در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 637

متن درس






گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه شماره 637

مقدمه

در یکی از درس‌گفتارهایم، که شاید به‌صورت گذرا به آن اشاره کرده بودم، سخن از مسائل عمیق معرفتی و فقهی به میان آمد که ریشه در تجربه‌های زیسته‌ام در حوزه‌های علمی و معنوی دارد. این گفتگوها، که اکنون در قالب خاطره‌ای منسجم پیش روی شماست، بازتاب تأملات من در باب علم، اخلاق، و جایگاه دین در جامعه است. در این روایت، می‌کوشم با زبانی صمیمی اما عمیق، شما را به دنیای اندیشه‌ها و دغدغه‌هایم ببرم، گویی در کنارم نشسته‌اید و با هم در این مسیر معرفتی گام برمی‌داریم.

بخش اول: نقد اخلاقیات در جامعه دینی

روزهایی را که در جمع طلاب و شاگردان، از شیوع برخی رفتارهای ناپسند در جامعه سخن می‌گفتم. گویی غیبت و تهمت، که روزگاری از گناهان کبیره شمرده می‌شد، در برخی محافل به امری عادی بدل شده بود. این رفتارها، که قلب انسان را تیره می‌کنند، گاه چنان در جامعه رواج می‌یافت که انگار به واجبات تبدیل شده‌اند. دلم می‌سوخت وقتی می‌دیدم برخی، به جای آنکه با محبت و رحمت با یکدیگر سخن بگویند، به دام غیبت می‌افتند و بی‌آنکه خود بدانند، از مسیر تقوا دور می‌شوند.

درنگ: غیبت و تهمت، که از محرمات شرعی‌اند، نباید در جامعه دینی به امری عادی بدل شوند. احیای اخلاق اسلامی ضرورتی است که قلب جامعه را زنده نگه می‌دارد.

این دغدغه مرا به تأمل در آیات قرآن کریم واداشت. در قرآن کریم آمده است:

أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ

ترجمه: سخت‌گیر بر کافران و مهربان با یکدیگر.

این آیه مرا به فکر فرو می‌برد که چرا گاه در میان مؤمنان، به جای مهربانی، تندخویی و غضب دیده می‌شود؟ در یکی از جلسات، با شاگردانم از این سخن گفتم که مؤمن باید با برادر دینی‌اش چنان با محبت رفتار کند که گویی او را در آغوش می‌گیرد. این رحمت و محبت، روح دین است و بدون آن، جامعه دینی از معنا تهی می‌شود.

بخش دوم: علوم غریبه و علوم الهی

در درس‌گفتارهایم، بارها از تمایز میان علوم غریبه و علوم الهی سخن گفتم. علوم غریبه، مانند کهانت یا پیش‌بینی‌های نجومی، گاه به اشتباه به غیب‌گویی نسبت داده می‌شوند، حال آنکه این‌ها صرفاً فنونی هستند که بر ابزارهای مادی و محاسبات انسانی استوارند. مثلاً، هواشناسی را در نظر بگیرید؛ دستگاه‌هایی که پیش‌بینی باران یا برف را ممکن می‌کنند، آیا غیب می‌گویند؟ خیر، این‌ها فنون علمی‌اند که بر داده‌های تجربی تکیه دارند.

درنگ: علوم غریبه، مانند هواشناسی یا پیش‌بینی‌های نجومی، غیب‌گویی نیستند، بلکه فنونی مادی‌اند که باید از علوم الهی متمایز شوند.

روزی به شاگردانم گفتم: «مثل این است که با دستگاه GPS موقعیت کسی را رصد کنید. آیا این غیب است؟ خیر، این ابزار مادی است که کارکردی مشخص دارد.» این تمایز برایم مهم بود، چرا که خلط علوم مادی با علوم الهی، گاه به سوءتفاهمات بزرگی منجر می‌شود. علوم حقیقی، آن‌هایی هستند که نزد انبیا و اولیا قرار دارند و از منشأ وحیانی سرچشمه می‌گیرند.

در این باره، قرآن کریم فرموده است:

وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ ۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ ۚ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ

ترجمه: و آنچه بر دو فرشته در بابل، هاروت و ماروت، نازل شد، و آن دو به هیچ‌کس چیزی نمی‌آموختند مگر آنکه می‌گفتند: ما جز برای امتحان نیستیم، پس کافر مشو. پس از آن دو چیزی می‌آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‌افکندند، و جز به اذن خدا به کسی زیان نمی‌رساندند.

این آیه برایم نشانه‌ای بود از اینکه حتی علوم غریبه، اگر در مسیر الهی نباشند، می‌توانند به فتنه منجر شوند. به شاگردانم تأکید می‌کردم که حضرت سلیمان (ع) هرگز در این علوم دخالت نکرد تا قداست وحی حفظ شود.

