در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 630

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۶۳۰

مقدمه

در یکی از درس‌گفتارهایم، جلسه‌ای را به بحث درباره تأثیرات روان‌شناختی، اجتماعی و دینی باورهای نادرست و نقش عوامل خارجی در شکل‌گیری آن‌ها اختصاص دادم. این جلسه، که در آن به موضوعاتی چون تلقین، خودباوری کاذب، ریا و سالوس، و ضرورت بازنگری در روش‌های آموزشی علم دینی پرداختم، فرصتی بود تا تأملاتی عمیق در باب آسیب‌های اجتماعی و دینی مطرح کنم. آنچه در ادامه می‌آید، بازنویسی این درس‌گفتار است که با حفظ اصالت گفتارم، به شکلی منسجم و علمی برای مخاطبان فرهیخته تنظیم شده است. این روایت، نه‌تنها بازتاب‌دهنده دیدگاه‌های علمی و معنوی من است، بلکه تلاشی است برای دعوت به خودآگاهی، اخلاص و تحول در نظام‌های آموزشی و فرهنگی.

بخش اول: تلقین و تأثیر آن بر روان و رفتار

روزی در درس‌گفتارم، داستانی طنزآمیز نقل کردم که نشان‌دهنده قدرت تلقین بود. ماجرای ملایی بود که شاگردانش با گفتن اینکه رنگش پریده و حالش ناخوش است، او را به باور بیماری واداشتند. دستمال به دستش دادند، به خانه بردند و درس را تعطیل کردند! این داستان ساده، عمق تأثیر تلقین را بر روان آدمی نشان می‌دهد. تلقین می‌تواند باورهای کاذب را در وجود انسان ریشه‌دار کند، تا جایی که او را به تصمیم‌هایی غیرمنطقی وادارد.

تلقین، به‌عنوان یک مکانیزم روان‌شناختی، ادراک فرد از خویشتن و دیگران را دگرگون می‌سازد. در این داستان، باور به بیماری، نه‌تنها رفتار ملا را تغییر داد، بلکه کل جریان درس را متوقف کرد. این امر با نظریه‌های روان‌شناسی شناختی، مانند اثر پلاسبو، هم‌خوانی دارد که نشان می‌دهد باورهای القاشده می‌توانند حتی وضعیت جسمانی را تحت تأثیر قرار دهند. این داستان را برای شاگردانم نقل کردم تا نشان دهم چگونه باورهای نادرست، چه در حوزه فردی و چه اجتماعی، می‌توانند تصمیم‌گیری‌ها را مختل کنند. این نکته را می‌توان به تأثیر تبلیغات و رسانه‌ها در جوامع امروزی نیز تعمیم داد، جایی که تلقین‌های هدفمند، ذهن‌ها را به‌سوی باورهای غیرواقعی سوق می‌دهند.

درنگ: تلقین، نیرویی روان‌شناختی است که می‌تواند باورهای کاذب را در فرد ریشه‌دار کند و رفتارهای غیرمنطقی را به دنبال داشته باشد.

بخش دوم: نقش عوامل خارجی در انحرافات دینی

در درس‌گفتارم، به نقش عوامل خارجی، به‌ویژه استعمار، در ایجاد جریان‌های انحرافی در جامعه اسلامی اشاره کردم. استعمار، با شناسایی افرادی ساده‌لوح و تزریق تعریف‌های بی‌پایه، آن‌ها را به خودباوری کاذب سوق می‌داد. جریان‌هایی چون شیخیه، بابیه و بهائیه، از نظر من، نمونه‌هایی از این دست هستند که با حمایت خارجی، به انحراف در هویت دینی جامعه اسلامی دامن زدند.

این تحلیل، به تأثیر نیروهای سیاسی و فرهنگی خارجی بر باورهای دینی اشاره دارد. استعمار، با تقویت افرادی فاقد اصالت دینی، هویت جمعی جوامع اسلامی را هدف قرار داد. این دیدگاه را می‌توان در چارچوب نظریه‌های پسااستعماری بررسی کرد که به تأثیر قدرت‌های خارجی بر فرهنگ و هویت جوامع بومی توجه دارند. در آن جلسه، شاگردانم را به هوشیاری در برابر این تأثیرات دعوت کردم و بر ضرورت بازنگری در روش‌های آموزشی علم دینی تاکید نمودم.

در درس‌گفتارم، با صراحت از روش‌های آموزشی کنونی در حوزه‌های علمیه انتقاد کردم. این روش‌ها، که اغلب کتاب‌محور و فاقد پویایی لازم هستند، برای تربیت مفسران قرآنی و آگاهان به علوم دینی کافی نیستند. من همواره بر استادمحوری به‌جای کتاب‌محوری تأکید داشتم، چرا که آموزش مبتنی بر شایستگی و تعامل زنده با استاد، به طلاب امکان می‌دهد تا با عمق بیشتری به معارف قرآنی دست یابند.

این نقد، به کاستی‌های نظام آموزشی علم دینی در پاسخگویی به نیازهای معاصر اشاره دارد. روش‌های کنونی، که بر حفظ متون و تکرار آن‌ها متمرکز است، نمی‌تواند مفسرانی خلاق و آگاه به نیازهای روز تربیت کند. این دیدگاه با اصول آموزش مدرن، مانند یادگیری مبتنی بر شایستگی، هم‌خوانی دارد. من در آن جلسه، شاگردانم را به بازنگری در این روش‌ها و تقویت توانایی‌های تفسیری و کاربردی دعوت کردم، تا علم دینی به شکلی پویا و کارآمد در خدمت جامعه قرار گیرد.

درنگ: روش‌های آموزشی علم دینی باید از کتاب‌محوری به استادمحوری تغییر یابد تا مفسران قرآنی با توانایی‌های تفسیری و کاربردی تربیت شوند.

نتیجه‌گیری

درس‌گفتارم در جلسه ۶۳۰، فرصتی بود برای تأمل در آسیب‌های روان‌شناختی، اجتماعی و دینی ناشی از باورهای کاذب و روش‌های ناکارآمد آموزشی. من با نقل داستانی طنزآمیز، به قدرت تلقین در تغییر رفتار اشاره کردم و نقش عوامل خارجی را در ایجاد انحرافات دینی تبیین نمودم. تأکید بر اخلاص، پرهیز از ریا و سالوس، و استناد به آیات قرآنی، بخشی از تلاشم برای دعوت به خودآگاهی و فروتنی بود. همچنین، با نقد نظام آموزشی و پیشنهاد تجزیه موضوعی آیات قرآنی و توجه به هنر، خواستم راهی برای تحول فرهنگی و آموزشی گشوده شود.

این درس‌گفتار، دعوتی بود به بازنگری در باورها و روش‌هایمان، تا با تکیه بر معارف قرآنی و اخلاص، بتوانیم جامعه‌ای آگاه‌تر و پویاتر بسازیم. این تأملات، نه‌تنها برای شاگردانم، بلکه برای هر پژوهشگری در علوم دینی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، می‌تواند منبعی برای تأمل و الهام باشد.

با نظارت صادق خادمی