متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 594
مقدمه
این نوشتار، بازتابی است از خاطراتی که گاه بهصورت گذرا در درسگفتارهایم مطرح شدهاند. اکنون، با قلبی سرشار از محبت و اندیشهای ژرف، آنها را بهگونهای بازگو میکنم که گویی دوباره در آن لحظات نفس میکشم. این خاطرات، نهتنها روایت تجربههای شخصی من، بلکه تأملی است عمیق بر مسائل دینی، اجتماعی و اخلاقی که هماره ذهنم را به خود مشغول داشته است. در این گفتار، با نگاهی نقادانه و رحمانی، به اجرای حدود الهی، ضرورت محبت در تربیت و اصلاح نظامهای دینی و اجتماعی پرداختهام. آنچه پیشرو دارید، تلاشی است برای پیوند زدن حکمت قرآنی و روایات اسلامی با واقعیات زندگی، تا شاید راهی بهسوی اصلاح و تعالی گشوده شود.
بخش اول: رحمت در اجرای حدود الهی
سالها پیش، در روزگاری که انقلاب ۵۷ هنوز در آغاز راه خود بود، با جمعی از یاران به بحث درباره اجرای حدود الهی نشسته بودیم. همواره باور داشتم که اجرای حدود، اگرچه امری الهی و ضروری است، اما باید با رحمت و کرامت انسانی همراه باشد. روزی در یکی از درسگفتارهایم، اینگونه گفتم که اجرای حد، مانند جراحی پزشکی است. همانگونه که جراح در اتاقی پاک و آرام، با دقت و ظرافت عمل میکند، مجری حدود الهی نیز باید با ادب و محبت عمل کند. اگر فردی مرتکب گناهی شده، آیا نباید به او آب یا شربتی داد اگر تشنه باشد؟ آیا نباید به او اجازه داد که وصیت کند یا نمازی بخواند؟ این رحمت است که هدف تربیتی حدود را محقق میسازد، نه خشونت و بیاحترامی.
این دیدگاه، ریشه در فقه اسلامی و فلسفه اخلاق دارد. اجرای حدود، نه برای تخریب، بلکه برای اصلاح است. اگر این اصل را فراموش کنیم، احکام الهی به ابزاری برای خشونت بدل میشوند که از روح دین به دور است.
بخش دوم: نقد خشونت در تربیت و جامعه
یادم میآید روزی در جمع شاگردانم، از خشونتی که در برخی خانوادهها رواج دارد سخن گفتم. مادری که از صدای زنگ در هراس میافتد، گویی شمر یا حرمله به خانه آمده است. این ترس، از کجا ریشه میگیرد؟ از فقدان محبت و رحمت در روابط خانوادگی. خشونت در تربیت، نهتنها به اصلاح رفتار منجر نمیشود، بلکه بیاعتمادی و ترس را در دل زنان و کودکان میکارد. روانشناسی اجتماعی به ما میآموزد که خشونت در خانواده، بنیان محبت و اعتماد را فرومیریزد.
این نقد، تنها به خانوادهها محدود نمیشود. در جامعه نیز، خشونتی که از فرهنگ شاهان به ارث رسیده، دین را خشن جلوه داده است. سالها پیش، در یکی از درسگفتارها، با حسرتی عمیق گفتم که ما نتوانستیم پروندهای جهانی از جنایات شاهان باز کنیم. آنها با خشونت و ظلم، نهتنها مردم را بیمار کردند، بلکه فرهنگ دینی ما را نیز آلوده ساختند. از منظر جامعهشناسی تاریخی، این خشونت ساختاری، هنوز هم در لایههای اجتماع ما ریشه دارد.
بخش سوم: رحمت در سیره ائمه
در یکی از جلسات درس، به سیره ائمه (ع) اشاره کردم و گفتم که آنها مظهر رحمت و عطوفت بودند. یادم میآید از امام علی (ع) سخن گفتم که در مسجد، با دشمن خود با چه صبر و رحمتی رفتار میکرد. حتی هنگامی که فردی در نماز به ایشان توهین میکرد، سکوت میفرمود تا قرآن کریم خوانده شود، چنانکه خداوند فرموده است: وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا (قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 204: هنگامی که قرآن خوانده میشود، به آن گوش فرا دهید و سکوت کنید). یا از امام رضا (ع) گفتم که سفرهاش را تا آمدن فقیرترین افراد باز نمیکرد و سهم فقرا را پیش از همه جدا میفرمود.
