در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 601

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۶۰۱

بخش اول: در جست‌وجوی حقیقت وجودی

سال‌ها پیش، در یکی از جلسات درس، وقتی سخن از سلوک معنوی به میان آمد، به طلاب گفتم که انسان اگر بخواهد در مسیر کمال گام بردارد، باید رب خود را بشناسد. بدون شناخت رب، راه به جایی نمی‌برد. اما این شناخت، تنها به دانستن نام خدا نیست؛ انسان باید اسم حقیقی خود را نیز بشناسد. اسمی که نه از پدر و مادر، نه از عمه و خاله، بلکه از آسمان نازل شده است. این همان حقیقتی است که انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند. یادم می‌آید آن روز، با طلاب از آیه شریفه وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (قرآن کریم، بقره: ۳۱) سخن گفتم: «و خداوند به آدم همه نام‌ها را آموخت.» این آیه، راز شناخت حقیقت وجودی انسان را در خود نهان دارد. انسان، حامل اسماء الهی است و تا این حقیقت را درنیابد، گویی گمگشته‌ای است در بیابان بی‌کران.

درنگ: شناخت رب و اسم حقیقی انسان، بنیاد سلوک معنوی است. بدون این شناخت، هیچ پیشرفتی در مسیر کمال ممکن نیست.

بخش دوم: نقدی بر نظام آموزشی حوزه‌ها

بارها در جلسات درس، از وضعیت آموزش در حوزه‌های علمیه گلایه کرده‌ام. طلاب، این جوانان پرشور که با بهترین نیت‌ها و پاک‌ترین نطفه‌ها به حوزه می‌آیند، پس از بیست، سی، گاه پنجاه سال تحصیل، به جایی نمی‌رسند که شایسته ظرفیت‌هایشان باشد. این ظلم است؛ ظلم به نفس، ظلم به دین، و ظلم به کمال. یادم می‌آید روزی با طنز تلخی به طلاب گفتم: «آقا! بعد از سی سال درس خواندن، هنوز جدول ضرب را بلد نیستید؟ شش تا هفت تا می‌شود چهل و پنج؟» خنده‌شان گرفت، اما من از این خنده، غمی جانکاه در دل داشتم. چرا باید جوانی که می‌توانست عالمی برجسته شود، در این نظام آموزشی یکنواخت، به موجودی تبدیل شود که نه عمق علمی دارد و نه جذابیتی برای نسل جوان؟

این نقد من، دعوتی بود به بازنگری در روش‌های آموزشی. حوزه‌ها باید عالمانی چندبُعدی تربیت کنند که هم در علوم دینی عمیق باشند و هم با علوم مدرن آشنا. اگر طلبه‌ای نتواند با نسل جدید سخن بگوید، چگونه می‌تواند دین را به آن‌ها برساند؟ این ضعف، نه تنها به علم دینی آسیب می‌زند، بلکه اعتماد جامعه را به حوزه‌ها سست می‌کند.

درنگ: نظام آموزشی حوزه‌ها نیازمند بازنگری است تا از یکنواختی به سوی پرورش عالمان چندبُعدی حرکت کند.

بخش سوم: مسئولیت نظام دینی

در دورانی که نظام دینی برپاست و روحانیت جایگاهی والا دارد، مسئولیت اصلاح حوزه‌ها بر دوش ماست. نمی‌توان گفت چون زمان طاغوت نیست، دیگر مشکلی نداریم. خیر، حالا که نظام دینی داریم، باید پاسخگو باشیم. چرا طلاب ما پس از سال‌ها تحصیل، همه یک‌قد و یک‌اندازه می‌شوند؟ این یکنواختی، نشانه ضعفی عمیق است. یادم می‌آید روزی گفتم: «آقا! این‌ها مثل ریگ‌اند؛ یک سنگ می‌اندازی، همه با هم بلند می‌شوند. یک دستور می‌دهی، همه با هم جمع می‌شوند.» این چه آموزشی است که همه را شبیه هم می‌کند؟ حوزه باید بستری باشد برای شکوفایی استعدادهای گوناگون، نه یکنواختی.

درنگ: نظام دینی و روحانیت مسئول‌اند تا حوزه‌ها را به سوی پرورش عالمان کارآمد و متنوع هدایت کنند.

