در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 731

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (731)

مقدمه

در درس‌گفتارهایم، گاه به فراخور بحث، خاطراتی از زندگی و تأملاتم را بازگو می‌کردم. این خاطرات، که اکنون پیش روی شماست، شرح تفصیلی همان لحظه‌هایی است که شاید در خلال درس‌ها به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام. آنچه در این مجموعه می‌خوانید، تأملاتی است از عمق جانم، آمیخته با تجربه‌های زیسته، دانش دینی، و نگاهی عرفانی و معرفتی به زندگی و جامعه. این روایت‌ها نه‌تنها بازتاب‌دهنده مسیر علمی و معنوی من است، بلکه تلاشی است برای دعوت شما به تأمل در مسائل بنیادین زندگی، از روان انسان گرفته تا روابط خانوادگی و اجتماعی. با زبانی صمیمی، اما آکنده از عمق و معنا، می‌کوشم شما را به دنیای این تجربه‌ها ببرم، گویی در کنارم نشسته‌اید و با هم به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

بخش اول: تلقین و تربیت؛ کلیدهای رشد یا سد راه انسانیت

در جمع شاگردانم از تأثیر کلام بر روح و روان انسان سخن می‌گفتم. تلقین، نیرویی است که می‌تواند انسان را به اوج برد یا به حضیض فروکشاند. وقتی به کودکی مدام گفته شود که ناتوان است، بی‌عرضه است، یا نمی‌تواند، این کلام مانند دانه‌ای در خاک ذهنش کاشته می‌شود و به‌تدریج ریشه می‌دواند. می‌گفتم: اگر در خانواده‌ای به فرزندان به‌جای تشویق، سرزنش مدام نصیبشان شود، اعتمادبه‌نفسشان چون گلی زیر پای سنگینی لگدمال می‌شود. این سخن را با تجربه دیده‌ام؛ خانواده‌هایی که با زور و تحکم فرزندان را تربیت می‌کنند، گویی به‌جای پرورش، آن‌ها را سرکوب می‌کنند. فرزندی که جرئت نکند به پدرش بگوید: «بابا، تو که در مدرسه نمره‌های پایین می‌گرفتی، چرا از من توقع نمره‌های بالا داری؟»، در چنین فضایی رشد نمی‌کند، بلکه در تنگنای ترس و تحقیر گرفتار می‌ماند.

این تأمل با آیات قرآن کریم هم‌خوانی دارد که می‌فرماید: وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ (بقره: ۱۵۴). این آیه به ما می‌آموزد که کلام، ادراک ما را شکل می‌دهد. وقتی به کودکی مدام بگوییم ناتوان است، او را مرده‌ای می‌کنیم که زنده بودنش را از یاد می‌برد. اما اگر با محبت و تشویق او را به تلاش و رشد دعوت کنیم، روحش را زنده می‌کنیم.

در این میان، روش‌های تربیتی مبتنی بر زور و قلدری را نقد می‌کردم. خانواده‌ای که در آن پدر یا مادر با قدرت‌طلبی و تحکم سخن می‌گویند، نمی‌تواند بستری برای رشد معنوی و اخلاقی فرزندان فراهم کند. مثالی می‌زدم از مردی که نمی‌خواست خانه‌اش را به نام همسرش کند، نه از سر منطق، بلکه از ترس از دست دادن قدرت. این قدرت‌طلبی، که گاه در روابط خانوادگی رخ می‌نماید، با روح اسلام ناسازگار است. قرآن کریم می‌فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ (آل‌عمران: ۱۵۹). این آیه به ما می‌آموزد که نرم‌خویی و مهربانی، کلید پرورش انسان‌هاست، نه زور و تحکم.

یکی دیگر از نکاتی که در درس‌گفتارهایم بر آن تأکید داشتم، نقد برخی برداشت‌های نادرست از فقر بود. می‌گفتم: افتخار به ناتوانی و فقر، با عقلانیت و منطق دینی سازگار نیست. برخی با استناد به حدیثی چون «الفقر فخری» فقر را توجیه می‌کنند، اما من می‌گفتم: «نداری چه افتخاری دارد؟» این سخن به معنای نادیده گرفتن ارزش قناعت نیست، بلکه نقدی است بر انفعالی که گاه در پوشش عرفان پنهان می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (نجم: ۳۹). این آیه ما را به تلاش و کوشش دعوت می‌کند، نه به انفعال و افتخار به ناتوانی.

نکات کلیدی:
– تلقین‌های منفی، مانند سرزنش مداوم، اعتمادبه‌نفس کودکان را نابود می‌کند و مانع رشد شخصیتی آن‌ها می‌شود.
– تربیت مبتنی بر زور و تحکم، به‌جای پرورش، به سرکوب شخصیت منجر می‌شود.
– افتخار به فقر و ناتوانی، با منطق دینی و عقلانی سازگار نیست و باید به تلاش و کوشش دعوت کرد.

جمع‌بندی بخش اول

در این بخش، تأملاتم بر تأثیر کلام و روش‌های تربیتی بر روح و روان انسان متمرکز بود. همیشه شاگردانم را به محبت و نرم‌خویی در تربیت دعوت می‌کردم، چرا که این روش نه‌تنها به رشد معنوی انسان‌ها کمک می‌کند، بلکه با روح تعالیم قرآنی نیز هم‌خوانی دارد. نقد برداشت‌های نادرست از فقر و دعوت به تلاش، بخشی از تعهد من به اصلاح نگاه‌های نادرست در جامعه دینی بود.

