در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 554

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 554

مقدمه

آنچه پیش روی شماست، بازنویسی درس‌گفتارهای من است که روزگاری با شاگردانم در میان گذاشتم. این گفتارها، که گاه به‌صورت گذرا در جلساتم بیان شده‌اند، روایت‌هایی هستند از تأملاتم در معارف دینی، عرفان اسلامی، و مسائل روز. من در این گفتگوها می‌کوشم با زبانی صمیمی، اما عمیق، شما را به جهانی ببرم که در آن، علم و معنویت، تجربه و تأمل، و نقد و اصلاح درهم‌تنیده‌اند. هر بخش از این کتاب، دریچه‌ای است به سوی فهمی نو از دین، انسان، و جهان، با تکیه بر آیات قرآن کریم و مشاهدات زندگی‌ام. امیدوارم این کلمات، شما را به تأمل وامی‌دارد و نوری بر مسیرتان بیفکند.

بخش اول: نقد نگاه‌های ظاهری به زهد و معنویت

یادم می‌آید در کودکی، استادانمان داستان‌هایی از زهد بزرگان نقل می‌کردند. یکی از آن‌ها از حضرت عبدالعظیم حسنی می‌گفت که هنگام زیارت امامزاده حمزه، عبا بر سر می‌کشیدند تا چشمشان به سبزه‌ها نیفتد، گویی سبزه‌ها مظهر دنیایند و باید از آن‌ها پرهیز کرد. من همان‌وقت، با خود فکر کردم: مگر این سبزه‌ها جلوه معرفت الهی نیستند؟ مگر طبیعت، آیتی از آیات خداوند نیست؟ این نگاه، که زهد را در پرهیز ظاهری از زیبایی‌های خلقت می‌بیند، به نظرم ساده‌انگارانه بود.

درنگ: زهد، پرهیز ظاهری از دنیا نیست، بلکه معرفتی است که زیبایی‌های خلقت را به‌عنوان آیات الهی می‌بیند و انسان را به سوی تعالی معنوی رهنمون می‌شود.

قرآن کریم: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ (فصلت: 53)
به‌زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان می‌دهیم تا برایشان روشن شود که آن حق است.

این آیه به من آموخت که زهد، دوری از دنیا نیست، بلکه نگریستن به دنیا با چشم معرفت است. سبزه‌ها، درختان، و هر آنچه در طبیعت است، آیات الهی‌اند که باید با دیده بصیرت نگریست، نه با انکار و پرهیز ظاهری.

بخش دوم: اسراف یا اعتدال؟ بازخوانی سیره ائمه

روزی از یکی از عالمان شنیدم که انگشتر به دست کردن را اسراف می‌دانست و از آن پرهیز می‌کرد. با خود گفتم: مگر ائمه اطهار (ع) انگشترهای خاص نداشتند؟ مگر هر یک از آن‌ها نگین‌هایی با نوشته‌های ویژه به دست نمی‌کردند؟ اگر انگشتر اسراف است، پس سیره ائمه چه می‌شود؟ این‌گونه برداشت‌های نادرست، مرا به تأمل واداشت که اسراف، نه در استفاده از زینت، بلکه در نبود نیت خالص و اعتدال است.

درنگ: استفاده از زینت‌هایی مانند انگشتر، اگر با نیت صحیح و بدون افراط باشد، نه‌تنها اسراف نیست، بلکه پیروی از سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) است.

قرآن کریم: وَلَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (الأحزاب: 21)
و برای شما در [زندگی] پیامبر خدا سرمشقی نیکوست.

این آیه مرا به این باور رساند که باید از سیره پیامبر (ص) درس گرفت. زینت، اگر برای تنظیم زندگی و با نیت خیر باشد، نه‌تنها مذموم نیست، بلکه پسندیده است.

بخش سوم: نمایش زینت و خطر تظاهر

یادم می‌آید در مجالس، برخی ساعت یا زینت‌هایشان را به‌گونه‌ای به نمایش می‌گذاشتند که گویی می‌خواهند خودنمایی کنند، شبیه رفتارهایی که گاهی در میان زنان برای نشان دادن طلاهایشان دیده می‌شد. من همیشه این رفتار را ناپسند می‌دانستم. ساعت، مانند کفش، وسیله‌ای است برای تنظیم زندگی، نه ابزاری برای فخرفروشی.

درنگ: زینت‌ها باید برای کارکردشان استفاده شوند، نه برای خودنمایی و تظاهر، که این رفتار با فروتنی و نیت خالص منافات دارد.

قرآن کریم: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا (لقمان: 18)
و با بی‌اعتنایی از مردم روی برمتاب و در زمین با تکبر راه مرو.

