در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 633

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۶۳۳

مقدمه

در سال‌های پرشور انقلاب، درس‌گفتارهایم را با طلاب و جویندگان علم دینی در فضایی سرشار از شور و معرفت پیش می‌بردم. این گفتارها، که گاه به‌صورت گذرا در جلساتم مطرح می‌شدند، بازتاب تأملاتم درباره علم دینی، نقش عالمان، و ضرورت پویایی در برابر نیازهای جامعه بود. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، تلاش کرده‌ام تا با زبانی صمیمی و از دریچه تجربه‌های شخصی، شما را به دنیای این تأملات ببرم. آنچه پیش‌رو دارید، شرحی است از جلسه‌ای که در آن، با تمثیل خیاط و بزاز، به نقش‌های متمایز در علم دینی پرداختم و کوشیدم تا راه‌هایی برای اصلاح و پویایی علم دینی پیشنهاد کنم. این روایت، نه‌تنها بازتاب اندیشه‌هایم، بلکه آیینه‌ای از تعهد معنوی و علمی‌ام به خدمت به جامعه و دین است.

بخش اول: خیاط و بزاز، تمثیلی برای علم دینی

در بحبوحه انقلاب، با مردی بزرگوار که خیاطی پیشه‌اش بود، گفت‌وگویی داشتم. او از سختی‌های معیشت می‌گفت و از اینکه حرفه‌اش در آن روزگار پرآشوب دیگر نان‌آور نبود. به او گفتم: «خیاطی، کاری است که به سوزن و نخ تو وابسته است. اگر سوزنت را زمین بگذاری، کار تعطیل می‌شود. اما بزازی، کاری است که می‌توانی پارچه‌ها را بچینی، شاگردی بگماری، و خودت در کنارش به کارهای دیگر بپردازی.» این تمثیل، که از دل یک تجربه واقعی برخاست، برایم راهی شد تا به طلابم بیاموزم که در علم دینی نیز دو نقش متمایز داریم: خیاط و بزاز.

خیاط، عالمی است که شب و روز در کار تحقیق و تولید علم است. او چون صاحب جواهر، که چهل جلد اثر فاخر خلق کرد، حتی در برابر مصیبت‌های شخصی، سوزنش را زمین نمی‌گذارد. می‌گفتند صاحب جواهر نامه‌هایش را زیر تشک پنهان می‌کرد تا مبادا خبر درگذشت فرزندش تمرکز او را برهم زند. این است معنای خیاطی در علم دینی: تعهدی بی‌وقفه به تولید دانش، بی‌اعتنا به هیاهوی اطراف.

اما بزاز، مبلغی است که پارچه‌های علم را به جامعه عرضه می‌کند. او می‌تواند سخنرانی کند، تبلیغ دین نماید، و حتی به تجارت و کارهای دیگر بپردازد. بزازی، انعطاف‌پذیر است و نیازی به تمرکز شبانه‌روزی ندارد. این تمایز، که از تجربه‌ام با آن خیاط انقلابی آموختم، مرا به این باور رساند که هر عالم باید نقش خود را بشناسد: آیا خیاط است یا بزاز؟ این خودشناسی، کلید خدمت مؤثر به جامعه است.

درنگ: لزوم خودشناسی در انتخاب نقش خیاط (محقق) یا بزاز (مبلغ) برای خدمت مؤثر به جامعه دینی.

بخش دوم: ارزش مداد علما و نقد اسطوره‌سازی

در درس‌گفتارهایم، همواره به حدیث شریف «مداد العلماء أفضل من دماء الشهداء» استناد می‌کردم. این حدیث، به خیاطان علم دینی اشاره دارد؛ کسانی که با قلمشان آثار ماندگاری خلق می‌کنند. اما بزازان، که بیشتر به تبلیغ مشغول‌اند، کمتر چنین تأثیری دارند. این سخن، نه برای کاستن از ارزش تبلیغ، بلکه برای تأکید بر اهمیت تولید علم بود. می‌گفتم: «عالمی که اثری از او نمانده، گاه به اسطوره‌هایی چون طی‌الارض آراسته می‌شود، اما ملاصدرا و ابن‌سینا نیازی به چنین افسانه‌هایی ندارند، چرا که آثارشان گواه عظمتشان است.»

این نقد، از دغدغه‌ام برای پرهیز از اسطوره‌سازی بی‌پایه سرچشمه می‌گرفت. به طلابم می‌گفتم: «اگر عالمی کتابی ندارد، چگونه می‌توان او را سنجید؟ اما آن‌که قلمش مداد علم است، نیازی به افسانه ندارد.» این تأمل، مرا به یاد زندگی سخت عالمانی چون مرحوم شعرانی و مرحوم الهی می‌انداخت که در فقر و گمنامی، به تولید علم پرداختند و حتی پس از مرگ، تجلیل شایسته‌ای از آن‌ها نشد.

درنگ: ارزش والای تولید علم در برابر اسطوره‌سازی بی‌پایه و ضرورت ارزیابی عالمان بر اساس آثار علمی‌شان.