بخش چهارم: تأثیر درس‌گفتارهای عرفانی

یکی از خاطراتی که همیشه در ذهنم مانده، تأثیر درس‌گفتارهای عرفانی‌ام بر مخاطبان بیرون از حوزه بود. بارها شنیدم که این سخنان، در شهرهای دیگر، دل‌هایی را به سوی غیب و کرامت برده است. اما در حوزه‌های خودمان، گویی نتیجه‌ای ندارد. چرا؟ چون طلاب ما گرفتار پراکندگی‌اند. صبح یک ساعت به این درس می‌روند، یک ساعت به آن درس. مثل گدایی علم، از این‌جا و آن‌جا چیزی جمع می‌کنند، اما عمقی نمی‌یابند. این پراکندگی، نفس وجودشان را خط‌خطی می‌کند. باید تمرکز داشت، باید وزانت علمی داشت. یادم می‌آید گفتم: «درس مثل شهریه نیست که از این و آن بگیری. باید ملاك داشته باشد، باید عمق داشته باشد.»

درنگ: پراکندگی در تحصیل، مانع تعمیق علمی و معنوی است. تمرکز و وزانت، کلید رشد در حوزه‌هاست.

بخش پنجم: قانون‌مندی علوم غریبه

یکی از دغدغه‌های همیشگی‌ام، سامان‌دهی علوم غریبه در حوزه‌ها بود. سحر، رمل، اسطرلاب، کف‌بینی، عدد و رقم؛ این‌ها علوم‌اند، اما باید قانون‌مند شوند. اگر حوزه‌ها این علوم را نظام‌مند نکنند، شیادان مردم را فریب می‌دهند. روزی با طلاب گفتم: «حوزه که حوض نیست! باید توانمند باشد، باید این علوم را تحت نظارت خود درآورد.» باور کنید، برخی طلاب از مفاهیم ساده‌ای مثل اشتقاق واژه‌های «راست» و «چپ» بی‌خبرند. این ناآگاهی، نشانه ضعفی بزرگ است. حوزه باید عالمانی تربیت کند که نه تنها به علوم دینی مسلط باشند، بلکه زبان‌شناسی و علوم پایه را هم بشناسند.

درنگ: علوم غریبه باید در حوزه‌ها به‌صورت قانون‌مند آموزش داده شوند تا از سوءاستفاده شیادان جلوگیری شود.

بخش ششم: تبیین وحی عام و خاص

یکی از موضوعاتی که بارها در درس‌گفتارهایم به آن پرداخته‌ام، مفهوم وحی است. وحی، تنها برای انبیا نیست. وحی عام داریم و وحی خاص. وحی عام، آن است که به جن، ملک، حیوان، حتی اشیا می‌رسد. وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ (قرآن کریم، نحل: ۶۸): «و پروردگارت به زنبور عسل وحی کرد.» وحی، یعنی چیزی در وجود انسان یا موجودی دیگر وارد شود، معنا یا حقیقتی تازه. اما وحی خاص، آن است که از جانب خدا به انبیا و اولیا می‌رسد. این تبیین، به ما می‌آموزد که جهان پر از نشانه‌های الهی است. یادم می‌آید گفتم: «اگر کسی در دلش به دیگری بد بگوید یا خوب، می‌توان آن را حس کرد. این هم نوعی وحی عام است.»

درنگ: وحی عام، نشانه حضور فعال خداوند در عالم است و به موجودات مختلف می‌رسد، درحالی‌که وحی خاص به انبیا اختصاص دارد.

بخش هفتم: قرآن، منبعی برای تمام زندگی

همیشه به طلاب می‌گفتم که قرآن، کتابی جامع است. نه فقط برای فتوا، بلکه برای امداد معنوی. باید هزار شهر برای قرآن ساخت، شهرهایی که زندگی را با قرآن اداره کنند. رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً (قرآن کریم، بقره: ۲۰۱): «پروردگارا! به ما در دنیا نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی.» این دعا، به ما می‌آموزد که قرآن برای هر دو جهان راهگشاست. اما اگر به قرآن تمسک نکنیم، به انحطاط می‌رسیم، به انکاری که امروز در برخی می‌بینیم.

درنگ: قرآن، منبعی جامع برای هدایت زندگی است و تمسک به آن، از انحطاط علمی و معنوی جلوگیری می‌کند.

بخش هشتم: نقد سرقت علمی و فرهنگی

یکی از دردهایم، سرقت علمی و فرهنگی در روزگار ماست. از فیلم و موسیقی تا کتاب و علم، همه‌چیز را می‌دزدند. یادم می‌آید از فیلمی درباره حضرت یوسف سخن گفتم که با همه زیبایی‌اش، بخشی از آن متهم به سرقت بود. این سرقت‌ها، نشانه ضعف اخلاقی است. حوزه‌ها باید پیشگام در اصالت علمی باشند، نه اینکه دنباله‌رو دیگران شوند. روزی گفتم: «ما که صاحب علم‌ایم، چرا از غرب عقب افتاده‌ایم؟ آن‌ها علوم غریبه را نظام‌مند کرده‌اند، اما ما هنوز درگیر اشتباهات ساده‌ایم.»

