متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۶۵۷
مقدمه
این مجموعه، که از دل درسگفتارهایم برآمده، روایتی است صمیمی از تجربهها و تأملاتم در مسیر علم و معرفت. هر خاطره، چونان آیینهای است که گوشهای از زندگی، اندیشهها و دغدغههایم را بازمیتاباند. این گفتگوها نهتنها شرح وقایع گذشته است، بلکه دعوتی است به تأمل در مسئولیتهای ما در برابر علم، جامعه و حقیقت. در این بخش، از تظاهر و انصاف گرفته تا نقد نظام علم دینی و ضرورت عملگرایی سخن گفتهام، با همان صراحت و صمیمیتی که در درسگفتارهایم جاری بوده است.
بخش اول: تظاهر به دیوانگی و فرار از مسئولیت
روزی در بیمارستان، مردی را دیدم که خود را به دیوانگی زده بود. او با زیرکی، قرصهایی را که پزشکان برایش تجویز کرده بودند، نمیخورد و آنها را در یقه پیراهنش میریخت. وقتی با او سخن گفتم، خندید و گفت: «مگر دیوانهام که این قرصها را بخورم؟ همه را در توالت میریزم!» این رفتار، هرچند زیرکانه بود، مرا به فکر فرو برد. او برای فرار از مسئولیت و عوارض داروها، خود را به دیوانگی زده بود، اما این تظاهر، نشانهای از هوش ظاهریاش بود، نه عمق معرفت.
درنگ: تظاهر به دیوانگی، نمادی از فرار از مسئولیت است که در برابر صداقت و تعهد به حقیقت رنگ میبازد.
این خاطره، مرا به تأمل در اهمیت صداقت و مسئولیتپذیری واداشت. در مسیر علم و معرفت، نمیتوان با فریب و تظاهر به حقیقت رسید. عالم دینی باید با صداقت، بار مسئولیت خویش را بر دوش کشد و از هرگونه تظاهر که به سطحینگری میانجامد، بپرهیزد.
بخش دوم: انصاف در قضاوت و حفظ آبروی مردم
روزی در شهری برای خطبههای نماز جمعه رفته بودم. مردم برای گرفتن حلیم صف کشیده بودند. برخی گفتند که این مردم تنها برای حلیم آمدهاند و انگیزههای معنوی ندارند. این سخن، قلبم را به درد آورد. با خود گفتم: چگونه میتوان درباره نیت مردمی که به نماز آمدهاند، اینگونه قضاوت کرد؟ به آنها گفتم: «انصاف نیست که آبروی مردم را به این سادگی بریزیم. این مردم برای عبادت آمدهاند، نه فقط برای حلیم. قضاوت شتابزده، آبروی جامعه را خدشهدار میکند.»
درنگ: انصاف در قضاوت، پایهای برای حفظ کرامت انسانی و تقویت پیوندهای اجتماعی است.
این تجربه، مرا به این باور رساند که عالم دینی باید با انصاف قضاوت کند. پیشداوری و قضاوتهای نادرست، نهتنها به آبروی مردم آسیب میرساند، بلکه اعتماد جامعه به عالمان را سست میکند. انصاف، گوهری است که در تعاملات اجتماعی و دینی باید پاس داشته شود.
قرآن کریم میفرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید، هرچند به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان باشد. (سوره نساء، آیه ۱۳۵)
بخش سوم: تأثیر تغییرات اجتماعی بر حافظه
روزی در تهران، در میدان شوش ایستاده بودم و میخواستم به میدان امام حسین علیهالسلام بروم. ناخودآگاه، نام قدیمی «فوزیه» را به زبان آوردم. جوانی که کنارم بود، با تعجب گفت: «آقا، فوزیه کجاست؟ اینجا میدان امام حسین است!» شرمنده شدم و خندیدم. در کودکیام، این میدان را فوزیه میخواندند و آن نام در ذهنم مانده بود. خیابانها و نامها تغییر کرده بودند، اما حافظهام هنوز به گذشته گره خورده بود.
درنگ: تغییرات اجتماعی و فرهنگی، حافظه جمعی و فردی را به چالش میکشد و انطباق با آنها نیازمند آگاهی و انعطاف است.
این خاطره، مرا به فکر فرو برد که چگونه تغییرات اجتماعی، ذهن و ادراک ما را دگرگون میکنند. عالم دینی باید با زمانه خویش همراه شود، اما ریشههای معرفتیاش را نیز حفظ کند. این تعادل، کلید تأثیرگذاری در جامعهای است که پیوسته در حال تحول است.
