در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 699

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (699)

مقدمه

سال‌ها پیش، در خلوت تأملاتم، دغدغه‌ای عمیق در دلم ریشه دواند: چگونه می‌توان علمی را که در حوزه‌های دینی می‌آموزیم، از قفس الفاظ رها کرد و به میدان عمل آورد؟ این پرسش، که گاه در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن اشاره کرده‌ام، نه‌تنها یک دغدغه شخصی، بلکه ضرورتی برای تحول در نظام آموزشی علم دینی بود. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم با شما، خوانندگان فرهیخته، از تجربه‌ها و تأملاتم در این مسیر سخن بگویم. این خاطرات، روایت‌هایی هستند از قلب یک طلبه که عمری را در پیوند علم و عمل، معرفت و معنویت، و فقه و عرفان سپری کرده است. هر بخش از این گفتگوها، چون آیینه‌ای است که گوشه‌ای از این مسیر پرفرازونشیب را بازتاب می‌دهد.

بخش اول: نقد الفاظ‌گرایی در علم دینی

روزگاری را که در حوزه‌های علمی، همه‌چیز در الفاظ خلاصه می‌شد. درس می‌خواندیم، بحث می‌کردیم، اما گویی در دایره‌ای بسته از واژه‌ها و مفاهیم نظری گرفتار بودیم. حتی فلسفه، که باید دریچه‌ای به سوی حقیقت باشد، گاه به جدل‌های لفظی فروکاسته می‌شد. این شیوه، هرچند در زمان خود ارزشمند بود، اما نمی‌توانست پاسخگوی نیازهای جامعه‌ای باشد که در تکاپوی پیشرفت و پویایی بود. من باور دارم که علم دینی باید از این تنگنا رها شود و به‌سوی کاربردی شدن گام بردارد.

درنگ: تمرکز بیش از حد بر الفاظ و مباحث نظری، علم دینی را از کارآمدی و تأثیرگذاری دور می‌کند. علم حقیقی باید به میدان عمل راه یابد.

قرآن کریم: وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (سوره اسراء، آیه ۸۵)
و به شما از علم جز اندکی داده نشده است.

این آیه مرا به تأمل واداشت که دانش ما، هرچند عمیق، محدود است و باید با عمل و تجربه، آن را به کمال رساند. در جلسات درس، بارها به شاگردانم تأکید می‌کردم که علم بدون عمل، چون درختی بی‌ثمر است. این دغدغه، ریشه در تجربه‌هایم از نظام آموزشی گذشته داشت که در آن، دانش‌آموختگان تنها به حفظ متون و غزل‌خوانی مشغول بودند.

بخش دوم: از درس‌خوانی به کار عملی

زمانی را که در کودکی، در این سرزمین، آموزش تنها به خواندن درس محدود بود. گروهی محدود، با توانایی‌های اندک، تنها به آموختن متون بسنده می‌کردند و نتیجه، دانشی بود که به عمل راه نمی‌یافت. اما بعدها، با طرح‌هایی مانند «کاردستی» و «طرح کادر»، تحولی در آموزش پدید آمد. این طرح‌ها به ما آموختند که باید دست به کار شد، ساخت و تجربه کرد. این تحول، کشور را به‌سوی پیشرفتی شگرف سوق داد. اما دریغ که حوزه‌های علمی ما هنوز در این مسیر گام‌های استواری برنداشته‌اند.

درنگ: آموزش نظری بدون فعالیت عملی، به تولید دانش محدود و ناکارآمد منجر می‌شود. طرح‌های عملی، کلید پویایی جامعه‌اند.

این تجربه مرا به این باور رساند که علم دینی باید با عمل درآمیزد. اگر حوزه‌های ما همچنان به روش‌های کهن بسنده کنند، نمی‌توانند به نیازهای روز پاسخ دهند. در یکی از جلسات درس، با شاگردانم از این سخن گفتم که علم دینی، اگر به میدان عمل نیاید، مانند گنجی است که در خاک مدفون مانده و هیچ سودی به جامعه نمی‌رساند.

