در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 567

متن درس






گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 567

آنچه در این مجموعه پیش روی شماست، روایتی است از خاطراتی که در خلال درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان شده‌اند. این خاطرات، نه‌تنها بازتاب تجربه‌های زیسته‌ام، بلکه تلاشی است برای گشودن دریچه‌ای به سوی تأمل در اخلاق، معنویت، و مسئولیت‌های اجتماعی و دینی. با زبانی صمیمی، اما متین و عمیق، می‌کوشم شما را به لحظه‌هایی ببرم که در آن‌ها از خانواده تا جامعه، از عرفان تا سیاست، و از محبت تا قدرت سخن گفته‌ام.

بخش اول: محبت، محور تربیت و زندگی خانوادگی

سال‌هاست که در اندیشه‌ام، محبت را کلید زندگی انسانی یافته‌ام. در خانواده، آنجا که کانون پرورش روح و روان است، گاه با فرزندانمان چنان سخت‌گیرانه رفتار می‌کنیم که گویی آزاد گذاشتنشان به طغیان می‌انجامد. اما من به شما می‌گویم، بگذارید فرزندتان بر دوش شما سوار شود! بگذارید با محبت و آزادی، چنان با شما پیوند بخورد که مراقب باشد مبادا زمین بخورید، چرا که اگر شما فرو افتید، او نیز آسیب می‌بیند. این محبت است که رابطه‌ای مسئولانه می‌سازد، نه ترس و محدودیت.

در قرآن کریم آمده است: وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا (اسراء: 23)، یعنی «و به پدر و مادر نیکی کنید.» این آیه مرا به یاد روزهایی می‌اندازد که در جمع شاگردانم از اهمیت نیکی به والدین و فرزندان سخن می‌گفتم. محبت، پیوندی است که نه‌تنها خانواده را استوار می‌کند، بلکه روح انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند.

اما چه بسیار دیده‌ام که خشونت، این بیماری روانی و اجتماعی، در روابط خانوادگی ریشه دوانده است. گاه شنیده‌ام که می‌گویند باید همسر را با سخت‌گیری و حتی خشونت رام کرد تا «رویش زیاد نشود». این سخن چه تلخ است! زنی که از ترس و بزدلی به اطاعت واداشته شود، دیگر آن بانوی رعنا و با عزت نفس نیست. او باید مستقل، شاد، و سرشار از عزت باشد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ (نساء: 19)، یعنی «و با زنان به شایستگی معاشرت کنید.»

این باورهای سنتی که خشونت را ابزار تربیت می‌دانند، به اشتباه اخلاق و عرفان نامیده شده‌اند. اما عرفان واقعی، در محبت و احترام نهفته است. قرآن کریم به زیبایی می‌فرماید: وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (آل‌عمران: 159)، یعنی «و اگر تندخو و سخت‌دل بودی، از اطراف تو پراکنده می‌شدند.» خشونت، نه‌تنها در خانواده، بلکه در تعامل با اشیاء و جامعه نیز زیان‌بار است. روزی در درس‌گفتارم به شاگردانم گفتم: «ما حتی با کاغذ و قلم خود با خشونت رفتار می‌کنیم، حال آنکه باید با همه‌چیز، از انسان تا طبیعت، با محبت برخورد کنیم.»

یادم می‌آید زمانی که از نقش جنبش‌های فمینیستی سخن می‌گفتم، تأکید کردم که این جنبش‌ها، هرچند کامل نیستند، گامی در جهت اصلاح رفتارهای خشن با زنان برداشته‌اند. این تغییر، همسو با آیه‌ای است که می‌فرماید: وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ (بقره: 228)، یعنی «و برای زنان حقوقی است همانند آنچه بر عهده آنهاست، به شایستگی.» این آیه مرا به یاد روزهایی می‌اندازد که از شاگردانم می‌خواستم زنان را نه به چشم موجودی ضعیف، بلکه به‌عنوان شریکی برابر و شاداب بنگرند.

عشق، محور سلوک معنوی است. یادم می‌آید شبی در درس‌گفتار، از امام سجاد (ع) سخن گفتم که سر به سجده می‌نهاد و اشک می‌ریخت، نه از ترس، بلکه از عشق به خدا. قرآن کریم می‌فرماید: وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (بقره: 165)، یعنی «و کسانی که ایمان آورده‌اند، به خدا محبت بیشتری دارند.» این عشق است که انسان را به سوی معرفت و غیب هدایت می‌کند.

شبی در خلوت خود، به فکر فقرا و گرفتاران بودم. با خود گفتم: سالک حقیقی کسی است که برای ضعفا و محرومان اشک بریزد و دعا کند. این همدلی، او را به غیب متصل می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَأَطْعِمُوا الطَّعَامَ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا (انسان: 8)، یعنی «و از روی محبت، به مسکین و یتیم و اسیر طعام می‌دهند.» این آیه، مرا به یاد لحظه‌هایی می‌اندازد که در درس‌گفتارهایم، شاگردانم را به همدلی با محرومان دعوت می‌کردم.

درنگ: محبت، محور تربیت خانوادگی و سلوک معنوی است. خشونت، چه در خانواده و چه در جامعه، مانع رشد معنوی و انسانی می‌شود. همدلی با محرومان، انسان را به غیب متصل می‌کند.

