در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 711

متن درس






گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (711)

مقدمه

درس‌گفتارهایم، که گاه به‌صورت گذرا در جلسات مختلف بیان شده‌اند، فرصتی بوده‌اند برای تأمل در معارف عمیق دینی و عرفانی. این گفتگوها، که از عمق جان و تجربه‌های معنوی‌ام سرچشمه گرفته‌اند، تلاشی است برای رهنمون ساختن طالبان حقیقت به سوی معرفت حقیقی و قرب الهی. در این بخش، که برگرفته از جلسه‌ای در فیضیه است، به بررسی مفاهیمی چون علم حقیقی، قرب الهی، و کیفیت عبادت پرداخته‌ام. این مطالب، که با زبانی صمیمی و از منظر تجربه‌های زیسته‌ام بیان شده‌اند، نه‌تنها برای طلاب علوم دینی، بلکه برای هر جوینده معرفتی که در پی درک ژرف‌تر از رابطه انسان با خداوند است، نگاشته شده‌اند.

بخش اول: اولویت کیفیت در عبادت

روزی یکی از طلاب نزدم آمد و از بی‌حالی در نماز صبحش سخن گفت. او می‌گفت که نافله‌های شب چنان انرژی‌اش را می‌گیرد که هنگام نماز صبح، توان حضور قلب ندارد. به او گفتم: «نافله را رها کن و تمام وجودت را صرف کیفیت نماز صبح کن.» این سخن از تجربه‌ای عمیق برمی‌آید؛ عبادت واجب، چون ستونی است که بنای ارتباط ما با خداوند را استوار می‌سازد. اگر مستحبات به این اصل آسیب زنند، باید کنار گذاشته شوند. این دیدگاه ریشه در معرفتی دارد که عبادت را نه در کثرت عمل، بلکه در عمق اخلاص می‌جوید.

قرآن کریم می‌فرماید: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم). این آیه، محور عبادت خالصانه است که قلب را به سوی خداوند متمرکز می‌کند. در آن لحظه، که قلب جز خدا نمی‌بیند، عبادت به معنای حقیقی‌اش محقق می‌شود.

درنگ: کیفیت عبادت بر کمیت آن مقدم است. نافله‌ها نباید به کاهش حضور قلب در واجبات منجر شوند، چرا که اخلاص در واجبات، پایه قرب الهی است.

بخش دوم: نقد علم ظاهری و جستجوی معرفت حقیقی

سال‌ها پیش، در فیضیه، هنگامی که از علم و معرفت سخن می‌گفتم، به یاد داستان فخر رازی افتادم. او، که از عالمان بزرگ بود، روزی زار زار گریست و گفت: «اگر فردا بفهمم آنچه خوانده‌ام باطل است، چه کنم؟» محی‌الدین عربی به او نصیحت کرد: «زیر پایت را نخور، به آسمان بنگر.» این سخن، مرا به تأمل واداشت که علم ظاهری، که پر از ظن، قیاس، وهم، و خیال است، نمی‌تواند انسان را به حقیقت برساند. این علم، که من آن را «علم اول» می‌نامم، چون آشغالی است که در رودخانه‌ای جاری می‌شود؛ بی‌ارزش و فاقد عمق.

علم حقیقی، که «علم دوم» و «علم سوم» است، انسان را به قرب الهی می‌رساند. این معرفت، از تجربه عملی و خودآزمایی در عبادت به دست می‌آید، نه از محفوظات و کتاب‌ها. در فیضیه، طلاب را به این نکته توجه می‌دادم که حوزه‌ها باید آزمایشگاه‌های معنوی باشند، جایی که علم با عمل درآمیزد و به معرفت تبدیل شود.

درنگ: علم ظاهری (علم اول) که به ظن و قیاس وابسته است، ارزش حقیقی ندارد. معرفت حقیقی از تجربه عملی و خودآزمایی در مسیر سلوک به دست می‌آید.

بخش سوم: مراتب قرب الهی

در درس‌گفتارهایم، همواره از مراتب قرب الهی سخن گفته‌ام: قرب فعلی، صفاتی، و ذاتی. قرب فعلی، آن لحظه‌ای است که سالک در عبادت، صدای مخلوقات را می‌شنود و با فعل الهی پیوند می‌یابد. می‌گفتم: «اگر در نماز، هنگام گفتن إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ صدایی شنیدی، بدان که به قرب فعلی رسیده‌ای.» اما اگر این صدا در غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ (نه راه کسانی که بر آنان خشم رانده شده و نه گمراهان) شنیده شود، هشداری است که باید آماده بلا باشی.