بخش چهارم: نقد ظاهرگرایی در نظام علم دینی
دوران جوانی ام در حوزه، زمانی که هنوز جوان بودم. با زلف و دمپایی ابری به درس میرفتم. برخی از عالمان به من خرده میگرفتند که این ظاهر با عمامه و درس دینی سازگار نیست. پاسخم این بود: «مگر علم به ظاهر است؟ اینها خودشان میآیند، من که زورشان نکردهام!» آنها بر ظاهر تأکید داشتند، اما من باور داشتم که علم و معرفت، در جوهره و محتواست، نه در زلف و دمپایی.
درنگ: ظاهرگرایی در نظام علم دینی، مانعی برای تمرکز بر جوهره علم و معرفت است.
این تجربه، مرا به این باور رساند که نظام علم دینی باید از ظاهرگرایی فاصله گیرد. عالم واقعی، کسی است که با دانش و عملش شناخته شود، نه با ظواهرش. این نقد، دعوتی است به بازنگری در اولویتهای نظام آموزشی دینی.
بخش پنجم: ضرورت عملگرایی در نظام علم دینی
در حوزه، کتابهایی چون سیوطی و مغنی را میخواندیم، اما هیچیک مسائل تمرینی نداشتند. درسها تنها به خواندن و حفظ کردن خلاصه میشدند. نمرههای ده و دوازده کافی بود تا به روضهخوانی برسیم، اما این روش، ما را به حقیقت نمیرساند. علم دینی، بدون عمل و تمرین، ناقص است. عالم باید با کار عملی، دانش خود را محک بزند.
درنگ: نظام علم دینی نیازمند تمرینهای عملی است تا عالمان را به حقیقت و عملگرایی رهنمون سازد.
این تأمل، مرا به این نتیجه رساند که نظام علم دینی باید بازسازی شود. آموزش باید با تمرینهای عملی همراه گردد تا عالمان، نهتنها دانا، بلکه کارآمد و تحولآفرین شوند. بدون عمل، علم به حرافی میانجامد.
بخش ششم: نقد فقدان کار عملی در حوزهها
در حوزهها، درس و بحث فراوان بود، اما کار عملی هیچ. عالمان، صبح تا شب به بحث میپرداختند، اما خروجی عملی نداشتند. برخی مراکز، با چای و پذیرایی، فضا را گرم میکردند، اما اینها جای کار واقعی را نمیگرفت. اگر عالم، کار عملی نکند، چگونه میتواند اثرگذار باشد؟
درنگ: فقدان کار عملی در نظام علم دینی، مانع از پرورش عالمان کارآمد و اثرگذار میشود.
این نقد، مرا به این باور رساند که حوزهها باید میدان عمل باشند، نه صرفاً محل بحث. عالم دینی باید با کار عملی، دانش خود را به خدمت جامعه درآورد. بدون عمل، علم به قفسی بسته بدل میشود که راه به حقیقت نمیبرد.
بخش هفتم: ضرورت انفجار علمی و عرفانی
همیشه میگفتم یک فیلسوف یا عارف واقعی، باید انفجار علمی یا عرفانی ایجاد کند. قصهسرایی و سخنگفتن بدون عمل، به جایی نمیرسد. عالم باید با دانش و معرفتش، تحولی در جامعه ایجاد کند، مانند آتشی که در میدان باز شعلهور میشود.
درنگ: عالم واقعی باید با انفجار علمی و عرفانی، تحولی در دانش و جامعه ایجاد کند.
این دیدگاه، مرا به این باور رساند که علم دینی باید تحولآفرین باشد. عالم باید با خلاقیت و نوآوری، راههای جدیدی برای خدمت به جامعه بگشاید. این انفجار، نه با حرافی، بلکه با کار و تلاش به دست میآید.
بخش هشتم: نقد محدودیتهای نظام علم دینی
همیشه از قفسهای بسته نظام علم دینی گلهمند بودم. این قفسها، ذهن و روح عالم را محدود میکنند و مانع از خلاقیت و نوآوری میشوند. علم دینی نیاز به میدان باز دارد، جایی که عالم بتواند آزادانه بیندیشد و عمل کند.
درنگ: قفسهای بسته نظام علم دینی، مانع از خلاقیت و نوآوری در تولید علم میشوند.
این تأمل، مرا به این نتیجه رساند که نظام علم دینی باید بازسازی شود. باید فضایی باز و پویا ایجاد کرد که عالمان بتوانند در آن، خلاقیت و نوآوری خود را به کار گیرند. این میدان باز، کلید حل مشکلات علمی و اجتماعی است.