بخش سوم: پویایی جامعه و عقب‌ماندگی حوزه‌ها

در گذشته، تمرکز بر ادبیات و شعر، تنها به ظهور چند شاعر بزرگ مانند حافظ و سعدی منجر شد، اما جامعه را به پیش نبرد. طرح‌های عملی مانند «طرح کادر» بود که کشور را به‌سوی پیشرفت سوق داد. اما حوزه‌های علمی ما هنوز در همان روش‌های کهن مانده‌اند. این در حالی است که جامعه، با شتاب در حال تحول است. در یکی از سخنرانی‌هایم، با حسرتی عمیق گفتم: «حوزه‌های ما هنوز کاردستی را آغاز نکرده‌اند، گویی در زمان دقیانوس سیر می‌کنند!»

درنگ: حوزه‌های علمی باید از روش‌های سنتی به‌سوی فعالیت‌های عملی حرکت کنند تا با نیازهای جامعه همگام شوند.

این تأمل، مرا به این نتیجه رساند که علم دینی باید پویا و پاسخگوی نیازهای زمان باشد. بدون این تحول، نه دعایمان مستجاب می‌شود و نه اختراعی از ما سر می‌زند. علم دینی باید از منبر و موعظه فراتر رود و به خلق ارزش‌های عملی در جامعه منجر شود.

بخش چهارم: نقد گفتمان‌های سنتی و ضعف ادبی

شبی را که در حال تماشای برنامه‌ای در تلویزیون بودم. سخنرانان، با همه احترامی که برایشان قائلم، گاه چنان در الفاظ غرق می‌شدند که معنای اصلی کلامشان گم می‌شد. برخی حتی در ادبیات فارسی، که زبان مادری‌مان است، ضعف داشتند. این مرا به خنده و تأسف واداشت. به خود گفتم: «اگر عالمی نتواند کلامش را شیوا و رسا بیان کند، چگونه می‌تواند دل‌های مخاطبان را تسخیر کند؟» این تجربه مرا به این باور رساند که عالمان دینی باید در کنار دانش فقهی و معرفتی، مهارت‌های ادبی را نیز بیاموزند.

درنگ: گفتمان‌های سنتی و ضعف در ادبیات فارسی، تأثیرگذاری عالمان دینی را کاهش می‌دهد. آموزش مهارت‌های ادبی ضروری است.

این نقد، تنها به قصد اصلاح بود. من همواره به شاگردانم می‌گفتم که علم دینی، بدون شیوایی کلام و ارتباط با مخاطب، نمی‌تواند رسالت خود را به انجام رساند. عالم دینی باید سخنوری باشد که قلب‌ها را با کلامش بیدار کند.

بخش پنجم: ضرورت جهان‌دیدگی طلاب

بارها در جلسات درس، از طلابی سخن گفتم که از روستاها به حوزه می‌آیند، اما جز چند کتاب و چند مفهوم محدود، چیزی از جهان ندیده‌اند. چنین طلبه‌ای، هرچند مجتهد شود، نمی‌تواند به نیازهای جامعه پاسخ دهد. من باور دارم که طلبه باید پیش از ورود به حوزه، جهان را ببیند، با هستی آشنا شود و چشم و گوشش به واقعیات باز شود. به شاگردانم می‌گفتم: «بگذارید طلبه پیش از آمدن به حوزه، در جهان غوطه‌ور شود، تجربه کند و سپس با آگاهی به طلبگی روی آورد.»

درنگ: طلاب باید پیش از آموزش دینی، با جهان و واقعیات آن آشنا شوند تا بتوانند عالمانی کارآمد و آگاه باشند.

قرآن کریم: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِى ٱلْآفَاقِ وَفِىٓ أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ ٱلْحَقُّ (سوره فصلت، آیه ۵۳)
به‌زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آن‌ها نشان می‌دهیم تا برایشان روشن شود که آن حق است.

