یا نه. جهان در حال تغییر است و ما نباید غافلگیر شویم. روزی به خدمت یکی از عالمان دینی رفتم تا درباره مشکلات جامعه صحبت کنم. دیدم او درگیر مسائل بزرگتری است و نمیخواستم با حرفهایم او را آزرده کنم. سکوت کردم، چون قلبم با او بود.
مشکل ما این بود که گاهی مسئولیتها به دست کسانی افتاد که دانش کافی نداشتند. جامعه مانند بیمارستانی است که نیاز به متخصص دارد، نه فقط پرستار و خدمتکار. اگر تخصص نباشد، نتیجهاش خسارت است.
درنگ: طلاب باید با نگاهی جهانی، خود را برای خدمت به بشریت آماده کنند و مدیریت جامعه نیازمند تخصص است.
بخش هشتم: فداکاری برای دین
ما باید خودمان را مانند مالک اشتر، بازوی توانمند دین خدا ببینیم. اما این فداکاری نباید بیجهت باشد. اگر خونمان دین را سیراب کند، سعادت است. اما خودزنی بیفایده، حماقت است. من گاه با خود میگویم: خدایا، ماندن در این دنیا برایم اهمیتی ندارد. ما مسافریم و چند صباحی میرویم. غصه من، دین توست که اینجا مهجور مانده است.
درنگ: فداکاری برای دین باید هدفمند باشد و اولویت، حل مشکلات دین و جامعه است.
بخش نهم: ارزش تفکر و مهندسی فکری
برخی عالمان حافظهای قوی داشتند، اما فتاوایشان پر از اشکال بود. در مقابل، برخی دیگر با ذهن مهندسیشده، دنیا را تکان دادند. من همیشه به طلاب میگفتم: حافظه مهم است، اما آنچه ارزش دارد، توانایی تحلیل و خلاقیت فکری است. این مغز است که دین را پیش میبرد، نه صرف حفظ مطالب.
درنگ: توانایی تحلیل و مهندسی فکری، ارزشمندتر از حافظه قوی است و به تولید دانش پویا کمک میکند.
بخش دهم: آسیبشناسی جامعه و علوم دینی
امروز جامعه ما با چالشهای بزرگی روبهروست. میلیونها نفر مهاجرت کردهاند و برخی علناً روزهخواری میکنند. ماه رمضان، که باید ماه تربیت باشد، گاهی به ماه تنبلی و بدآموزی تبدیل شده است. مردم شبها تا صبح بیدارند و روزها میخوابند. این چه رمضانی است؟ باید با چشمان باز، واقعیتها را ببینیم و برای حل مشکلات مردم تلاش کنیم.
من صد و پنجاه کتاب فقهی نوشتهام، اما میگویند نباید چاپ شوند، چون غرور برخی شکسته میشود. خوشبختانه، نسل جوان حوزه آزاداندیشتر شده و امیدوارم این فضا را اصلاح کنند. علوم دینی باید آسیبشناسی شوند تا پاسخگوی نیازهای واقعی جامعه باشند.
درنگ: علوم دینی نیازمند آسیبشناسی و اصلاح است تا با نیازهای واقعی جامعه هماهنگ شود.
جمعبندی نهایی
این گفتگوهای صمیمی، بازتابی است از عمری تلاش برای خدمت به دین و جامعه. من همیشه باور داشتم که علوم دینی باید پویا، پاسخگو و همگام با نیازهای روز باشند. از تدریس با تدریج تا نقد اجرای احکام، از پیوند فلسفه و دیانت تا دعوت به آزاداندیشی، همه اینها بخشی از مسیری است که برای اعتلای دین و جامعه پیمودهام. امیدوارم این روایتها، چراغی باشد برای طلاب و پژوهشگرانی که میخواهند با صداقت و تعهد، راه حقیقت را بپیمایند.
با نظارت صادق خادمی