متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۶۱۳
مقدمه
این مجموعه، بازتابی است از تأملات و درسگفتارهای من در جلسهای که به موضوع معرفتشناسی قرآنی و فلسفه طبیعی اختصاص داشت. آنچه در این گفتگوها میخوانید، شرحی است از اندیشههایی که سالها در قلب و ذهنم ریشه دوانده و در خلال درسگفتارهایم بهصورت گذرا بیان شده است. اکنون، این خاطرات و تأملات را با زبانی صمیمی و در عین حال عمیق، برای شما بازگو میکنم تا شاید بتوانم شما را به دنیای معرفت، معنویت، و حقیقتجویی که سالها مرا به خود مشغول کرده، دعوت کنم. این روایت، نهتنها بازتاب دانش و تجربهام، بلکه انعکاسی از تعهد معنوی و علمیام به فهم عمیقتر قرآن و طبیعت است.
بخش اول: کوهها، قلبها و ریشههای معرفت
وقتی به کوهها مینگرم، گویی با موجوداتی زنده روبهرو میشوم. در درسگفتارهایم، بارها از ویژگیهای کوهها سخن گفتهام: رشد، نزول، خشیت. اینها تنها ویژگیهای ظاهری نیستند، بلکه استعارهای از قلب انسانیاند. کوهها، با ریشههای عمیقشان در زمین، یادآور قلب انساناند که ریشه جان اوست. وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا (قرآن کریم، سوره نبأ، آیه ۷: «و کوهها را میخهایی قرار دادیم»). این آیه به ما میگوید که کوهها پایههای استوار زمیناند، همانگونه که قلب، پایه حیات و معرفت انسان است.
در فلسفه طبیعی، از ابنسینا تا ملاصدرا، کوهها بهعنوان بخشی از نظام خلقت بررسی شدهاند. من نیز در جلساتم، با اشاره به این دیدگاهها، پرسیدهام: آیا انسان، تنها ماده است یا تجردی در او نهفته است؟ این پرسش، مرا به تأمل در ماهیت ماده و روح واداشته است. گویی هرچه بیشتر در این عالم کاوش میکنم، به ناتوانی علوم تجربی در برابر معرفت قرآنی پی میبرم. علوم تجربی، با همه پیشرفتشان، در فهم اعماق زمین ناکام ماندهاند. زمانی گمان میکردند هسته زمین مذاب است، اما امروز میدانیم که نرم و غیرمذاب است. این خطاها، نشان از محدودیتهای علم بشری دارد.
بخش دوم: نقد علم تجربی و اولویتهای نادرست بشر
در جلسات درسگفتارم، بارها از این شگفتی گفتهام که بشر، آسمانها را فتح کرده، به ماه رسیده و حتی آناناسی در فضا خورده، اما در کاوش اعماق زمین ناکام مانده است. این ناکامی، نتیجه اولویتبندی نادرست بشر است. گمان کردیم آسمانها دشوارترند و زمین زیر پایمان ساده است، اما حالا میبینیم که زمین، رازهای عمیقتری در خود نهفته دارد. وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ (قرآن کریم، سوره رعد، آیه ۳۱: «و اگر قرآنی بود که بهوسیله آن کوهها به حرکت درمیآمدند یا زمین با آن شکافته میشد»).
این آیه، به ما یادآوری میکند که قرآن، کلید فهم عمیقتر طبیعت است. اگر به جای تمرکز بر آسمانها، به زمین و معرفت قرآنی توجه میکردیم، شاید امروز درک بهتری از جهان داشتیم. این نقد من به علم تجربی، دعوتی است به بازنگری در روشهای علمی و تلفیق آنها با معرفت دینی.
بخش سوم: معرفت حقیقی و نقد ادعاهای عرفانی
سالهاست که از ادعاهای عرفانی بدون پشتوانه علمی گلهمندم. معرفت حقیقی، شناخت دقیق عالم است: اجسام، نباتات، حیوانات. کسی که سنگ را نمیشناسد، آتش را درک نمیکند، چگونه میتواند ادعای عرفان کند؟ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ (قرآن کریم، سوره آلعمران، آیه ۱۶۷: «با زبانهایشان چیزی میگویند که در دلهایشان نیست»). این آیه، صداقت در معرفت را شرط اصلی میداند.
من همیشه به شاگردانم گفتهام: معرفت، صرف و نحو نیست. معرفت، فهم این است که چه چیزی چه را نرم میکند، چه چیزی چه را میسازد. شیشه را ببینید، با حرارت از فولاد و الماس محکمتر میشود، اما با تغییر درجه، نرم میگردد. این است معرفت: شناخت دقیق طبیعت و پیوند آن با قلب انسانی.
