در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 639

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 639

مقدمه

در درس‌گفتارهایم، گاه به رویدادهایی گذرا اشاره کرده‌ام که هرکدام دنیایی از معنا و تجربه در خود نهفته دارند. این خاطرات، شرح تفصیلی همان لحظات است که با تأمل و نگاهی عمیق به مسائل دینی، اخلاقی و اجتماعی، بازگو می‌شوند تا شاید نوری بر مسیر حقیقت‌جویان بتابانند. آنچه در این بخش از «گفتگوهای صمیمی» می‌خوانید، روایتی است از تأملاتم درباره اخلاق، ایمان، و ضرورت اصلاح نفس و جامعه، که با زبانی صمیمی و از دل تجربه‌های زیسته‌ام برمی‌آید. این روایت، نه‌تنها بازتاب عمق معرفتی و معنوی است که سال‌ها در پی آن بوده‌ام، بلکه دعوتی است به سوی محبت، گذشت، و خلوص در راه دین و انسانیت.

بخش اول: ضرورت تعادل در بیان دینی

روزی که بر منبر سخن می‌گفتم، از خود پرسیدم: آیا باید چنان جدّی سخن گفت که جان به خطر افتد؟ دیده بودم برخی بزرگان که بر منبر از شدت جدیت، غش می‌کردند و گاه این غش، نمایشی بود برای جلب توجه. من اما، نه آن جدیت را می‌خواستم که جسم و روح را فرساید، و نه آن نمایش را که از صداقت به دور است. به گمانم، سخن دینی باید با طمأنینه و صداقت جاری شود، گویی نسیمی که دل‌ها را نوازش می‌دهد، نه طوفانی که آرامش را برهم زند.

درنگ: سخن دینی باید با تعادل و صداقت بیان شود تا از آسیب‌های جسمانی و رفتارهای نمایشی به دور باشد.

این باور از سال‌ها تجربه‌ام در تبلیغ دین برآمده است. دین، راهی است برای آرامش دل‌ها، نه فشاری که به جسم و روح آسیب رساند. تبلیغ دینی باید چنان باشد که مخاطب را به تأمل و محبت دعوت کند، نه به اضطراب و نمایش.

بخش دوم: نقد رفتارهای غیراخلاقی در جامعه

روزی در میدان بازار بودم تا جنسی تهیه کنم. ناگهان مشاجره‌ای درگرفت. چند تن از کسبه با خشم به یکدیگر سنگ پرتاب می‌کردند و فحش‌های زشتی نثار هم می‌کردند؛ فحش‌هایی که حتی به خانواده‌هایشان می‌رسید. با خود گفتم: این چه رسمی است که در میان مردم شهر، چنین بی‌حرمتی روا می‌دارند؟ به کسبه گفتم: «بی‌انصاف‌ها! اینان را جدا کنید که این فحاشی‌ها در حضور زنان و کودکان شایسته نیست.» پاسخ شنیدم که اینان خویشاوندند، پدر و پسر و برادر، و دعوایشان خانوادگی است. با تعجب پرسیدم: «مگر می‌شود خویشاوندان به یکدیگر چنین فحش‌هایی دهند؟» گفتند: «حاج آقا، اینان به مادر و خواهر خودشان فحش می‌دهند!» خنده‌ام گرفت از این مضحکه، اما دلم سوخت که چگونه روابط انسانی تا این حد فرومی‌ریزد.

درنگ: رفتارهای غیراخلاقی، حتی در روابط خانوادگی، نشان‌دهنده کاستی‌های اخلاقی در جامعه است که نیازمند اصلاح و ترویج فرهنگ احترام است.

این تجربه، مرا به تأمل واداشت که اخلاق اسلامی باید در روابط روزمره جاری شود. فحاشی و خشونت کلامی، حتی میان خویشاوندان، نشانه‌ای از دوری از تعالیم دینی است که بر حفظ کرامت انسانی تأکید دارد.

بخش سوم: نقد تعصبات فرقه‌ای

زمانی که در منطقه‌ای سنی‌نشین بودم، شنیدم برخی جاهلان می‌گفتند: «اگر هفت شیعه را بکشید و خونشان را بر کفنتان بنویسید، فشار قبر از شما دور می‌شود.» این سخنان، نه از عالمان راستین، که از جهل و تعصب برمی‌خاست. چنین باورهایی، کفر را با رنگ و لعاب مذهب می‌آمیزد و به تفرقه و خشونت دامن می‌زند. دین خالص، از این تعصبات به دور است. قرآن کریم می‌فرماید:

لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ

ترجمه: دین شما برای شما و دین من برای من.

این آیه، دعوتی است به احترام به باورهای دیگران و پرهیز از تعصب. تعصبات فرقه‌ای، چه میان شیعه و سنی و چه میان دیگر ادیان، تنها به تفرقه و دشمنی می‌انجامد.