این آیه مرا به این باور رساند که شناخت حقیقت، تنها در کتاب‌ها نیست؛ باید در جهان و در نفس خود جستجو کرد. طلبه‌ای که جهان را نبیند، چگونه می‌تواند آیات الهی را در آفاق و انفس ببیند؟

بخش ششم: نقد القاب و تولید انبوه عالمان

در یکی از درس‌گفتارهایم، با حسرتی طنزآمیز گفتم: «چقدر آقا و استاد در حوزه‌ها می‌سازیم؟» گویی برخی از ما در دام القاب و عناوین گرفتار شده‌ایم، در حالی که باید با حقیقت هستی روبرو شویم. من باور دارم که به جای تولید انبوه عالمان، باید عالمانی تربیت کنیم که درد جامعه را بفهمند و دردمند باشند. یک عالم حقیقی در هر استان بس است، اگر که او واقعاً عالم باشد و با مردم همدل.

درنگ: به جای تولید انبوه عالمان غیرکارآمد، باید عالمانی متعهد و دردمند تربیت کرد که با درد جامعه آشنا باشند.

این تأمل، از تجربه‌هایم در مواجهه با نظام آموزشی حوزه سرچشمه می‌گرفت. من بارها دیده‌ام که چگونه تمرکز بر کمیت، به جای کیفیت، ما را از هدف اصلی دور کرده است. عالم دینی باید آیینه‌ای باشد که حقیقت را به مردم نشان دهد، نه صرفاً یک عنوان.

بخش هفتم: ضرورت آموزش جامع و رقابتی

در یکی از جلسات، با شاگردانم از این سخن گفتم که عالم دینی باید در علوم و مهارت‌ها با دیگران هم‌تراز باشد. اگر عالمی در دانش و مهارت از دیگران عقب بماند، چگونه می‌تواند راهبر جامعه باشد؟ من باور دارم که حوزه‌های ما باید آموزش‌هایی جامع و رقابتی ارائه دهند تا عالمان دینی بتوانند در میدان علم و عمل، سربلند باشند.

درنگ: عالمان دینی باید در علوم و مهارت‌ها با دیگران هم‌تراز باشند تا بتوانند تأثیرگذار و راهبر باشند.

این باور، از تجربه‌هایم در مواجهه با عالمانی سرچشمه می‌گیرد که گاه در برابر پرسش‌های ساده، ناتوان می‌ماندند. من به شاگردانم می‌گفتم: «عالم دینی باید چنان مجهز باشد که هیچ‌کس نتواند او را در میدان علم و عمل به چالش بکشد.»

بخش هشتم: تلفیق مطالعه و عمل

بارها به شاگردانم تأکید می‌کردم: «یک ساعت درس بخوانید، دو ساعت آن را تجربه کنید.» علم بدون عمل، مانند گردویی است که پوکش را در کیسه می‌ریزید، بدون آنکه مغز آن را ببینید. باید دانش را شکست، آزمود و نتیجه‌اش را دید. این تجربه مرا به این باور رساند که علم دینی، تنها با تلفیق مطالعه و عمل به بار می‌نشیند.

درنگ: علم دینی باید با تجربه عملی همراه شود تا به دانش واقعی و کارآمد تبدیل گردد.

این دیدگاه، از سال‌ها تدریس و تأمل در نظام آموزشی حوزه به دست آمده است. من دیده‌ام که چگونه دانش‌آموختگان، بدون تجربه عملی، در برابر چالش‌های واقعی ناتوان می‌مانند. علم باید با چکش تجربه کوبیده شود تا گوهرش آشکار گردد.

بخش نهم: انسان، آزمایشگاه وجود

در یکی از درس‌گفتارهایم، انسان را به آزمایشگاهی تشبیه کردم که حقیقت در آن نهفته است. اما اگر این آزمایشگاه را تنها در ذهن خود بجوییم، راه به خطا می‌رویم. انسان باید با واقعیت خارجی روبرو شود، تجربه کند و دانشش را با جهان بیازماید.

قرآن کریم: وَفِىٓ أَنفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (سوره ذاریات، آیه ۲۱)
و در نفوس خودتان [آیات الهی است]، آیا نمی‌بینید؟

درنگ: انسان آزمایشگاهی وجودی است که باید دانشش را با واقعیت خارجی بیازماید، نه اینکه در ذهنیت غرق شود.