این آیه به من آموخت که نیت خالص، جوهره هر عملی است. اگر ساعت یا هر زینتی برای خودنمایی باشد، از ارزش معنوی آن کاسته می‌شود.

بخش چهارم: بازنگری در ویژگی‌های انسانی

در گذشته می‌گفتند خنده ویژگی خاص انسان است و راه رفتن مشترک بین انسان و حیوان. من اما دیده‌ام که حیوانات هم گاه رفتارهایی شبیه خنده یا گریه دارند. وقتی بچه بودیم، با حیوانات بازی می‌کردیم و می‌دیدیم که با قلقلک، صداهایی شبیه خنده تولید می‌کنند. این مشاهدات، مرا به این فکر واداشت که بسیاری از باورهای سنتی ما از انسان و حیوان، نیاز به بازنگری دارند.

درنگ: ویژگی‌های انسانی مانند خنده و گریه، ممکن است به‌صورت ابتدایی در حیوانات نیز دیده شود، و این نیازمند بازنگری در انگاره‌های سنتی است.

این تجربه، مرا به سوی نگاهی علمی‌تر به انسان و طبیعت هدایت کرد. باید با چشمان باز به جهان بنگریم و از مشاهدات تجربی درس بگیریم.

بخش پنجم: ضرورت روش‌های علمی در علوم دینی

همیشه معتقد بودم که علم دینی باید با ابزارهای علمی روز همراه شود. در حوزه‌های علمیه، گاه به گفت‌وگوهای سنتی بسنده می‌کنیم، در حالی که مراکز علمی مدرن با ابزارهای دقیق به تحلیل مسائل می‌پردازند. ما نیز باید چنین کنیم، وگرنه نمی‌توانیم پاسخگوی نیازهای زمانه باشیم.

درنگ: علوم دینی باید با روش‌های علمی و ابزارهای دقیق همراه شوند تا پاسخگوی نیازهای روز باشند.

این باور، ریشه در حکمت متعالیه دارد که علوم را در خدمت معرفت الهی قرار می‌دهد. من همیشه به شاگردانم می‌گفتم که علم دینی باید با زمانه پیش رود.

بخش ششم: جهانی‌سازی معارف قرآنی

روزی شنیدم که برخی معتقدند قرآن نباید به دست غیرمسلمان برسد. من اما فکر می‌کنم این نگاه، مانع نشر معارف الهی است. اگر من بودم، قرآن را آیه‌آیه می‌کردم و به همه جهان می‌فرستادم تا همگان از نور آن بهره‌مند شوند.

درنگ: معارف قرآنی باید به‌صورت جهانی منتشر شوند تا همه از هدایت آن بهره‌مند گردند.

قرآن کریم: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ (التوبة: 33)
اوست کسی که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان غالب کند.

این آیه مرا به این باور رساند که دین، برای همه بشریت است و نباید در بقچه‌ای گره‌خورده محبوس شود.

بخش هفتم: ترس و تأثیرات آن بر رفتار

پس از انقلاب، ترس در جامعه ما بیشتر شد. این ترس، که از عوامل اجتماعی و محیطی نشئت می‌گرفت، بر رفتارهای دینی و اجتماعی اثر گذاشت. یادم می‌آید در حسینیه‌ای، هنگام شنیدن صدای بمب، طلاب فرار کردند و من بالای منبر تنها ماندم. با خود گفتم: این ترس، خیالی کاذب است که ما را از وظایفمان بازمی‌دارد.

درنگ: ترس‌های کاذب، مانع انجام وظایف دینی و اجتماعی‌اند و باید با توکل به خدا بر آن‌ها غلبه کرد.

قرآن کریم: إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (آل عمران: 175)
این تنها شیطان است که دوستانش را می‌ترساند، پس اگر مؤمنید از آنها نترسید و از من بترسید.

این تجربه به من آموخت که شجاعت، لازمه ایمان است و باید با توکل بر خدا، ترس‌های کاذب را کنار گذاشت.

بخش هشتم: درس‌هایی از طبیعت و رفتار حیوانات

سال‌ها پیش، شب‌ها کنار کپه‌های استخوان پرگوشت قصابی‌ها می‌نشستم و رفتار سگ‌ها را تماشا می‌کردم. می‌دیدم که وقتی استخوان‌ها زیاد بود، سگ‌ها به هم حسادت می‌کردند، پارس می‌کردند و حتی روی استخوان‌ها علامت می‌گذاشتند تا دیگران نخورند. این رفتار، مرا به فکر فرو برد که نفس حیوانی انسان نیز چنین است.

درنگ: رفتارهای رقابت‌آمیز و تخریبی انسان‌ها، نتیجه غلبه نفس حیوانی است که باید با تربیت معنوی کنترل شود.

