متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، 544
مقدمه
این مجموعه، روایتی است از خاطراتی که در خلال درسگفتارهایم بهصورت گذرا بیان شدهاند؛ خاطراتی که نهتنها بازتابدهنده تجربههای زیستهام در مسیر علم و معرفت است، بلکه تلاشی است برای پیوند دادن دانش، معنویت و زندگی روزمره. این گفتگوها، که از دل جلسات تدریس و تأملاتم برآمدهاند، دعوتی است به تأمل در نقش علم، اخلاق و فرهنگ در ساختن آیندهای روشن برای حوزههای علمیه و جامعه اسلامی. هر بخش از این خاطرات، پنجرهای است به سوی عمق معرفتی و معنوی که امیدوارم برای خوانندگان، چه در محیطهای علمی و چه در جستوجوی حقیقت، الهامبخش باشد.
بخش اول: ضرورت مدیریت علمی در حوزههای علمیه
یادم میآید روزی در یکی از درسگفتارها، حکایتی از شیخ بهایی نقل کردم که هنوز در ذهنم زنده است. در دربار شاه، از شیخ پرسیدند زمینی برای چه کاری مناسب است. شیخ، با دقت و دانش، پاسخ داد: «برای پنبهکاری خوب است.» این پاسخ ساده، اما عمیق، مرا به فکر فرو برد که مدیریت در حوزههای علمیه نیز باید چنین باشد: دقیق، علمی و مبتنی بر شناخت عمیق. مدیریت علمی، نه با تعداد، بلکه با کیفیت و شایستگی تعریف میشود. قرآن کریم میفرماید: وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ (بقره: 282)؛ «از خدا پروا کنید و خداوند به شما تعلیم میدهد.» این آیه به من آموخت که تقوا و تلاش، کلید کسب دانش و مدیریت کارآمد است.
سالها تجربه در حوزه به من نشان داد که انتخاب مدیران بدون تخصص، آفتی است که پیشرفت را متوقف میکند. بارها دیدهام که طلاب جوان، با تنها سه سال تحصیل، در امتحانات از مدیران غیرمتخصص بهتر عمل میکنند. این توانمندی، گواهی است بر ظرفیت بالای طلاب، اگر بهدرستی هدایت شوند. اما مشکل اینجاست که حوزههای ما هنوز گرفتار مدیریت سلیقهای هستند. یک روز یکی میآید و میگوید این کار را بکنید، روز دیگر دیگری میگوید آن را رها کنید. اینگونه است که یک قدم به جلو میرویم و یک قدم به عقب. قرآن کریم میفرماید: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا (نساء: 58)؛ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بسپارید.» این آیه، شایستهسالاری را بهعنوان اصل مدیریت اسلامی به من یادآوری کرد.
برای حل این معضل، همیشه باور داشتم که حوزههای علمیه به یک قانون اساسی مدرن نیاز دارند؛ قانونی که برای پانصد سال آینده برنامهریزی کند و مشخص سازد که حوزه چیست، عالم شیعه کیست و چه ویژگیهایی باید داشته باشد. بدون چنین چارچوبی، مدیریت مزاجی، حوزهها را در چرخهای از پیشرفت و پسرفت نگه میدارد. این قانون اساسی باید بستری فراهم کند که اخلاق علمی شیعه، بهعنوان پایهای برای مدیریت، تعریف شود و دین بهصورت شفاف و مستند ارائه گردد.
بخش دوم: مستندسازی دین و خودکفایی حوزهها
یکی از دغدغههای همیشگیام، مستندسازی دین بود. در درسگفتارهایم بارها تأکید کردم که باید هر آنچه پیرایه و تحریف به دین افزوده شده، بررسی و حذف شود. قرآن کریم میفرماید: قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (زمر: 9)؛ «بگو آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکساناند؟» این آیه مرا به این باور رساند که وظیفه ماست تا چهره اصیل دین را با تحقیق و مستندسازی به جهانیان نشان دهیم. علمای گذشته ما، در شرایط طاغوت و غربت، زحمات بسیاری کشیدند و حتی خونشان را در راه دین فدا کردند، اما بستری برای تدوین کامل معارف نداشتند. امروز، با وجود نظام اسلامی، این فرصت فراهم است که حوزهها خودکفا شوند و بهجای تکیه بر سنتهای کهنه، خودشارژر باشند.
خاطرم هست که در یکی از جلسات، از ضرورت قانون اساسی برای حوزهها سخن گفتم. اگر ده نفر، نه پنجاه نفر، بلکه تنها ده نفر آدم کاربلد داشته باشیم که این قانون را بنویسند، حوزهها متحول میشوند. این قانون باید تعریف کند که مدیریت علمی چیست، کادر علمی کیست و بسترهای رشد چگونه فراهم میشود. بدون این چارچوب، هر کس به میل خود کاری میکند و نتیجهای جز آشفتگی به دست نمیآید.
