در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 598

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه شماره ۵۹۸

مقدمه

این خاطرات، روایتی است از اندیشه‌ها و تجربه‌هایی که در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان کرده‌ام. اکنون، با قلبی سرشار از اشتیاق، آن‌ها را به‌گونه‌ای بازگو می‌کنم که گویی در لحظه‌ای از گذشته، در محضر شما نشسته‌ام و از دیده‌ها و شنیده‌هایم سخن می‌گویم. این گفتارها، بازتاب عمق تأملاتم در آیات قرآن کریم و مشاهداتم از طبیعت و زندگی است. در این بخش، از سرزمین‌های سرسبز قرآنی، از «غمام» و «من و سلوى» سخن می‌گویم و از درس‌هایی که طبیعت و آیات الهی به ما آموخته‌اند. این روایت، دعوتی است به تأمل در نعمت‌های الهی و مسئولیت ما در برابر آن‌ها.

بخش اول: غمام، سایه‌بان لطف الهی

سال‌ها پیش، هنگامی که در محافل علمی و دینی به تفسیر آیات قرآن کریم مشغول بودم، به آیه‌ای رسیدم که ذهنم را به خود مشغول کرد:
وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ
(قرآن کریم: و ابر را بر شما سایه‌بان کردیم). این آیه، تصویری از سرزمینی دل‌انگیز و سرسبز را در ذهنم ترسیم کرد، گویی خداوند با لطف خویش، سایبانی از ابر بر بنی‌اسرائیل گسترانیده تا در منطقه‌ای خوش آب‌وهوا، زیر سایه درختان سر به فلک کشیده و در میان آواز پرندگان، به آرامش برسند. این سرزمین، در ذیل طور سینا، جایی بود که طبیعت با تمام زیبایی‌اش، انسان را به ستایش آفریدگار دعوت می‌کرد.

غمام، در نگاه من، نه‌تنها سایبانی از ابر، بلکه نمادی از لطف بی‌کران الهی است. این واژه، که از ریشه «غم» به معنای پوشش و فراگیری گرفته شده، به منطقه‌ای اشاره دارد که خورشید نمی‌تواند حرارت سوزانش را بر آن بگستراند. سرسبزی، رطوبت، و طراوت این سرزمین، آن را به بهشتی زمینی بدل کرده بود. در کودکی، وقتی در دشت‌های سرسبز اطراف قم قدم می‌زدم، گویی همان غمام را می‌دیدم؛ پرندگان در آسمان، حیوانات در دشت، و نسیمی که روح را نوازش می‌داد.

درنگ: غمام نمادی از لطف الهی است که با ایجاد محیطی سرسبز و دل‌انگیز، انسان را به آرامش و تأمل در نعمت‌های خداوند دعوت می‌کند.

بخش دوم: مقایسه غمام با جزایر معاصر

وقتی از غمام سخن می‌گویم، ذهنم به جزایری می‌رود که امروز در جهان می‌بینیم؛ مانند جزایر قناری یا دیگر مناطق سرسبز که میلیون‌ها پرنده در آن‌ها گرد می‌آیند. این جزایر، با آب‌وهوای دلپذیر و طبیعت بکرشان، گویی بازتاب همان غمام قرآنی‌اند. سال‌ها پیش، در سفری به مناطق شمالی ایران، وقتی جنگل‌های سرسبز مازندران را دیدم، حس کردم که طبیعت چگونه می‌تواند روح انسان را جلا دهد. این مناطق، با درختان بلند و پرندگان بی‌شمار، مرا به یاد توصیف قرآن از غمام انداختند.

این جزایر، که صدها میلیون پرنده را در خود جای داده‌اند، گواهی بر لطف الهی‌اند. اگر روزی خداوند توفیق دهد و به یکی از این جزایر سفر کنم، ترجیح می‌دهم آن را به زیارت مکه یا کربلا مقدم بدارم، نه از سر بی‌احترامی به این اماکن مقدس، بلکه به این دلیل که زیبایی طبیعت، خود جلوه‌ای از عظمت الهی است. این سرزمین‌ها، با طراوت و سرسبزی‌شان، انسان را به سلامت جسم و روح دعوت می‌کنند.

درنگ: مناطق سرسبز مانند جزایر قناری، بازتابی از غمام قرآنی‌اند که با طبیعت بکر خود، به سلامت جسمی و روانی انسان کمک می‌کنند.

بخش سوم: نقد تفاسیر معجزه‌محور

یکی از دغدغه‌های همیشگی‌ام، برداشت‌های نادرست از آیات قرآن کریم بوده است. برخی، «من و سلوى» را معجزه‌ای آسمانی می‌دانند، گویی از بهشت بر زمین نازل شده‌اند. اما من، پس از سال‌ها تأمل و تجربه، به این باور رسیده‌ام که این نعمت‌ها، بخشی از طبیعت همان سرزمین غمام بودند.
كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ
(قرآن کریم: از چیزهای پاکیزه‌ای که روزی‌تان کرده‌ایم، بخورید). این آیه به ما می‌گوید که نعمت‌های الهی در دسترس‌اند، اما باید با دقت و مسئولیت از آن‌ها بهره‌مند شویم.

در کودکی، کرگ‌ها (بلدرچین‌ها) را در دشت‌های قم می‌دیدم که با جفت‌پایی در گندم‌زارها پنهان می‌شدند. این پرندگان، که به زبان محلی «بد بد» می‌گفتند، گویی با صدای خود اعتراضشان را به آزار انسان‌ها بیان می‌کردند. این تجربه، مرا به تأمل در رفتار بنی‌اسرائیل واداشت که با بی‌رحمی، این نعمت‌ها را هدر می‌دادند.