درنگ: تعصبات فرقه‌ای، کفر را با مذهب می‌آمیزد و به تفرقه و خشонт منجر می‌شود. دین خالص، از این تعصبات به دور است.

این تجربه، مرا به این باور رساند که وحدت اسلامی تنها با کنار گذاشتن تعصبات و تمرکز بر مشترکات دینی ممکن است. دین باید مایه وحدت باشد، نه جدایی.

بخش چهارم: الگوبرداری از سیره اهل بیت

در روضه‌ای شنیدم که امام حسین علیه‌السلام، حتی در لحظات آخر عمرشان، با لب‌های تکان‌خورده برای امت دعا می‌کردند. این سیره، مرا به شگفتی واداشت. چگونه ممکن است کسی در اوج مصیبت، برای دشمنانش دعا کند؟ این است معنای واقعی محبت و گذشت که اهل بیت به ما آموختند. این سیره، درس بزرگی است برای ما که حتی در برابر بدخواهان، باید با محبت و رحمت رفتار کنیم.

درنگ: سیره اهل بیت، الگویی از محبت و گذشت حتی در برابر دشمنان است که باید سرمشق رفتار ما باشد.

این درس، مرا به این باور رساند که دین‌داری واقعی، در محبت و گذشت تجلی می‌یابد، نه در کینه و دشمنی. این است راهی که اهل بیت به ما نشان داده‌اند.

بخش پنجم: خطر کفر مذهب‌آلود

بارها از خود پرسیده‌ام: چرا برخی مذهبی‌ها، با وجود ادعای دین‌داری، گرفتار کینه و منیت می‌شوند؟ کفر مذهب‌آلود، خطرناک‌ترین نوع کفر است؛ زیرا با نقاب دین، به حقد و حسادت دامن می‌زند. این کفر، در قالب «من» و «منیت» ظاهر می‌شود و انسان را از خلوص ایمان دور می‌کند. دین خالص، از این منیت‌ها به دور است و قلب را به محبت و صفا دعوت می‌کند.

درنگ: کفر مذهب‌آلود، با آمیختن منیت و تعصب با دین، خطرناک‌ترین نوع کفر است که باید از آن پرهیز کرد.

این تأمل، مرا به این نتیجه رساند که ایمان حقیقی، در پاکی قلب و دوری از کینه و حسادت است. دین باید راهی به سوی محبت باشد، نه ابزار جدایی.

بخش ششم: ویژگی‌های فرقه ناجیه

در گفت‌وگوهایم درباره فرقه ناجیه سخن گفته‌ام. فرقه ناجیه، کسانی‌اند که دلشان از کینه و بغض خالی است. حتی در برابر قاتلان، با ایثار و گذشت رفتار می‌کنند. مثالی زدم از کسی که قاتل پدرش را بخشید، ثروتش را به او داد و حتی خواهرش را به عقد او درآورد. این حد از ایثار، شاید برای ما خنده‌دار باشد، اما نشان‌دهنده اوج کمال انسانی است.

درنگ: فرقه ناجیه، کسانی‌اند که با ایثار و گذشت، دلشان را از کینه و بغض خالی کرده‌اند.

این ویژگی، مرا به تأمل واداشت که دین‌داری واقعی، در پاکی قلب و ایثار نهفته است. فرقه ناجیه، الگویی است برای همه ما در مسیر کمال.

بخش هفتم: نقد کینه‌ورزی در جامعه دینی

بارها دیده‌ام در جامعه دینی، کینه‌ورزی‌ها چگونه روابط را تخریب می‌کند. گاه با خویشاوندی قطع رابطه می‌کنیم، گاه با عالمی به خاطر اختلاف کوچک، دشمنی می‌ورزیم. این رفتارها، با روح دین سازگار نیست. دین، ما را به محبت و بخشش دعوت می‌کند، نه به کینه و جدایی.

درنگ: کینه‌ورزی در جامعه دینی، با روح دین سازگار نیست و باید با محبت و بخشش جایگزین شود.

این تجربه، مرا به این باور رساند که اصلاح روابط اجتماعی، نیازمند دوری از کینه و ترویج محبت است. این است راه دین حقیقی.

بخش هشتم: ناجیه عالیه و ناجیه دانیه

در درس‌گفتارهایم، میان ناجیه عالیه و ناجیه دانیه تمایز قائل شدم. ناجیه عالیه، کسانی‌اند که دلشان از هرگونه کینه، ریا و منیت خالی است. ناجیه دانیه، هرچند مؤمن‌اند، اما ممکن است گرفتار کاستی‌هایی باشند. ناجیه عالیه، مانند اولیای خدا، قلبشان آینه‌ای است از محبت و صفا.