بخش سوم: تأثیر موسیقی بر روان و اخلاق
یکی از خاطرات شیرینی که در درسگفتارهایم نقل کردم، درباره موسیقیدانان بود. همیشه باور داشتم که موسیقیدانان، چه در ایران و چه در جهان، مردمانی مهربان، بیآزار و مظلوماند. از مطربهای قدیم تا خوانندگان معاصر، زندگی بسیاری از آنها وقف خیرات و کمک به نیازمندان بود. این مهربانی، ریشه در تأثیر موسیقی بر روان دارد. موسیقی، انسان را نرم و آرام میکند. یادم میآید گفتم اگر کسی خشمگین است، یک هفته دستگاه اصفهان برایش بنوازید، آنقدر آرام میشود که حتی از خطای دیگران میگذرد. این قدرت موسیقی است که میتواند خشم را به بخشش بدل کند.
موسیقی ایرانی، با دستگاههایی چون سهگاه، چهارگاه، همایون و شوشتری، تنوعی بینظیر دارد. هر گوشه، از مويه تا عشاق و بیات راجه، داستانی متفاوت روایت میکند. این تنوع، روح انسان را تازه نگه میدارد و از خستگی و یکنواختی دور میکند. اما متأسفانه، گاهی موسیقی ما به روضهخوانی شبیه شده و همهاش غم است. باید شادی و تنوع را هم به آن بازگرداند، چنانکه مرحوم آقاسی با آوازهای شادش این کار را میکرد.
با این حال، نقدی هم داشتم. چرا برخی عالمان ما، به اندازه موسیقیدانان، روحیه خیرخواهی و وقف ندارند؟ این سؤالم همیشه بیپاسخ مانده بود، اما مرا به این فکر واداشت که عالمان دینی باید الگویی از ایثار و خدمت باشند، چنانکه موسیقیدانان گاه با سادهزیستی و بخشندگیشان این الگو را به نمایش میگذارند.
بخش چهارم: سنجش علمی ارزش اعمال
یکی از بحثهایی که همیشه در درسگفتارهایم مطرح میکردم، سنجش ارزش اعمال بود. روزی در آزمایشگاه، به فکر فرو رفتم که چگونه قند و چربی خون را با دستگاه میسنجند و عدد دقیق میدهند. چرا در دین، برای ثواب اعمال چنین دقتی نداریم؟ مثلاً میگویند دو رکعت نماز اینقدر ثواب دارد، چهار رکعت آنقدر. اما این ارزشها چگونه سنجیده میشوند؟ نقل کردم که در زمان یکی از ائمه، شخصی دزدی میکرد و مال را صدقه میداد، گمان میکرد ثواب میبرد. قرآن کریم میفرماید: وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ (بقره: 267)؛ «از مال ناپاک انفاق نکنید.» این آیه به من آموخت که عمل، بدون نیت خالص و روش صحیح، ارزشی ندارد.
مثال زدم که کارگر یک سال کار میکند و هجده میلیون میگیرد، اما مهندس با کشیدن یک نقشه، پنجاه میلیون. چرا؟ چون ارزش کارش با مهندسی علمی سنجیده شده. در دین هم باید چنین باشد. صنعت میتواند ابزارهایی برای سنجش دقیق فراهم کند، حتی برای نیت اعمال. اگر دستگاهی درست باشد، میتواند ریا را از خلوص تشخیص دهد، همانطور که آزمایشگاه تفاوت خون قبل و بعد از صبحانه را میفهمد. قرآن کریم میفرماید: وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ (بینه: 5)؛ «به آنها جز این فرمان داده نشده که خدا را با اخلاص در دین عبادت کنند.»
محدودیتهای تاریخی هم مانع رشد علمی دین شدهاند. علمای ما در دوره بنیامیه و بنیعباس، در تنگنا بودند و نتوانستند علوم ائمه را بهطور کامل تدوین کنند. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «أَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْرَفُ»؛ «من به راههای آسمان داناترمان.» این حدیث به من آموخت که ائمه، دریایی از علم داشتند که ما از آن بهره نبردیم. امروز وظیفه ماست که این علوم را احیا کنیم.
بخش پنجم: نقد تقلید کورکورانه و تأثیر انقلاب
خاطرهای از سفر به اوکراین هنوز در ذهنم زنده است. در هواپیما، غذاها نجس بود، اما دیدم برخی مسافران، که از تهران بودند، بیتوجه میخوردند. به طلبهای که کنارم بود گفتم: «برو ببین چند نفر دست به این غذاها نمیزنند.» برگشت و گفت: «همه میخورند.» این مرا به فکر فرو برد که مردم، نه از عالمان، بلکه از خودشان تقلید میکنند. تقلید کورکورانه، آفتی است که باید با آگاهی درمان شود. اما انقلاب ۵۷، به برکت خون شهدا، فهم جامعه را در دویست تا سیصد سال اخیر بالا برده و این امید را زنده کرده که میتوانیم با تکیه بر علم و معرفت، آیندهای روشن بسازیم.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتابی از دغدغههایم برای اصلاح و ارتقای حوزههای علمیه و جامعه اسلامی است. از مدیریت علمی و قانون اساسی برای حوزهها تا مستندسازی دین و بهرهگیری از علوم ائمه، همه و همه نقشهراهی است برای ساختن آیندهای که در آن علم و معنویت در هم تنیدهاند. موسیقی، با تأثیرش بر روان، و سنجش علمی اعمال، با دقتش در ارزشگذاری، ابزارهایی هستند که میتوانند به رشد معنوی و اخلاقی کمک کنند. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در این مسیر و تلاش برای تحقق آرمانهای بلند شیعه.
با نظارت صادق خادمی