درنگ: من و سلوى نعمت‌های طبیعی منطقه غمام بودند، نه معجزه‌ای آسمانی، و سوءاستفاده از آن‌ها نشانه ناسپاسی است.

بخش چهارم: درس‌های اخلاقی از طبیعت

صدای «بد بد» کرگ‌ها، برایم درسی بزرگ بود. این پرندگان، با ناله‌هایشان، گویی به ظلم و اسراف انسان اعتراض داشتند.
وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي
(قرآن کریم: و در آن طغیان نکنید که خشم من بر شما فرود آید). این آیه، هشداری است به ما که نعمت‌های الهی را پاس بداریم و از اسراف و ظلم بپرهیزیم.

یادم می‌آید در جوانی، کرگ‌ها را با دست می‌گرفتم. این پرندگان، با جثه کوچک و پرواز کوتاهشان، به راحتی در دسترس بودند. اما این سادگی، نباید به سوءاستفاده منجر شود. بنی‌اسرائیل، به دلیل تازه‌به‌دوران‌رسیدگی و فقدان شخصیت، این نعمت‌ها را هدر دادند و به خود ظلم کردند:
وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
(قرآن کریم: و به ما ستم نکردند، بلکه به خود ستم می‌کردند).

درنگ: طبیعت، با زبان خود، درس اخلاق و پرهیز از ظلم و اسراف را به انسان می‌آموزد.

بخش پنجم: سلامت و تغذیه در نگاه دین

سال‌ها تجربه به من آموخته که سلامت جسم، زینت دین است. حدیث «کونوا لنا زیناً و لا تکونوا علینا شیناً» (برای ما زینت باشید و مایه ننگ نباشید) مرا به تأمل در اهمیت تغذیه واداشت. خوردن گوشت با نان، که در آبگوشت رایج است، به یبوست و بیماری منجر می‌شود. گوشت را باید با سبزی و کاهو خورد، و نان را با ماست یا عسل. این درس را از طبیعت و تجربه آموختم.

متأسفانه، برخی عالمان به دلیل تغذیه ناسالم، ظاهری نامناسب دارند که به حیثیت دین آسیب می‌زند. سلامت، نه‌تنها برای جسم، بلکه برای اعتبار دین ضروری است. در فقه نیز، اسراف از معونه خارج است و مشمول خمس می‌شود. این نشان می‌دهد که مدیریت نعمت‌ها، وظیفه‌ای دینی است.

درنگ: تغذیه سالم و سلامت جسم، زینت دین و نشانه مسئولیت در برابر نعمت‌های الهی است.

بخش ششم: ارض مقدس و مسئولیت تاریخی

آیه
يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ
(قرآن کریم: ای قوم من، به سرزمین مقدسی که خدا برای شما مقرر کرده است، درآیید) مرا به تأمل در بیت‌المقدس واداشت. این سرزمین، با سرسبزی و زیبایی‌اش، نعمتی الهی بود که بنی‌اسرائیل از آن سوءاستفاده کردند.
وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ
(قرآن کریم: و به عقب بازنگردید که زیانکار می‌شوید).

متأسفانه، علم دینی ما نتوانسته اسناد تاریخی کافی برای اثبات حقانیت این سرزمین ارائه دهد. این ناتوانی، به سوءاستفاده دیگران منجر شده است. ما باید با پژوهش‌های علمی، جایگاه ارض مقدس را تثبیت کنیم.

درنگ: ارض مقدس، نعمتی الهی است که نیازمند پژوهش‌های علمی برای حفظ هویت دینی آن است.

بخش هفتم: جامعه اسلامی و ضرورت تنوع

جامعه اسلامی باید متنوع باشد. یکنواختی، به تهوع و نابودی منجر می‌شود.
وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ
(قرآن کریم: و هنگامی که گفتیم به این قریه درآیید). قريه، نمادی از جامعه ابتدایی است که نیازمند ساخت‌وساز مدنی است. جامعه اسلامی باید بر پایه تمدن و تدين بنا شود. تمدن، یعنی قانون‌محوری و پرهیز از ارتجاع؛ و تدين، یعنی تعهد به ارزش‌های الهی.

متأسفانه، برخی جوامع به دلیل نفوذ فرهنگ لائيك، از هویت دینی خود دور شده‌اند. این نفوذ، نتیجه استعمار است که هویت دینی را تضعیف کرده است. ما باید با آموزش علمی و تقویت ساختارهای مدنی، جامعه‌ای متمدن و متدین بسازیم.

درنگ: جامعه اسلامی نیازمند تنوع، تمدن و تدين است تا از نابودی و نفوذ فرهنگ لائيك در امان بماند.

جمع‌بندی

این خاطرات، بازتاب تأملاتم در آیات قرآن کریم و تجربه‌های زندگی‌ام است. از غمام و من و سلوى گرفته تا ارض مقدس و جامعه اسلامی، همه درس‌هایی‌اند برای پاسداشت نعمت‌های الهی. طبیعت، با زیبایی و درس‌هایش، مرا به سوی فهم عمیق‌تر قرآن هدایت کرد. صدای کرگ‌ها، آیه‌های قرآن، و سرسبزی غمام، همگی مرا به مسئولیت در برابر نعمت‌ها و ضرورت فهم علمی دین دعوت کردند. امید است این گفتارها، شما را نیز به تأمل و عمل در مسیر حق و حقیقت رهنمون سازد.

با نظارت صادق خادمی