متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 631
مقدمه: سفری به عمق معرفت و تجربه
روزهایی را که در محضر درس و بحث، با شوق و اشتیاق، به دنبال حقیقت بودم. این خاطرات، که گاه در درسگفتارهایم بهصورت گذرا ذکر شدهاند، اکنون پیش روی شماست تا با نگاهی عمیقتر، شما را به دنیای تأملات و تجربیاتم دعوت کنم. آنچه در این بخش از «گفتگوهای صمیمی» میخوانید، روایتی است از سالهای تدریس، تأملات قرآنی، و دغدغههایم برای اصلاح نظام آموزش علوم دینی. این کلمات، آیینهای است از عمق دانش و تعهدی که همواره کوشیدهام در مسیر حقیقت و معرفت حفظ کنم.
بخش اول: استادمحوری، کلید فهم عمیق
در جوانی، هنگامی که دروس حوزوی را تدریس میکردم، به طلاب میگفتم: «اگر پیش استاد درس بخوانید و حتی روزنامه را با او مطالعه کنید، عالم میشوید!» این سخن، هرچند با طنزی ظریف همراه بود، حقیقتی عمیق را در خود نهفته داشت. مطالعه بدون هدایت استاد، گویی گم شدن در دریای کلمات است. کتاب، هرچند ارزشمند، بدون حضور استادی که راه را نشان دهد، نمیتواند طلبه را به ژرفای معرفت برساند. استاد است که کتاب را زنده میکند، معانی را از دل آن بیرون میکشد و به شاگرد میآموزد چگونه با متن گفتوگو کند.
این باور از تجربهام در تدریس کتابهای ادبی مانند «سیوطی» سرچشمه میگرفت. چهل صفحه ابتدایی «سیوطی» را در یک سال و نیم با دقت و تأمل تدریس میکردم. هر خط را موشکافانه بررسی میکردیم تا مبادی علوم دینی در ذهن طلاب جا بیفتد. اما پس از این دوره، وقتی تسلط بر مبادی حاصل شد، میتوانستم روزی بیستویک صفحه تدریس کنم و طلاب چنان عمیق میفهمیدند که گویی سالها در این مسیر بودهاند. این تجربه به من آموخت که تسلط بر مبادی، بنیان هر علم عمیقی است.
بخش دوم: نقدی بر نظام آموزش علوم دینی
سالها تدریس در حوزه به من نشان داد که بسیاری از طلاب، حتی پس از بیست سال تحصیل، نمیتوانند یک خط از «سیوطی» یا «لمعه» را بهدرستی تحلیل کنند. این ضعف، نه از ناتوانی طلاب، بلکه از کاستیهای نظام آموزشی است که مبادی علوم را بهخوبی به آنان نمیآموزد. میگفتم: «طلبهای که کتاب را باز کند و نتواند آن را تحلیل کند، گویی بیست سالش را به هدر داده است.» باید مبادی را چنان بازطراحی کنیم که طلاب بتوانند متون را تجزیه و تحلیل کنند و زورشان به کتاب برسد.
برای حل این مشکل، پیشنهادی داشتم که هنوز هم به آن باور دارم: شبکهسازی طلاب در گروههای کوچک، با نظارت امتحانی منظم. اگر طلاب بهصورت گروههای پنجنفره سازماندهی شوند و مبادی را با دقت بازآموزی کنند، میتوانند توانایی تحلیل متون را بهدست آورند. این شبکهسازی، مانند تاروپودی است که طلاب را به هم متصل میکند و با همدلی، دانش را در میانشان جاری میسازد.
بخش سوم: پیوند علوم دینی با قرآن
یکی از دغدغههای همیشگیام، جداسازی علوم دینی از قرآن بود. در درسگفتارهایم، بارها به این نکته اشاره میکردم که علوم دینی، مانند فلسفه، باید با استناد به قرآن بازسازی شوند. برای مثال، مفهوم «کمال مالوف و غیر مالوف» که در فلسفه بحث میشود، در آیات قرآنی نیز ریشه دارد. چرا ما در فلسفه به قرآن دست نمیزنیم؟ هر علمی باید بتواند حقیقت خود را از قرآن استخراج کند، وگرنه از مسیر حقیقت دور میافتد.
قرآن کریم میفرماید:
مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ
هر کس دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران او و جبرئیل و میکائیل باشد، پس بیگمان خدا دشمن کافران است.
این آیه، عداوت با خدا و ملائکه را نشانه کفر میداند. من همواره تأکید داشتم که عداوت با ارزشهای الهی، ما را از حقیقت دور میکند. این آیه، هشداری است به ما که در مسیر علم و دین، باید با فروتنی و اخلاص گام برداریم.
بخش چهارم: تمایز عوالم و ظروف الهی
یکی از نکاتی که در درسگفتارهایم بسیار بر آن تأکید داشتم، تمایز میان عوالم و ظروف الهی بود. عوالم، مانند ملائکه، انبیا و رسل، با ظروفی مانند عرش، کرسی و لوح، متفاوتاند. متأسفانه، در تفاسیر گذشته، این مفاهیم خلط شده و ابهاماتی به وجود آمده است. میگفتم: «عالم ملائکه با عالم عقول یکی نیست. چرا اینها را قاطی کردهاید؟» این دقت در مفاهیم، برای فهم عمیق قرآن و علوم دینی ضروری است.