درنگ: ناجیه عالیه، با قلبی خالی از کینه و ریا، الگویی از ایمان خالص‌اند.

این تمایز، مرا به این باور رساند که هدف دین، رساندن انسان به اوج خلوص و محبت است. ناجیه عالیه، مقصدی است که هر مؤمنی باید به سوی آن حرکت کند.

بخش نهم: الگوبرداری از عالمان گذشته

از سیره عالمانی چون محی‌الدین و مولوی سخن گفته‌ام. محی‌الدین، مادر شاگردش را به او داد؛ مولوی، دخترش را به شمس با تفاوت سنی بسیار. این ایثارها، نشان‌دهنده عمق محبت و گذشت عالمان راستین است. این سیره، درس بزرگی است برای ما که علم را با عمل و محبت همراه کنیم.

درنگ: سیره عالمان گذشته، مانند محی‌الدین و مولوی، الگویی از ایثار و محبت در روابط علمی و اجتماعی است.

این نمونه‌ها، مرا به این باور رساندند که علم دینی باید با ایثار و محبت همراه باشد تا به کمال برسد.

بخش دهم: نقد رفتارهای غیراخلاقی طلاب

طلبه‌ای را که به خاطر عدم حضور در درس، استادش را تخریب کرد. این رفتار، با روح علم دینی ناسازگار است. علم باید با اخلاق و نقد منصفانه همراه باشد، نه با بدگویی و تخریب.

درنگ: رفتارهای غیراخلاقی، مانند تخریب استاد به دلیل اختلاف، با روح علم دینی ناسازگار است.

این تجربه، مرا به ضرورت ترویج اخلاق علمی و پرهیز از بدگویی واداشت. علم دینی باید در خدمت محبت و اصلاح باشد.

بخش یازدهم: مقایسه جوامع دینی و غیر دینی

پیشنهاد دادم با مقایسه آماری جوامع دینی و غیر دینی، میزان فساد و جرم بررسی شود. آیا جوامع دینی از نظر اخلاقی برترند؟ این پرسش، نیازمند بررسی علمی است تا تأثیر واقعی دین بر رفتارها روشن شود.

درنگ: مقایسه آماری جوامع دینی و غیر دینی، راهی علمی برای ارزیابی تأثیر دین بر رفتارهای اجتماعی است.

این پیشنهاد، مرا به این باور رساند که دین‌داری باید با عمل صالح همراه باشد تا تفاوت واقعی ایجاد کند.

بخش دوازدهم: تواضع در برابر خطا

بارها دیده‌ام وقتی کسی به خطا پایش بر عبای دیگری می‌رود، به جای عذرخواهی، فحاشی می‌کند. اما تواضع و عذرخواهی، نشانه‌ای از اخلاق دینی است. کسی که پیش از عذرخواهی دیگری، خود عذرخواهی کند، قلبش از صفا پر است.

درنگ: تواضع و عذرخواهی در برابر خطا، نشانه‌ای از اخلاق دینی و صفای قلب است.

این درس، مرا به اهمیت تواضع و محبت در روابط انسانی رهنمون ساخت. دین، راهی است به سوی فروتنی و بخشش.

بخش سیزدهم: سیره مالک اشتر

روایتی از مالک اشتر که در برابر خطای دیگری، با گذشت و نماز پاسخ داد. وقتی استخوانی بر سرش انداختند، به مسجد رفت و برای آن شخص دعا کرد. این سیره، الگویی است از گذشت و محبت در برابر بدی‌ها.

درنگ: سیره مالک اشتر، الگویی از گذشت و محبت در برابر خطای دیگران است.

این روایت، مرا به این باور رساند که گذشت، نشانه‌ای از ایمان راستین است. دین، ما را به محبت و بخشش دعوت می‌کند.

بخش چهاردهم: علم بدون عمل

بارها دیده‌ام کسانی با سواد بالا، گرفتار تکبر و نفاق شده‌اند. علم بدون عمل، به کینه و منیت می‌انجامد. علم دینی باید با عمل صالح همراه باشد تا به کمال برسد.

درنگ: علم بدون عمل صالح، به تکبر و نفاق منجر می‌شود و باید با عمل همراه شود.

این تأمل، مرا به ضرورت پیوند علم و عمل در زندگی دینی رهنمون ساخت. علم، تنها در سایه عمل به حقیقت می‌پیوندد.

بخش پانزدهم: ادب در پاسخگویی

طلبه‌ای را که نیمه‌شب به سؤالم فحاشی کرد، چون خواب بود و حوصله نداشت. پاسخگویی با ادب، نشانه‌ای از اخلاق دینی است. حتی در نیمه‌شب، باید با محبت و صبر پاسخ داد.

درنگ: پاسخگویی با ادب و صبر، نشانه‌ای از اخلاق دینی است، حتی در شرایط دشوار.