بخش دوم: نقدی بر ضعف قدرت در جهان اسلام

بارها در درس‌گفتارهایم از ضعف قدرت در جهان اسلام سخن گفته‌ام. با وجود بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان و بیش از پنجاه کشور اسلامی، چرا در عرصه جهانی چنین ناتوانیم؟ این پرسش، سال‌هاست که ذهنم را مشغول کرده است. منابع عظیم، جمعیت فراوان، و تاریخ غنی داریم، اما به دلیل نبود وحدت و تمرکز بر مسائل حاشیه‌ای، از تأثیرگذاری بازمانده‌ایم. قرآن کریم می‌فرماید: وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ (انفال: 46)، یعنی «و از خدا و رسولش اطاعت کنید و با یکدیگر نزاع نکنید که سست شوید و قدرتتان از بین برود.»

یادم می‌آید در یکی از جلسات، مثالی از ورزش زدم. گفتم حتی در عرصه‌ای مثل ورزش، که باید نماد قدرت و تدبیر باشد، به دلیل فقدان عقلانیت و مدیریت، ناکام می‌مانیم. دو نامزد داشتیم، یکی کنار رفت و دیگری شکست خورد. این ناکامی‌ها، نتیجه نبود تدبیر است. قرآن کریم می‌فرماید: وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ (آل‌عمران: 159)، یعنی «و در کارها با آنان مشورت کن.» این آیه، مرا به یاد روزهایی می‌اندازد که از شاگردانم می‌خواستم عقل و تدبیر را در همه امور به کار گیرند.

علم دینی نیز باید قدرت‌آفرین باشد. بارها گفته‌ام که علمی که به قدرت منجر نشود، خیال‌پردازی است. روزی در درس‌گفتارم گفتم: «اگر علم شما نان‌تان را تأمین نکند، اگر نتواند جامعه را پیش ببرد، آن علم نیست، خیال است.» قرآن کریم می‌فرماید: قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (زمر: 9)، یعنی «بگو آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند برابرند؟» این آیه، مرا به تأمل در نقش علم در قدرت‌سازی واداشت.

مصرف‌گرایی در علم دینی نیز یکی از دردهایم بوده است. ما منابع را مصرف می‌کنیم، اما به تولید قدرت و ثروت نمی‌رسیم. قرآن کریم می‌فرماید: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ (انفال: 60)، یعنی «و برای آنها هر چه در توان دارید از نیرو آماده کنید.» این آیه، مرا به یاد لحظه‌هایی می‌اندازد که از شاگردانم می‌خواستم علم را به ابزاری برای توانمندی تبدیل کنند.

درنگ: جهان اسلام به دلیل نبود وحدت و تدبیر، از قدرت جهانی بازمانده است. علم دینی باید قدرت‌آفرین باشد، نه مصرف‌کننده منابع.

بخش سوم: تداوم وحی و معرفت در زمان غیبت

یکی از عمیق‌ترین تأملاتم در درس‌گفتارهایم، به موضوع وحی و نبوت در زمان غیبت بازمی‌گردد. همیشه باور داشته‌ام که وحی، مانند باران و نور، بخشی از نظام خلقت است. چرا باید تصور کنیم که وحی پایان یافته است؟ روزی به شاگردانم گفتم: «جهان همچنان زنده است، انسان‌ها می‌آیند، درخت‌ها می‌رویند، و وحی نیز می‌تواند ادامه یابد.» قرآن کریم می‌فرماید: مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا (بقره: 106)، یعنی «هر آیه‌ای را که نسخ کنیم یا به فراموشی سپاریم، بهتر از آن یا مانندش را می‌آوریم.»

با این حال، مصلحت الهی اقتضا می‌کند که انبیاء در زمان غیبت، ادعای نبوت نکنند. روزی در درس‌گفتارم مثالی زدم: «مثل این است که در جنگ، کسی سلاح شیمیایی بریزد، اما نگوید من ریختم، وگرنه محکوم می‌شود.» قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ (نساء: 64)، یعنی «و هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به اذن خدا اطاعت شود.»

مومن واقعی می‌تواند به اسم اعظم و معرفت الهی دست یابد. یادم می‌آید شبی به شاگردانم گفتم: «اگر ایمان عمیق داشته باشید، می‌توانید به غیب متصل شوید، اما این راز نباید آشکار شود.» قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا (لقمان: 34)، یعنی «و هیچ کس نمی‌داند که فردا چه به دست می‌آورد.» این آیه، مرا به یاد لحظه‌هایی می‌اندازد که از شاگردانم می‌خواستم در سلوک معنوی، به دنبال معرفت الهی باشند.

درنگ: وحی و معرفت الهی در زمان غیبت ادامه دارد، اما مصلحت اقتضا می‌کند که آشکار نشود. مومن واقعی می‌تواند به غیب متصل شود.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتابی است از سال‌ها تأمل در اخلاق، معنویت، و مسئولیت‌های اجتماعی و دینی. از محبت در خانواده تا ضرورت وحدت در جهان اسلام، و از تداوم وحی تا نقش علم قدرت‌آفرین، تلاش کرده‌ام نوری بر مسیر انسانیت و معرفت بتابانم. این خاطرات، نه‌تنها شرح لحظه‌های زندگی‌ام، بلکه دعوتی است به سوی تأمل در چگونه زیستن و چگونه ساختن جهانی بهتر.

با نظارت صادق خادمی