بخش چهارم: قلب، محور حیات و معرفت
قلب، ریشه جان انسان است. در درسگفتارهایم، بارها قلب را با کوهها مقایسه کردهام: هر دو ریشهدار، زنده، و نیازمند تصفیهاند. أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (قرآن کریم، سوره محمد، آیه ۲۴: «آیا در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلهایشان قفلهایی است؟»). این آیه، مرا به تأمل واداشته که قلب، اگر از قساوت و سختی پاک شود، میتواند معرفت الهی را دریافت کند.
من دیدهام که قلب سالم، نهتنها معرفت را جذب میکند، بلکه طول عمر و سلامت معنوی را نیز به ارمغان میآورد. در گذشته، انسانها با قلبهای پاک، عمرهای طولانی داشتند. قرآن از عمرهای هزارساله سخن میگوید. این قلب است که قد، قوت، و عقل را به انسان میبخشد.
بخش پنجم: بازنگری در آموزش علوم دینی
سالهاست که از روشهای آموزشی علوم دینی گلهمندم. چرا باید بیست سال درس بخوانیم و همچنان در ابتدای راه باشیم؟ علمایی چون شیخ طوسی یا ابنسینا، در دو یا سه سال به معرفت عمیق رسیدند. این نشان میدهد که آموزش باید قلبمحور باشد. قلب، مانند مغناطیسی است که دانش را جذب میکند. درس خواندن، اگر قلب را راه نیندازد، جز اتلاف عمر نیست.
من به شاگردانم گفتهام: کمتر درس بخوانید، اما قلب را بیدار کنید. اگر قلب راه بیفتد، دانش از همه عالم به سوی شما سرازیر میشود. این راز موفقیت علمای بزرگ بود. آنها قلبشان را با معرفت قرآنی پیوند زدند و در اندک زمانی، به اوج رسیدند.
بخش ششم: ضرورت پروژههای علمی برای فهم قرآن
همیشه آرزویم بوده که پروژههای علمی جهانی برای فهم قرآن راهاندازی شود. وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ (قرآن کریم، سوره انبیاء، آیه ۱۰۷: «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم»). این آیه، جهانی بودن پیام قرآن را نشان میدهد. چرا دانشمندان جهان را گرد هم نیاوریم تا با رویکردی علمی، رازهای قرآن را کشف کنیم؟
من باور دارم که اگر این پروژهها شکل بگیرند، نهتنها علوم دینی، بلکه علوم تجربی نیز متحول خواهند شد. قرآن، کتابی است که فراتر از علوم بشری قرار دارد و تنها با همکاری جهانی میتوان به عمق آن پی برد.
بخش هفتم: نقد فرهنگ مصرفگرایی و انحرافات اخلاقی
در جلساتم، بارها از تأثیر منفی مصرفگرایی و انحرافات اخلاقی بر قلب انسانی سخن گفتهام. كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (قرآن کریم، سوره مطففین، آیه ۱۴: «نه، بلکه آنچه مرتکب میشدند، بر دلهایشان زنگار بسته است»). این زنگار، قلب را از دریافت معرفت محروم میکند.
من دیدهام که سبک زندگی مدرن، با همه پیشرفتهایش، قلب را سخت و بیمار میکند. در گذشته، مردم با قلبهای پاک، عمرهای طولانی داشتند. امروز، با وجود فراوانی غذا و امکانات، قلبها پر از استرس و قساوت است. این قساوت، مانع رشد معنوی و علمی ماست.
بخش هشتم: تبلیغ دین با حکمت و علم
من همیشه بر این باور بودهام که تبلیغ دین باید با حکمت و علم همراه باشد. ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ (قرآن کریم، سوره نحل، آیه ۱۲۵: «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن»). تبلیغ دین، نباید با روشهای غیرعلمی یا احساساتی باشد، بلکه باید با گفتوگوی علمی و منطقی با جهان همراه شود.
من از شاگردانم خواستهام که به جای تکرار سخنان کلیشهای، با دانشمندان جهان وارد گفتوگو شوند. این گفتوگوها، میتوانند دین را بهگونهای معرفی کنند که هم برای اهل علم و هم برای مردم عادی جذاب باشد.
جمعبندی نهایی
این گفتگوها، چکیدهای از تأملاتم در معرفتشناسی قرآنی و فلسفه طبیعی است. من باور دارم که قلب انسانی، محور حیات و معرفت است و بدون تصفیه آن، هیچ دانشی به حقیقت نمیرسد. إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ (قرآن کریم، سوره اسراء، آیه ۹: «این قرآن به راهی که استوارتر است هدایت میکند»). قرآن، راهنمای ماست، اما فهم آن نیازمند بازنگری در علوم دینی و تلفیق آن با علوم تجربی است.
من آرزو دارم که روزی پروژههای علمی جهانی برای فهم قرآن شکل بگیرند و حوزههای علمیه، به جای روشهای سنتی، به سوی آموزش قلبمحور و علمی گام بردارند. این مسیر، نهتنها دین را زنده میکند، بلکه بشریت را به سوی حقیقت رهنمون میسازد.