در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 589

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه شماره 589

مقدمه

این خاطرات، شرح لحظاتی است که گاه در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام. اما امروز، می‌خواهم شما را به عمق تجربه‌ها و تأملاتم ببرم؛ به لحظه‌هایی که از دل تاریخ، قرآن، و زندگی گذشته‌ام برآمده‌اند. این روایت‌ها نه‌تنها بازتاب تجربه‌های شخصی من هستند، بلکه دعوتی‌اند به تأمل در ستم‌های تاریخی و معاصر، در آیات الهی، و در مسئولیت‌هایمان به‌عنوان انسان‌هایی که در این جهان پرآشوب زندگی می‌کنیم. با من همراه شوید تا با نگاهی عمیق و قلبی صمیمی، به این پرسش‌ها بیندیشیم که چگونه می‌توان از گذشته درس گرفت و آینده را با هوشیاری ساخت.

بخش اول: قصه یا حقیقت؟ تأملی بر روایت‌های تاریخی و دینی

وقتی از قصه سخن می‌گویم، منظورم روایتی است که شاید راست باشد، شاید دروغ. اما آنچه اهمیت دارد، این است که ما ساده‌لوح نباشیم. نباید هر آنچه می‌شنویم، بی‌چون‌وچرا بپذیریم. روزگاری، در کودکی‌ام، وقتی در کوچه‌های تهران قدم می‌زدم، با چشمان خودم دیدم که چگونه برخی، حتی کودکان را، به دام فساد می‌کشاندند. یادم می‌آید در سیزده‌به‌در، در بیابان‌های اطراف شهر، عده‌ای با بشکه‌های پر از یخ و نوشیدنی‌های الکلی، غرق در فساد بودند. یک بار، مردی را دیدم که در شب احیا در مسجد با اشک دعا می‌خواند، اما در همان روز، شراب را با استکان به حلق کودکی شش‌ماهه می‌ریخت و می‌گفت: «باباجون، بخور تا راه بیفتی!» این صحنه‌ها، تلخ و تکان‌دهنده، مرا به فکر فرو برد که چگونه انسان می‌تواند چنین دوگانه زندگی کند.

این تجربه‌ها به من آموخت که نباید روایات را بدون تأمل پذیرفت. قرآن کریم می‌فرماید: يَذْبَحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ (پسرانتان را می‌کشتند و زنانتان را زنده نگه می‌داشتند). این آیه، تصویری از ستم فرعونیان بر بنی‌اسرائیل است. آن‌ها پسران را می‌کشتند، چون می‌ترسیدند بزرگ شوند، قوی شوند، و دشمنشان گردند. اما زنان را نگه می‌داشتند، نه از سر مهر، بلکه برای بهره‌کشی، برای ثروت و منافع خودشان. این منطق، ظاهراً عقلانی به نظر می‌رسد، اما از منظر اخلاق و دین، جز ظلم و فساد نیست.

درنگ: قصه‌ها و روایات تاریخی را نباید ساده‌لوحانه پذیرفت. تحلیل آن‌ها نیازمند هوشیاری و رویکردی علمی است تا از تحریف معانی جلوگیری شود.

بخش دوم: ستم تاریخی و پیوند آن با امروز

این ستم، تنها به تاریخ محدود نیست. همین امروز، در گوشه‌ای از جهان، می‌بینیم که کودکان را به بهانه دشمن شدن در آینده می‌کشند. شنیده‌ام که برخی سیاستمداران در مناطق جنگی دستور داده‌اند: «تمام کودکان را بکشید، چون بزرگ می‌شوند و دشمن ما خواهند شد.» این منطق، همان منطق فرعونی است که قرآن از آن سخن گفته. آن‌ها می‌گویند: «این کودک یک‌ساله، دوساله، یا حتی شش‌ماهه، اگر زنده بماند، بیست سال دیگر تروریست می‌شود.» پس او را نابود می‌کنند. این است چرخه ستم که از فرعون تا امروز ادامه دارد.

یادم می‌آید در کودکی، در خیابان‌های تهران، صحنه‌هایی از فساد و اعتیاد دیدم که هنوز قلبم را به درد می‌آورد. یک بار، مردی را دیدم که فرزند پنج‌ساله‌اش را معتاد کرده بود تا از او جدا نشود. می‌گفت: «این بچه مال من است، معتادش کردم که همیشه پیشم بماند.» این کار، نه از سر نادانی، بلکه با برنامه‌ریزی بود. همین امروز هم، در جنگ‌های طولانی مانند عراق و افغانستان، می‌بینیم که هدف تنها نظامی نیست. آن‌ها فرهنگ را تغییر می‌دهند، هویت را تضعیف می‌کنند، و با فساد و اعتیاد، ملتی را از ریشه نابود می‌سازند.

درنگ: ستم‌های تاریخی، مانند کشتار کودکان و بهره‌کشی از زنان، در دوران معاصر نیز با منطق مشابه ادامه دارد. هوشیاری در برابر این الگوها ضروری است.