این تجربه، مرا به اهمیت ادب و صبر در گفت‌وگوهای علمی رهنمون ساخت. دین، ما را به محبت و احترام دعوت می‌کند.

بخش شانزدهم: توجه به باطن

بارها گفته‌ام توجه به ظاهر، مانند ریش و عمامه، نباید جای اصلاح باطن را بگیرد. اگر به جای دل، به ظاهر ور برویم، از حقیقت دین دور می‌مانیم. دین، دعوتی است به پاکی قلب و صفا.

درنگ: توجه به باطن و پاکی قلب، مقدم بر ظاهرگرایی در دین‌داری است.

این باور، مرا به ضرورت اصلاح قلب و دوری از ظاهرگرایی رهنمون ساخت. دین، راهی است به سوی صفای باطن.

بخش هفدهم: رفتار کریمانه

حتی در میان غیرمؤمنان، کسانی را دیده‌ام که با کرامت و محبت رفتار می‌کنند. این رفتار، نشانه‌ای از انسانیت است که دین آن را ستایش می‌کند. دین، ما را به کرامت و محبت با همه انسان‌ها دعوت می‌کند.

درنگ: رفتار کریمانه با همه انسان‌ها، نشانه‌ای از انسانیت و دین‌داری است.

این تجربه، مرا به این باور رساند که دین، راهی است به سوی کرامت و محبت با همه، فارغ از عقایدشان.

بخش هجدهم: سوءاستفاده از مفاهیم

بارها از سوءاستفاده از مفاهیمی چون سکولاریسم و حقوق بشر سخن گفته‌ام. این مفاهیم، وقتی با فساد آمیخته شوند، از معنای اصلی خود دور می‌افتند. دین و مفاهیم انسانی باید خالص بمانند.

درنگ: سوءاستفاده از مفاهیم دینی و انسانی، آن‌ها را از خلوص و حقیقت دور می‌کند.

این تأمل، مرا به ضرورت حفظ خلوص مفاهیم دینی و انسانی رهنمون ساخت. حقیقت، در خلوص و صداقت است.

بخش نوزدهم: انسان‌های لا به شرط و به شرط شیء

انسان‌ها را به دو دسته تقسیم کرده‌ام: لا به شرط، که آزاد از تعصبات‌اند، و به شرط شیء، که گرفتار تعصبات‌اند. همه مفاسد جهان، از دسته دوم برمی‌خیزد. دین، ما را به آزادی از تعصبات و محبت به همه دعوت می‌کند.

درنگ: انسان‌های لا به شرط، آزاد از تعصبات، الگویی برای محبت و صلح‌اند.

این تقسیم‌بندی، مرا به این باور رساند که دین حقیقی، در آزادی از تعصبات و محبت به همه نهفته است.

بخش بیستم: تخلیه قلب از کینه

قرآن کریم می‌فرماید:

عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ

ترجمه: بر شما باد خویشتن‌داری، اگر هدایت یافته‌اید، گمراهی دیگران به شما زیان نمی‌رساند.

این آیه را بارها تدبر کرده‌ام. تخلیه قلب از کینه و حسادت، راهی است به سوی هدایت. دین، ما را به پاکی قلب و محبت به همه دعوت می‌کند.

درنگ: تخلیه قلب از کینه و حسادت، راهی به سوی هدایت و محبت است.

این آیه، مرا به اهمیت اصلاح نفس و محبت به همه رهنمون ساخت. دین، راهی است به سوی صفای قلب.

بخش بیست و یکم: محبت و همدلی

شعری که می‌گفت: «به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.» این شعر، مرا به تأمل در محبت و همدلی واداشت. دین، ما را به عشق و محبت به همه عالم دعوت می‌کند.

درنگ: محبت و همدلی، جوهره دین و راهی به سوی جهانی خرم است.

این شعر، مرا به این باور رساند که دین، راهی است به سوی محبت و همدلی با همه مخلوقات خدا.

جمع‌بندی نهایی

این گفتگوهای صمیمی، بازتاب سال‌ها تأمل من در مسائل دینی، اخلاقی و اجتماعی است. از تجربه‌های زیسته‌ام در بازار و میان مردم، تا درس‌گفتارهایم در حوزه، همه مرا به این باور رسانده‌اند که دین، راهی است به سوی محبت، گذشت و خلوص. نقد تعصبات، کفر مذهب‌آلود، و رفتارهای غیراخلاقی، دعوتی است به اصلاح نفس و جامعه. الگوبرداری از سیره اهل بیت و عالمان گذشته، راهی است به سوی ایمان خالص. امیدوارم این خاطرات، نوری باشد بر مسیر حقیقت‌جویان و دعوتی به سوی محبت و همدلی.

با نظارت صادق خادمی