بخش پنجم: مغالطه جدایی دین از مذهب
در جامعه امروز، برخی میگویند: «ما خدا و پیامبر را قبول داریم، اما مذهب و عالمان دینی را نه.» این سخن، مغالطهای است که ریشه در تأثیرات فرهنگی و سیاسی دارد. در درسگفتارهایم میگفتم: «دین بدون مذهب، مانند آبی است که در ظرفی نیست. چگونه میتوانید از آن بهره ببرید؟» دین، نهر جاری حقیقت است و مذهب، مانند گذری است که شما را به این نهر میرساند.
قرآن کریم میفرماید:
أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ
خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیالامر از میان خودتان را اطاعت کنید.
این آیه نشان میدهد که اطاعت از غیر معصوم، مشروط به عدالت و تطابق با ارزشهای الهی است. من همواره تأکید داشتم که مجتهد، نه مشرع است و نه مستقل، بلکه ترجمان صادق دین است که باید با صداقت و تلاش علمی، احکام الهی را استخراج کند.
بخش ششم: فروتنی و پرهیز از خودبرتربینی
یکی از درسهای بزرگی که در مسیر علمآموزی آموختم، فروتنی بود. از عبدالعظیم حسنی مثال میزدم، که با وجود جایگاه والایش، خود را معصوم نمیدانست و دینش را به معصومان عرضه میکرد تا از خطا مصون بماند. این فروتنی، الگویی است برای همه عالمان دینی. خودبرتربینی و جهل مرکب، آفتی است که میتواند عالم را از حقیقت دور کند.
روایتی از عبدالعظیم حسنی نقل است که فرمود: «من زار عبدالعظیم بری کمن زار حسین بکربلا» (کسی که عبدالعظیم را زیارت کند، گویی امام حسین را در کربلا زیارت کرده است). این سخن، نشاندهنده عظمت اوست، اما فروتنیاش، او را به الگویی برای ما تبدیل کرد.
بخش هفتم: نقش ملائکه در نزول وحی
در درسگفتارهایم، بارها به نقش ملائکه در نزول وحی اشاره کردم. جبرئیل و میکائیل، نه موجد وحیاند و نه خالق آن، بلکه واسطههایی هستند که نازلات الهی را به زمین میرسانند. قرآن، آهن، و باران، همه نازلات الهیاند که به دست ملائکه نازل میشوند. این نکته، به ما میآموزد که باید در فهم مفاهیم قرآنی، دقیق و عمیق باشیم.
بخش هشتم: نقد تأثیر فناوری بر جامعه
در درسگفتارهایم، از تأثیر فناوری بر جامعه سخن میگفتم. امروز، جهان در سیطره کامپیوتر و فناوری است، اما این سیطره، گاه ما را از خلاقیت و نوآوری بازمیدارد. جامعهای که در توقف فرهنگی باشد، نمیتواند حقیقت را جستوجو کند. باید به دنبال نوآوریهایی باشیم که ما را از این توقف رها کند.
بخش نهم: ضرورت مطالعات تطبیقی ادیان
یکی از آرزوهایم، ایجاد کرسیهای مطالعاتی برای تورات، زبور و انجیل در حوزههای علمیه بود. اگر این کتب را با قرآن مقایسه کنیم، برتری قرآن آشکار میشود. در جوانی، در کلیساها با کشیشان بحث میکردم و از آیات قرآن سخن میگفتم. آنها شگفتزده میشدند و گاه پنهانی قرآن را مطالعه میکردند. این تجربه، به من نشان داد که قرآن، مصدق کتب پیشین است.
قرآن کریم میفرماید:
مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ
تصدیقکننده آنچه پیش از آن است.
بخش دهم: عرضه متنوع دین
میگفتم: «دین باید مانند بستنیهای متنوع عرضه شود تا مردم مزه آن را بچشند و بهترین را انتخاب کنند.» دین، اگر بهصورت جذاب و متنوع ارائه شود، میتواند قلبها را تسخیر کند. این تنوع، نه به معنای تحریف، بلکه به معنای ارائه حقیقت به زبانی است که برای هر مخاطب قابل فهم باشد.
جمعبندی نهایی
این خاطرات، که از دل درسگفتارهایم برآمدهاند، روایتی است از سالها جستوجوی حقیقت، تدریس با عشق، و دغدغه برای اصلاح نظام آموزش علوم دینی. من همواره کوشیدهام که علم را با قرآن پیوند دهم، فروتنی را سرلوحه کارم قرار دهم، و راههایی برای عرضه جذاب دین به جامعه بیابم. این گفتگوهای صمیمی، دعوتی است به تأمل در مسیر علم و معرفت، تا شاید بتوانیم با همدلی و همکاری، راه حقیقت را روشنتر کنیم.