بخش سوم: اطاعت و شرط عدالت

در یکی از درس‌گفتارهایم، به آیه شریفه اطاعت پرداختم:

قرآن کریم: أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ

خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولی‌الامر از میان خودتان را اطاعت کنید.

به طلابم می‌گفتم: «اطاعت مطلق، تنها از معصومان واجب است. اما اطاعت از غیر معصوم، مشروط به عدالت و وارستگی است.» این سخن، از باور عمیقم به اصول فقهی شیعه سرچشمه می‌گرفت که اطاعت کورکورانه را نفی می‌کند. به آن‌ها می‌گفتم: «اگر کسی با جبرئیل و میکائیل دشمنی کند، عدو خدا است، اما اطاعت از غیر معصوم، نیازمند دلیل است.» این تأمل، مرا به نقش واسطه‌ای ملائکه در نظام الهی رهنمون می‌ساخت و بر ضرورت فهم دقیق جایگاه آن‌ها تأکید می‌کردم.

درنگ: اطاعت از غیر معصوم مشروط به عدالت و وارستگی است و دشمنی با ملائکه، نشانه عداوت با خدا.

بخش چهارم: ضرورت پویایی علم دینی

در جلساتم، همواره بر پویایی علم دینی تأکید داشتم. می‌گفتم: «حوزه‌های علمیه باید زنده و پاسخگو باشند، نه غرق در مباحث غیرضروری.» این باور، از مشاهده کاستی‌های نظام آموزشی سرچشمه می‌گرفت. به طلابم می‌گفتم: «حوزه باید خیاط‌خانه‌ای برای تولید علم باشد، نه بزازخانه‌ای که تنها به تبلیغ بسنده کند.» پیشنهادم این بود که حوزه‌ها به دو بخش تحقیقاتی و تبلیغی تقسیم شوند، چنان‌که دیواری چون دیوار برلین میانشان باشد، تا تداخل نقش‌ها به تولید علم آسیب نزند.

این جداسازی، از تجربه‌ام در مشاهده تأثیرات منفی تداخل نقش‌ها نشأت می‌گرفت. می‌گفتم: «تبلیغ، چون نان و روغن است، چرب و شیرین، اما خیاطی، کاری است که جز با کک‌زدن شبانه‌روزی به ثمر نمی‌رسد.» این تمثیل، طلاب را به خنده می‌انداخت، اما در پس آن، دغدغه‌ای عمیق برای اصلاح نظام علم دینی نهفته بود.

درنگ: ضرورت جداسازی نقش‌های تحقیقاتی و تبلیغی در علم دینی برای تقویت تولید علم و پاسخگویی به نیازهای جامعه.

بخش پنجم: نقد روش‌های ناکارآمد

در درس‌گفتارهایم، از روش‌های اخلاقی و کلامی ناکارآمد انتقاد می‌کردم. می‌گفتم: «چرا به معالیل می‌چسبیم و از علل غافلیم؟» به طلابم هشدار می‌دادم که تمرکز بر نتایج گناه، بدون توجه به علل آن، راه به جایی نمی‌برد. در محاکم قضایی نیز همین کاستی را می‌دیدم. می‌گفتم: «قاضی می‌گوید تو گناه کردی، محکومی! اما نمی‌پرسد چرا گناه کردی؟» این نقد، از باورم به فقه شیعه سرچشمه می‌گرفت که باید به علل جرایم توجه کند، نه صرفاً به مباشر.

مثالی که می‌زدم، از زندگی واقعی بود: کارگری که برای دو میلیون تومان بقچه‌ای را حمل می‌کند، بی‌خبر از اینکه حاوی مواد مخدر است، و سپس محکوم به اعدام می‌شود. می‌گفتم: «چرا به سبب نمی‌پردازیم؟ آنکه این بقچه را داده، کجاست؟» این تأمل، مرا به ضرورت اصلاح نظام قضایی در فقه شیعه رهنمون می‌ساخت، که باید به علل بپردازد، نه فقط به مباشر.

درنگ: نقد روش‌های قضایی و اخلاقی ناکارآمد که به مباشر توجه دارند و از علل غافل‌اند.

جمع‌بندی

درس‌گفتارهایم، تلاشی بود برای بیدار کردن حوزه‌های علمیه و دعوت به پویایی و پاسخگویی. با تمثیل خیاط و بزاز، کوشیدم تا نقش‌های متمایز در علم دینی را روشن کنم و بر اهمیت تولید علم تأکید ورزم. نقدم به روش‌های ناکارآمد، از دغدغه‌ام برای اصلاح نظام‌های آموزشی و قضایی سرچشمه می‌گرفت. این گفتگوهای صمیمی، که از تجربه‌هایم در سال‌های انقلاب و تأملاتم در علم دینی نشأت گرفته‌اند، دعوتی است به شما، خواننده گرامی، تا در این مسیر همراهم باشید و به پویایی علم دینی یاری رسانید.

با نظارت صادق خادمی