بخش نهم: نقد حرافی و سطحینگری
همیشه میگفتم سخنگفتن بدون عمل، به حرافی میانجامد و گوش دادن بدون تأمل، به سطحینگری. عالمانی که تنها سخن میگویند، حراف میشوند و شنوندگانی که تنها گوش میدهند، از عمق معرفت دور میمانند.
درنگ: حرافی و سطحینگری، آفت نظام علم دینی است که تنها با عملگرایی درمان میشود.
این باور، مرا به این نتیجه رساند که علم دینی باید با عمل همراه شود. عالم باید با کار و تلاش، دانش خود را به منصه ظهور رساند و از حرافی و سطحینگری بپرهیزد.
بخش دهم: ضرورت طرح کادر و کار عملی
همیشه پیشنهاد میدادم نظام علم دینی باید طرح کادری داشته باشد، برنامهای که هر درس با کار عملی همراه شود. این طرح، از خالیبندی و ادعاهای بیاساس جلوگیری میکند. عالم باید با کارش سنجیده شود، نه با سخنانش.
درنگ: طرح کادر و کار عملی، راهی برای جلوگیری از ادعاهای بیاساس و پرورش عالمان کارآمد است.
این پیشنهاد، مرا به این باور رساند که نظام علم دینی باید عملگرا باشد. هر درس باید با تمرین و کار عملی همراه شود تا عالمان، نهتنها دانا، بلکه اثرگذار و کارآمد شوند.
بخش یازدهم: نقد ظاهرگرایی در ادعاهای علمی
برخی عالمان، با تکیه بر ظواهر چون شال، عصا و انگشتر، ادعای جامعیت میکردند. اما من همیشه میگفتم: «اینها نشانه علم نیست. علم در کار و عمل است، نه در ریش و انگشتر.» عالم واقعی، با دانش و اثرگذاریاش شناخته میشود.
درنگ: ظاهرگرایی در ادعاهای علمی، مانعی برای تولید دانش معتبر و اثرگذار است.
این تجربه، مرا به این باور رساند که نظام علم دینی باید بر محتوا و عمل تمرکز کند، نه بر ظواهر. عالم باید با کارش، نه با ادعاهایش، به جامعه خدمت کند.
بخش دوازدهم: مسئولیت عالمان در خدمت به مردم
همیشه میگفتم عالم دینی باید با کار واقعی به مردم خدمت کند، نه با رژهرفتن و رجزخوانی. مردم از ما انتظار دارند که با علم و عمل، گرهی از مشکلاتشان بگشاییم. اگر تنها سخن بگوییم، اعتماد آنها را از دست خواهیم داد.
درنگ: عالمان دینی با کار واقعی و خدمت به مردم، اعتماد و رضایت جامعه را جلب میکنند.
این باور، مرا به این نتیجه رساند که عالم دینی باید خادم مردم باشد. علم و عمل باید در خدمت جامعه قرار گیرد تا اعتماد و رضایت مردم جلب شود.
بخش سیزدهم: ضرورت عمل بدون انتظار تأیید
همیشه میگفتم عملگرایی باید بدون انتظار گوش شنوا باشد. اگر منتظر تأیید دیگران بمانیم، مشکلات نظام علم دینی حل نخواهد شد. عالم باید با تعهد به حقیقت، کار کند و به نتیجه آن ایمان داشته باشد.
درنگ: عملگرایی بدون انتظار تأیید، کلید حل مشکلات نظام علم دینی است.
این باور، مرا به این نتیجه رساند که عالم دینی باید با ایمان به حقیقت، کار کند و از انتظار تأیید دیگران رها شود. این تعهد، راهگشای تحول در علم و جامعه است.
جمعبندی نهایی
این گفتگوهای صمیمی، که از دل درسگفتارهایم برآمده، روایتی است از تجربهها و تأملاتم در مسیر علم، معرفت و خدمت به جامعه. از تظاهر به دیوانگی تا نقد ظاهرگرایی و تأکید بر عملگرایی، همه این خاطرات، دعوتی است به تأمل در مسئولیتهای عالمان دینی. نظام علم دینی باید از قفسهای بسته رها شود و به میدانی باز برای خلاقیت و نوآوری بدل گردد. انصاف در قضاوت، عملگرایی و تعهد به حقیقت، کلیدهایی هستند که میتوانند علم دینی را به جایگاه واقعیاش برسانند. امیدوارم این روایتها، خواننده را به تأمل در این مسئولیتها وادارد و راهگشای تحولاتی در علم و جامعه باشد.
با نظارت صادق خادمی