درنگ: سرقت علمی و فرهنگی، نشانه ضعف اخلاقی است و حوزه‌ها باید پیشگام در اصالت علمی باشند.

بخش نهم: نیاز به تنوع در زندگی

یکی از درس‌هایی که از قرآن آموخته‌ام، نیاز انسان به تنوع است. بنی‌اسرائیل گفتند: لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ (قرآن کریم، بقره: ۶۱): «هرگز بر یک نوع خوراک شکیبا نخواهیم بود.» این نیاز، ذاتی انسان است. در زندگی خانوادگی هم همین است. به طلاب می‌گفتم: «با یک لباس زندگی نکنید. گاهی پیراهن را پشت‌ورو بپوشید، گاهی کلاه عوض کنید. زن و بچه از یکنواختی خسته می‌شوند.» این تنوع، به نشاط خانواده کمک می‌کند. یادم می‌آید با خنده گفتم: «یک روز کلاه خودتان را سر خانمتان بگذارید، ببینید چه می‌شود!»

درنگ: تنوع در زندگی خانوادگی، به حفظ نشاط و رضایت کمک می‌کند و ریشه در نیازهای ذاتی انسان دارد.

بخش دهم: الگوی اميرالمؤمنين در خانواده

یکی از زیباترین درس‌هایی که از اهل‌بیت آموخته‌ام، رفتار اميرالمؤمنين (ع) در خانه است. روایت است که «إذا دخل فی البیت کان صبیاً»: «وقتی وارد خانه می‌شد، مانند کودکی بود.» این یعنی صمیمیت، نشاط، بازی با فرزندان. یادم می‌آید به طلاب گفتم: «حاج‌آقا که وارد خانه می‌شود، نباید همیشه حاج‌آقا باشد. گاهی مثل بچه‌ها با حسن و حسین بازی کنید.» این صمیمیت، دل زن و بچه را به شما پیوند می‌دهد. اما بیرون از خانه، باید وقار رسول‌الله (ص) را داشت: لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (قرآن کریم، احزاب: ۲۱): «برای شما در سنت پیامبر خدا سرمشقی نیکوست.»

درنگ: اميرالمؤمنين (ع) الگویی برای تعادل بین وقار اجتماعی و صمیمیت خانوادگی است.

بخش یازدهم: نقد سخت‌گیری‌های غیرضروری

بارها از سخت‌گیری‌های بی‌جا در احکام گلایه کرده‌ام. مثلاً می‌گویند دمپایی زنانه در توالت حرام است! این چه حرفی است؟ دین ما دین آسان‌گیری است. روزی با خنده به طلاب گفتم: «دمپایی زن و مرد ندارد، آن هم در توالت!» این سخت‌گیری‌ها، دین را از جذابیت می‌اندازد. باید احکام را با نیازهای روز تطبیق داد، نه اینکه با تعصب بی‌جا، مردم را از دین دور کنیم.

درنگ: سخت‌گیری‌های غیرضروری در احکام، دین را از جذابیت می‌اندازد و باید با اجتهاد پویا اصلاح شود.

بخش دوازدهم: تعادل بین آسمان و زمین

یکی از درس‌های بزرگ قرآن، تعادل بین معنویت و زندگی مادی است. بنی‌اسرائیل از غذای آسمانی خسته شدند و گفتند: يَخْرُجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ (قرآن کریم، بقره: ۶۱): «خداوند از آنچه زمین می‌رویاند برایمان بیرون آورد.» این نیاز به غذای زمینی، نشانه‌ای از طبیعت انسان است. یادم می‌آید گفتم: «انسان وقتی زیادی آسمانی شود، از کرامت و شهود خسته می‌شود. گاهی نیاز دارد نان جو بخورد، مثل انبیا.» این سادگی، نفس را تهذیب می‌کند و جسم را سالم نگه می‌دارد.

درنگ: تعادل بین معنویت و زندگی مادی، کلید سلامت جسم و روح است.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، چکیده‌ای از سال‌ها تدریس و تأمل من در مسائل دینی، علمی و معنوی است. از نقد نظام آموزشی حوزه‌ها گرفته تا تبیین وحی و نیاز به تنوع در زندگی، همه این‌ها دعوتی است به بازنگری در روش‌هایمان. حوزه‌ها باید پیشگام باشند، نه دنباله‌رو. قرآن باید محور زندگی‌مان باشد، نه فقط کتابی برای فتوا. و در خانه، باید مانند اميرالمؤمنين (ع) صمیمی و با نشاط باشیم. این‌ها درس‌هایی است که از عمق جانم به شما می‌گویم، به امید روزی که علم دینی ما، جهانی را هدایت کند.

با نظارت صادق خادمی