قرب صفاتی، مرحله‌ای است که سالک اسمای الهی را مشاهده می‌کند. در این حال، عالم برایش سفید می‌شود؛ نه به معنای کوری، بلکه به معنای رهایی از کثرت مخلوقات. و در نهایت، قرب ذاتی، آنجاست که سالک جز ذات الهی هیچ نمی‌بیند، بی‌واسطه و بی‌زاویه. این مرتبه، کمال اولیای خداست.

درنگ: قرب الهی در سه مرتبه است: قرب فعلی (ارتباط با فعل الهی)، قرب صفاتی (رؤیت اسمای الهی)، و قرب ذاتی (دیدن ذات الهی بدون واسطه).

بخش چهارم: فیضیه، آزمایشگاه معنوی

فیضیه برای من بیش از یک مکان بود؛ آزمایشگاهی معنوی که در آن، عالمان دینی با عبادت و اخلاص، به مراتب قرب الهی نائل می‌شدند. شب‌هایی که در فیضیه، کمر شب را می‌شکستیم و در سحرگاهان، با طلاب به ذکر و عبادت مشغول می‌شدیم. این مکان، شاهد حضور اولیای خدا و عالمانی بود که با عمل و معرفت، راه قرب را پیمودند. به طلاب می‌گفتم: «اینجا جایی است که باید خود را آزمایش کنید. اگر در عبادت صدایی شنیدید، ببینید کجاست و چه معنایی دارد.»

این آزمایشگاه معنوی، جایی بود که علم و عمل در هم می‌آمیخت و معرفت حقیقی شکل می‌گرفت. از طلاب می‌خواستم از محفوظات و کتاب‌ها فراتر روند و در پی تجربه مستقیم معرفت باشند.

درنگ: حوزه‌های علمیه، مانند فیضیه، آزمایشگاه‌های معنوی هستند که در آن‌ها، علم و عمل به معرفت حقیقی و قرب الهی منجر می‌شود.

بخش پنجم: سکوت و اخلاص در عبادت

همواره بر اهمیت سکوت در عبادت تأکید می‌کردم. لفاظی و کلام زیاد، گاه اخلاص را از عبادت می‌گیرد. به طلاب می‌گفتم: «وقتی به زیارت می‌روید، سرتان را پایین بیندازید و سکوت کنید. نیازی به خواندن زیارت‌نامه‌های طولانی نیست.» این سکوت، راهی است به سوی حضور قلب و اخلاص. حتی در منبر و خطابه، کلام باید از عمق جان برخیزد و نه از میل به لفاظی.

این دیدگاه از تجربه‌ای برمی‌آید که در آن، ذکر از «یا الله» به «الله» و سپس به «هو» و در نهایت به سکوت می‌رسد. این سکوت، نشانه قرب ذاتی است، جایی که کلام جای خود را به اتحاد با ذات الهی می‌دهد.

درنگ: سکوت و اخلاص در عبادت، راهی به سوی قرب ذاتی است. لفاظی و کلام زیاد می‌تواند به حضور قلب آسیب بزند.

بخش ششم: نقد رفتارهای نادرست در مناسک

از رفتارهای نادرست در مناسک دینی، مانند خشونت در رمی جمرات، انتقاد می‌کردم. روزی از عالمی شنیدم که این خشونت‌ها را به شیطان نسبت می‌دادند، اما من باور داشتم که این رفتارها از نفسانیت خود ماست. به طلاب می‌گفتم: «مناسک دینی باید با اخلاص و اخلاق انجام شود. خشونت و افراط، راه شیطان است.» این سخن از تجربه‌ای برمی‌آید که در آن، دیدم چگونه برخی در مناسک، به جای قرب الهی، به نفسانیات خود گرفتار می‌شوند.

درنگ: رفتارهای نادرست در مناسک دینی، مانند خشونت، نتیجه نفوذ نفسانیات است. مناسک باید با اخلاص و اخلاق انجام شود.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از درس‌گفتارهایم در فیضیه سرچشمه گرفته‌اند، تلاشی است برای رهنمون ساختن جویندگان حقیقت به سوی معرفت حقیقی و قرب الهی. در این مسیر، علم ظاهری را نقد کرده‌ام و بر اهمیت علم حقیقی، که از تجربه عملی و خودآزمایی به دست می‌آید، تأکید ورزیده‌ام. مراتب قرب الهی، از فعلی تا صفاتی و ذاتی، راهی است که سالک را از کثرت مخلوقات به وحدت ذات الهی می‌رساند. فیضیه، به‌عنوان آزمایشگاهی معنوی، مکانی است که در آن، علم و عمل به معرفت تبدیل می‌شود. و در نهایت، سکوت و اخلاص، کلید ورود به این مراتب والاست.

این خاطرات، که با زبانی صمیمی و از عمق جان نگاشته شده‌اند، دعوتی هستند به تأمل در معنای عبادت، علم، و قرب الهی. امیدوارم که این کلمات، نوری باشد بر راه طالبان حقیقت.

با نظارت صادق خادمی