بخش سوم: نقد تعصبات و احکام غیرمستند

یکی از دغدغه‌های همیشگی‌ام، تعصبات غیرمنطقی در علم دینی بود. روزی از داستان یک طلبه سخن گفتم که کتاب اسفار را از پدرش پنهان می‌کرد، چرا که پدرش آن را حرام می‌دانست. این تعصبات مرا به تأمل وامی‌داشت که چرا برخی، به دلیل ناتوانی در فهم علوم پیشرفته، آن‌ها را حرام می‌شمارند؟ این ناتوانی، ریشه در ضعف علمی دارد، نه در ذات علوم.

درنگ: تعصبات غیرمنطقی و احکام غیرمستند، ناشی از ناتوانی علمی است و مانع رشد علم دینی می‌شود.

در درس‌گفتارهایم، بارها از احکام فقهی غیرمستند انتقاد می‌کردم. برای مثال، برخی سحر را به صرف تأثیر آن کفر می‌دانند، حال آنکه تأثیر سحر مانند تأثیر غذا یا داروست. اگر کسی سحر را به انکار توحید پیوند دهد، آنگاه کفر است، نه خود سحر. به شاگردم گفتم: «من ساحرم، اما مخلص دینم. آیا این کفر است؟ خیر، اگر با سحرم به انبیا کمک کنم، چه اشکالی دارد؟»

بخش چهارم: ضرورت موضوع‌شناسی در فقه

یکی از اصول اساسی که همیشه بر آن تأکید داشتم، موضوع‌شناسی در فقه بود. مثالی ساده می‌زدم: «اگر از باغبان بپرسی گل چیست، تو را به باغ می‌برد و گل را نشانت می‌دهد. اما اگر از فقیهی بپرسی سحر چیست، گاه بدون شناخت موضوع، حکم حرمت می‌دهد.» این فقدان موضوع‌شناسی، فقه را از پویایی بازمی‌دارد.

درنگ: فقه بدون موضوع‌شناسی، ملاک‌شناسی و حکم‌شناسی، به احکام غیرمستند منجر می‌شود و از پویایی بازمی‌ماند.

در جلساتم، از کتب فقهی مانند مکاسب انتقاد می‌کردم. این کتب، هرچند ارزشمند، گاه بدون شناخت دقیق موضوع، احکام را بیان می‌کنند. به شاگردانم می‌گفتم: «اگر ندانیم سحر چیست، چگونه می‌توانیم حرمت آن را ثابت کنیم؟» این نقد، دعوتی بود به بازنگری در نظام فقهی و تقویت استدلال علمی.

بخش پنجم: علم دینی و رقابت جهانی

دغدغه دیگرم، عقب‌ماندگی علم دینی در برابر علوم جهانی بود. به شاگردانم می‌گفتم: «حوزه‌های علمیه باید به میدان رقابت جهانی بیایند. ما باید با دانشمندان جهان منازعه کنیم، حتی اگر زخمی و شکست‌خورده بازگردیم.» علم دینی باید قدرتمند باشد و از علوم مختلف، از فلسفه تا ریاضیات، برای خدمت به دین بهره گیرد.

درنگ: علم دینی باید با علوم جهانی رقابت کند و از علوم مختلف برای تقویت جایگاه دین بهره گیرد.

روزی از جادوگران هندی و چینی سخن گفتم و اینکه چگونه علوم غریبه را به کار می‌گیرند. ما نیز باید از این علوم، اگر در خدمت دین باشند، استفاده کنیم. این سخن، دعوتی بود به پویایی و نوآوری در علم دینی.

بخش ششم: محبت و رحمت در جامعه دینی

یکی از زیباترین خاطراتم، زمانی بود که از ضرورت محبت در میان طلاب سخن می‌گفتم. از روایتی نقل کردم که عالمی گفته بود: «اگر از طلاب راضی نباشم، چه کنم؟ همین‌ها هستند.» این سخن، مرا به فکر فرو می‌برد که چرا در جامعه دینی، گاه به جای معانقه و محبت، قهر و دوری می‌بینیم؟

درنگ: محبت و رحمت در میان مؤمنان، روح دین است و باید با معانقه و مهربانی تقویت شود.

به شاگردانم می‌گفتم: «اگر کفش طلبه‌ای را جفت کنم، نه از سر تعصب، بلکه از سر محبت است.» این رفتارها، نشانه‌ای از رحماء بینهم است که قرآن کریم به آن دعوت کرده است.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتاب دغدغه‌هایم در مسیر علم و دین است. همیشه به شاگردانم تأکید می‌کردم که علم دینی باید پویا، قدرتمند و پاسخگو باشد. از نقد اخلاقیات جامعه دینی تا تمایز علوم غریبه و الهی، از ضرورت موضوع‌شناسی در فقه تا دعوت به رقابت جهانی، همه این‌ها بخشی از تجربه‌های زیسته‌ام در راه خدمت به دین بود. امیدوارم این خاطرات، شما را به تأمل در این مسیر دعوت کند و نوری بر راهتان بیفکند.

با نظارت صادق خادمی