روایت: وَالدَّنْيَا جِيفَةٌ وَطَالِبُوهَا كِلَابٌ
دنیا لاشه‌ای است و طالبانش مانند سگ‌ها هستند.

این مشاهدات، مرا به تأمل در نفس انسانی واداشت. باید نفس حیوانی را مهار کرد تا انسان به مقام والای خود برسد.

بخش نهم: شجاعت و غلبه بر ترس‌های کاذب

در همان ماجرای بمباران، وقتی طلاب از حسینیه فرار کردند، به آن‌ها گفتم: «بی‌انصاف‌ها، مرا بالای منبر تنها گذاشتید!» این ترس، از خیالات بود، نه از واقعیت. اگر ایمان داشته باشیم، نباید از صداها و خطرات ظاهری بترسیم.

درنگ: شجاعت، لازمه ایمان است و ترس‌های کاذب با توکل به خدا برطرف می‌شوند.

قرآن کریم: فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي (البقرة: 150)
پس از آنها نترسید و از من بترسید.

این آیه به من آموخت که ترس حقیقی، تنها از خداست و ترس‌های کاذب، سد راه ایمان‌اند.

بخش دهم: تأثیر مال حرام بر روان

مال حرام، به‌ویژه ربا، مانند سمی است که روان انسان را بیمار می‌کند. دیده‌ام کسانی که از ضعیفان ربا می‌گیرند، چگونه خودشان گرفتار اختلال روانی می‌شوند. این تخبط، همان چیزی است که قرآن از آن سخن گفته است.

درنگ: مال حرام، به‌ویژه ربا، روان انسان را مختل می‌کند و به بیماری‌های معنوی و روانی منجر می‌شود.

قرآن کریم: الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ (البقرة: 275)
کسانی که ربا می‌خورند، برنمی‌خیزند مگر مانند کسی که شیطان از طریق تماس او را دیوانه کرده است.

این آیه، هشداری است به ما که از مال حرام بپرهیزیم، چرا که روان و ایمانمان را تباه می‌کند.

بخش یازدهم: فتاوای شخصی‌سازی‌شده

همیشه معتقد بودم که فتوا باید مانند طبابت، متناسب با حال فرد باشد. فتاوای کلی، مانند دارویی که برای همه یکسان تجویز شود، کارساز نیست. فقیه باید مانند پزشک، بیمار را ببیند و سپس فتوا دهد.

درنگ: فتاوا باید شخصی‌سازی شوند و متناسب با شرایط فرد صادر گردند، مانند طبابت دقیق و علمی.

این باور، مرا به بازنگری در روش‌های فقهی واداشت. فقه باید با نیازهای روز همگام شود.

بخش دوازدهم: شیطان و تأثیرات روانی

شیطان، چه جنی و چه انسی، روان انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. بسیاری از بیماری‌های روانی ما از این تخبط شیطانی است. قرآن این را به‌خوبی نشان می‌دهد.

درنگ: بیماری‌های روانی بسیاری از تأثیرات شیطانی نشئت می‌گیرند و باید با مراقبه و توسل درمان شوند.

قرآن کریم: الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ (البقرة: 275)
کسانی که ربا می‌خورند، برنمی‌خیزند مگر مانند کسی که شیطان از طریق تماس او را دیوانه کرده است.

این آیه مرا به این فکر واداشت که باید با توسل به خدا، از تأثیرات شیطانی در امان ماند.

بخش سیزدهم: محافظت در برابر شیاطین

شیاطین مانند مارهایی‌اند که در جیب ما پنهان شده‌اند. اگر مواظب نباشیم، ما را نیش می‌زنند. اولیای خدا اما با توکل و حرز الهی، از این آسیب‌ها در امان‌اند.

درنگ: محافظت در برابر شیاطین با توکل به خدا و توسل به اولیای الهی ممکن است.

قرآن کریم: إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ (الأعراف: 196)
ولی من خداست که کتاب را نازل کرده و او صالحان را حمایت می‌کند.

این آیه به من امید داد که با توسل به خدا، می‌توان از شر شیاطین در امان ماند.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از درس‌گفتارهای من برگرفته شده‌اند، تلاشی‌اند برای بازنگری در مفاهیم دینی و انسانی. من در این مسیر، کوشیدم با نگاهی نقادانه اما صمیمی، به مسائل عرفانی، فقهی، و روانی بپردازم. از زهد و اسراف گرفته تا ترس و تأثیرات شیطانی، همه این‌ها درس‌هایی‌اند که از قرآن، طبیعت، و تجربه‌های زندگی‌ام آموخته‌ام. امیدوارم این کلمات، شما را به تأمل در دین و دنیای خودتان دعوت کند و راهی به سوی معرفت و شجاعت بگشاید.

با نظارت صادق خادمی