این سیره، درس بزرگی برای ماست. عالمان دینی باید زینت دین باشند، نه مایه سرافکندگی. چنانکه در حدیث آمده است: «كُونُوا لَنَا زَيْنًا وَلَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْنًا» (برای ما زینت باشید و مایه ننگ ما نباشید). این سخن، عالمان را به محبت و بزرگواری در رفتار با مردم فرا میخواند.
بخش چهارم: اصلاح نظامهای دینی
یکی از دغدغههای همیشگیام، اصلاح نظامهای دینی بوده است. در درسگفتارهایم بارها گفتهام که نظامهای کنونی علم دینی، از رحمت و کارآمدی لازم برخوردار نیستند. روزی به شاگردانم گفتم که قاضی اگر حال خوشی ندارد، نباید قضاوت کند؛ معلم اگر پریشان است، نباید درس دهد. اجبار در انجام وظایف حساس، مانند قضاوت یا تدریس، به عدالت و کارآمدی آسیب میرساند. از منظر روانشناسی سازمانی، سلامت روانی در انجام وظایف حساس، شرط موفقیت است.
این نقد، به رسالههای عملیه نیز کشیده میشود. سالها پیش، در یکی از جلسات، با حسرتی گفتم که این رسالهها به مسائل روز توجه ندارند و غرق در موضوعات کهنهاند. فقه پویا باید به نیازهای معاصر پاسخ دهد، وگرنه کارآمدی خود را از دست میدهد.
بخش پنجم: تحلیل آیه «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»
یکی از آیاتی که در درسگفتارهایم بسیار به آن پرداختهام، آیه فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ (قرآن کریم، سوره بقره، آیه 54: خودتان را بکشید) است. این آیه، حکمی بود برای بنیاسرائیل در مجازات شرک، اما در اسلام نسخ شده و اجرایی نیست. روزی در جمع شاگردان، با تأکید گفتم که تفسیر نادرست این آیه، آن را به متمم توبه بدل کرده، درحالیکه «فَاقْتُلُوا» حکمی تکلیفی است و «تُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ» (به سوی آفریدگارتان توبه کنید) امری وضعی. این دو، از منظر اصول فقه، ماهیتاً متفاوتاند.
این تحلیل، به اهمیت فروتنی علمی نیز اشاره دارد. بارها به شاگردانم گفتهام که اگر چیزی نمیدانید، بگویید «نمیدانم». این فروتنی، راه رشد علمی را هموار میکند.
بخش ششم: زدودن پیریزهها از دین
یکی از خاطرات زنده و تأثیرگذارم، به سیدی بازمیگردد که در جوانیام در تهران دیدم. او مردی بود که در عروسی و عزا، دیگهای غذا را بهتنهایی میخورد. مردم از او میخواستند جای دیگری غذا بخورد، اما او با ارادهای عجیب، به خوردن ادامه میداد. این خاطره، برایم نمادی شد از پیریزههایی که دین را سنگین کردهاند. سالها پیش، در یکی از درسگفتارها، گفتم که دین ما پر از پیریزههای بیاسناد و اسرائیلیات است. باید اینها را زدود تا دین، اجرایی و کارآمد شود.
از منظر فقه پویا، این اصلاح، ضرورتی اجتنابناپذیر است. دین باید پاسخگوی نیازهای روز باشد، نه اسیر رسوم کهنه و بیمبنا.
جمعبندی
این خاطرات و تأملات، که از درسگفتارهایم برآمدهاند، دعوتی است به بازنگری در اجرای احکام، تربیت، و نظامهای دینی. با استناد به آیات قرآنی و سیره ائمه (ع)، بر ضرورت رحمت، محبت و اصلاح تأکید کردهام. نقد خشونتهای ناشی از فرهنگهای غیراسلامی، حذف پیریزهها، و بازسازی نظامهای دینی، راههایی هستند که میتوانند دین را به جایگاه واقعیاش بازگردانند. این گفتار، نهتنها روایت تجربههای شخصی من، بلکه تلاشی است برای گشودن دریچهای بهسوی تعالی معنوی و اجتماعی.
با نظارت صادق خادمی