بخش سوم: نگاهی به فساد و عذاب در قرآن

قرآن کریم می‌فرماید: وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ (و آن‌گاه که شما را از فرعونیان نجات دادیم که شما را به بدترین عذاب دچار می‌کردند). این «سوء العذاب» تنها رنج جسمانی نبود. آن‌ها با خرید و فروش انسان‌ها، با فساد اخلاقی و اجتماعی، ملتی را خوار و فاسد می‌کردند. این عذاب، همان است که امروز هم در برخی نقاط جهان می‌بینیم. وقتی ملتی را معتاد می‌کنند، وقتی فرهنگش را تغییر می‌دهند، وقتی هویتش را می‌گیرند، این همان «سوء العذاب» است.

روزی در درس‌گفتاری، از یکی از عالمان شنیدم که می‌گفت: «فساد، ابزار رام کردن است.» این سخن، مرا به یاد تجربه‌ای از گذشته انداخت. در تهران قدیم، گردن‌کلفت‌هایی بودند که برای کنترل دیگران، آن‌ها را معتاد می‌کردند. حتی برخی از عالمان را به این دام کشاندند تا از میدان به درشان کنند. این فساد، نه‌تنها جسم، بلکه روح و هویت انسان را نابود می‌کند.

بخش چهارم: نقدی بر روش‌های فهم دین

سال‌ها پیش، در محضر یکی از عالمان بزرگ بودم که می‌گفت: «اگر ادبیات بدانی، دیگر نیازی به علوم دیگر نداری.» من اما معتقد بودم که فقه، علمی مستقل است. ادبیات، ابزار است، اما فقه، دانشی است که با روش‌های خودش باید فهمیده شود. کتاب‌هایی مانند «لمعه» و «مکاسب»، گنجینه‌های علمی‌اند، اما امروز می‌بینم که این کتب از توجه دور مانده‌اند. گاه شاگردان، به جای فهم عمیق این متون، به خلاصه‌ها و ترجمه‌ها بسنده می‌کنند. این، خسرانی بزرگ برای علم دینی است.

اگر بخواهم پیشنهادی بدهم، می‌گویم حوزه‌های علمیه باید بر اشتقاق و ادبیات تمرکز کنند. اشتقاق، کلید فهم کلمات و مفاهیم قرآنی است. بدون آن، نه فقه را می‌توان فهمید، نه اصول، نه فلسفه. یادم می‌آید در بحثی با شاگردان، گفتم: «اگر فرق بین فرّقنا و فرَقنا را ندانید، معجزه زبانی قرآن را از دست می‌دهید.» این دقت‌هاست که ما را به عمق وحی می‌رساند.

درنگ: فهم آیات قرآنی نیازمند تحلیل‌های علمی و میان‌رشته‌ای است. اشتقاق و ادبیات، کلید فهم عمیق علوم دینی‌اند.

بخش پنجم: مسئولیت در برابر انقلاب و شهدا

انقلاب ۵۷، با خون دل عالمان دینی و شهدا به ثمر نشست. اما گاه می‌بینم که برخی، این دستاوردها را به بازی گرفته‌اند. هرکس گمان می‌کند صاحب این مملکت است، در حالی که همه ما خدمتگزاریم. اگر غفلت کنیم، اگر این امانت را حفظ نکنیم، چگونه پاسخگوی خون شهدا خواهیم بود؟ روزگاری، در خیابان‌های تهران، تا زانو در نجاست فرو می‌رفتم و باید شلوارم را عوض می‌کردم تا نمازم را بخوانم. اما امروز، این کشور با خون شهدا پاک شده. نباید بگذاریم این پاکی از دست برود.

قرآن کریم می‌فرماید: وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ (و در آن برای شما آزمایشی بزرگ از جانب پروردگارتان بود). این «بلاء»، آزمونی است برای ما. آیا می‌توانیم امانت انقلاب را حفظ کنیم؟ آیا می‌توانیم از غفلت دوری کنیم و در برابر ستم‌های تاریخی و معاصر هوشیار باشیم؟

جمع‌بندی

این خاطرات، نه‌تنها بازتاب زندگی من، بلکه دعوتی است به تأمل در آیات الهی و تاریخ بشری. از کودکی در کوچه‌های تهران تا درس‌گفتارهایم در حوزه، همیشه به این اندیشیده‌ام که چگونه می‌توان از گذشته درس گرفت و آینده را ساخت. آیاتی مانند يَذْبَحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ و وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ به ما می‌آموزند که ستم، چه در گذشته و چه امروز، چرخه‌ای است که تنها با هوشیاری و تعهد به ارزش‌های دینی می‌توان آن را شکست. علم دینی، اگر با ادبیات و اشتقاق همراه شود، می‌تواند ما را به فهم عمیق‌تری از قرآن برساند. و انقلاب ۵۷، امانتی است که باید با تمام وجود حفظش کنیم.

با نظارت صادق خادمی