این آیه، مرا به تأمل در عمق وجود انسان واداشت. من به شاگردانم می‌گفتم که علم دینی، باید از درون انسان و از مواجهه با جهان بیرون سرچشمه بگیرد. بدون این مواجهه، علم ما به پوسته‌ای بی‌مغز تبدیل می‌شود.

بخش دهم: نقد علم بدون تجربه

در یکی از جلسات، از طبیبانی سخن گفتم که تنها به دانش نظری بسنده می‌کنند. چنین طبیبی، وقتی از آزمایشگاه و بیمارستان بیرون می‌آید، ناتوان است. علم پزشکی، و به‌طور کلی هر علمی، باید با تجربه عملی درآمیزد تا به نتیجه برسد. من باور دارم که عالم دینی نیز باید دانشش را با تجربه بیازماید تا به حقیقت دست یابد.

درنگ: علم بدون تجربه عملی، ناکارآمد است. عالم دینی باید دانشش را با واقعیت بیازماید.

این تجربه، از مشاهده عالمانی سرچشمه می‌گیرد که گاه در برابر پرسش‌های عملی، پاسخی نداشتند. من به شاگردانم می‌گفتم: «عالم دینی باید مانند طبیبی باشد که هم آزمایشگاه را می‌شناسد و هم بیمار را درمان می‌کند.»

بخش یازدهم: معیار عالم حقیقی

در بحث استخاره، از عالمانی سخن گفتم که توانایی پیش‌بینی صحیح نتایج را دارند. عالم حقیقی، کسی است که دانشش با واقعیت هم‌خوانی دارد. اگر استخاره‌ای بارها و بارها نتیجه نادرست دهد، آن عالم، عالم حقیقی نیست. این تجربه مرا به این باور رساند که علم دینی باید قاعده‌مند و دقیق باشد.

درنگ: عالم حقیقی کسی است که دانشش با واقعیت هم‌خوانی دارد و نتایج پیش‌بینی‌هایش دقیق است.

این دیدگاه، از سال‌ها تأمل در علوم دینی و تجربه‌هایم در حوزه سرچشمه می‌گیرد. من دیده‌ام که چگونه برخی، بدون دقت علمی، به استخاره و پیش‌بینی روی می‌آورند و نتایج زیان‌بار به بار می‌آورند.

بخش دوازدهم: خطر رویکردهای غیرعلمی

بارها در جلسات درس، از خطر استخاره‌های غیرعلمی هشدار دادم. اگر کسی بدون قاعده و دقت، به استخاره روی آورد، ممکن است به نتایج زیان‌بار منجر شود. من باور دارم که علم دینی باید مسئولانه و قاعده‌مند باشد، وگرنه به گمراهی می‌انجامد.

درنگ: رویکردهای غیرعلمی در علوم دینی، مانند استخاره بدون قاعده، می‌تواند به نتایج زیان‌بار منجر شود.

این هشدار، از تجربه‌هایم در مواجهه با افرادی سرچشمه می‌گیرد که بدون دانش کافی، به علوم دینی روی می‌آوردند. من به شاگردانم می‌گفتم: «علم دینی، مانند شمشیری است که اگر نادرست به کار رود، زیان می‌رساند.»

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از دل درس‌گفتارهایم برآمده‌اند، تلاشی است برای بازتاب دغدغه‌هایم در مسیر تحول علم دینی. من عمری را در پیوند علم و عمل، معرفت و معنویت، و فقه و عرفان سپری کرده‌ام. باور دارم که علم دینی باید از قفس الفاظ رها شود، با تجربه عملی درآمیزد، و به نیازهای جامعه پاسخ دهد. طلاب باید جهان را ببینند، با حقیقت هستی روبرو شوند، و عالمانی دردمند و متعهد تربیت شوند. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در این مسیر و تلاش برای ساختن آینده‌ای روشن‌تر برای علم دینی.

با نظارت صادق خادمی