بخش دوم: آرامش در گفت‌وگو و محبت به مؤمنان

روزی یکی از شاگردانم مرا به دیدار عالمی برد که شهرتی در میان مردم داشت. وقتی به خانه‌اش رسیدیم، با مردی روبه‌رو شدم که به‌جای آرامش و متانت، پرخاشگر و شلوغ بود. در آن لحظه به خودم گفتم: «با این آدم که همه‌اش بالا و پایین می‌پرد، چگونه می‌توان بحث کرد؟» این تجربه مرا به تأملی عمیق واداشت: یک عالم یا فیلسوف باید چون زنی باشد که با حوصله سوزن را نخ می‌کند. آرامش، دقت، و متانت، کلیدهای گفت‌وگوی علمی‌اند. به شاگردانم می‌گفتم: «فیلسوف نباید عصبانی شود، نباید بلند صحبت کند، نباید شلوغ کند. او باید چون کسی باشد که در گوشه‌ای از عالم ملکوت، با آرامش و تمرکز، به کارش مشغول است.»

این دیدگاه با آیات قرآن کریم هم‌خوانی دارد که می‌فرماید: وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (عنکبوت: ۴۶). این آیه به ما می‌آموزد که گفت‌وگو باید با نیکوترین شیوه انجام شود. پرخاشگری و شلوغ‌کاری، مانع فهم عمیق و گفت‌وگوی سازنده است.

یکی از دردهایم، بغض و تعصبی بود که گاه میان مؤمنان می‌دیدم. با حسرتی عمیق می‌گفتم: «چرا ما این‌قدر به یکدیگر بغض داریم؟ چرا به جای محبت، تیشه به ریشه هم می‌زنیم؟» مؤمنی که رو به قبله می‌ایستد و نماز می‌خواند، چه عارف باشد، چه فقیه، چه فیلسوف، شایسته محبت است، نه دشمنی. این سخن را با الهام از حدیثی می‌گفتم که فرمود: «حبُّ الإخوان فی الله من أعظم القربات إلى الله» (دوستی با برادران دینی، از بزرگ‌ترین قرب‌های الهی است). قرآن کریم نیز می‌فرماید: وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ (انفال: ۶۳). این آیه بر اهمیت الفت و محبت میان مؤمنان تأکید دارد.

از پیش‌داوری در برابر عالمان دینی گله می‌کردم. چرا وقتی یک عالم دینی به دیدارمان می‌آید، با او با سردی رفتار می‌کنیم، اما در برابر دیگران با احترام برخورد می‌کنیم؟ این رفتار با عدالت قرآنی ناسازگار است. قرآن کریم می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ (نساء: ۱۳۵). عدالت در رفتار، لازمه مسلمانی است، و این عدالت باید در احترام به همه مؤمنان، به‌ویژه عالمان دینی، نمود یابد.

نکات کلیدی:
– آرامش و متانت در گفت‌وگوهای علمی، لازمه فهم عمیق و اجتناب از تعصب است.
– محبت به مؤمنان، شرط اصلی مسلمانی است و بغض و دشمنی با آن‌ها با روح اسلام ناسازگار است.
– پیش‌داوری در برابر عالمان دینی، مانع رفتار عادلانه و تقویت همبستگی دینی می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش از خاطراتم، بازتاب‌دهنده اعتقاد عمیقم به ضرورت آرامش در گفت‌وگوهای علمی و محبت به مؤمنان است. تجربه‌هایم از دیدار با عالمان و تأمل در رفتارهایشان، مرا به این باور رساند که متانت و محبت، دو بال پرواز انسان به سوی معرفت و معنویت‌اند. دعوتم به پرهیز از بغض و پیش‌داوری، تلاشی بود برای بازگرداندن جامعه دینی به روح اصیل اسلام، که بر پایه محبت و عدالت بنا شده است.

بخش سوم: نقدپذیری؛ راهی به سوی اصلاح و رشد

در درس‌گفتارهایم، بارها بر اهمیت نقدپذیری تأکید می‌کردم. خانواده‌ای که در آن فرزندان جرئت نقد پدر را نداشته باشند، به انحرافات اخلاقی گرفتار می‌شود. مثالی می‌زدم: پدری که به فرزندانش اجازه نقد نمی‌دهد، گویی به آن‌ها می‌گوید: «نان من را می‌خوری، چگونه به من اشکال می‌کنی؟» اما من باور داشتم که پدری خوب است که هر روز بنشیند و بگوید: «به من اشکال کنید، مرا نصحیت کنید.» چنین پدری نه‌تنها از نقد ناراحت نمی‌شود، بلکه برای آن صله می‌دهد. این نگاه با آیه قرآنی هم‌خوانی دارد: وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ (شوری: ۳۸). مشورت و پذیرش نظر دیگران، کلید رشد خانواده و جامعه است.

این باور را به جامعه دینی نیز گسترش می‌دادم. می‌گفتم: «بگذارید همه کتاب‌های ما را نقد کنند، بگذارید علم دینی را نقد کنند.» نقد، راهی به سوی اصلاح است. ماجرای فیلمی را که برخی آن را نقدی بر علم دینی می‌دانستند. به جای سرکوب، می‌گفتم: «این سوژه خوبی است، دنبالش را بگیرید، اشکالات را بپذیرید.» این نگاه با آیه قرآنی هم‌سو است: وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ (آل‌عمران: ۱۰۴). امر به معروف و نهی از منکر، جز با نقدپذیری و اصلاح ممکن نیست.

یکی از خاطراتم، داستان عالمی بود که از نقد شدن می‌ترسید. می‌گفتم: «اگر به علم دینی اشکال کنیم، گویی عاقمان می‌کنند.» اما من باور داشتم که ترس از نقد، مانع پیشرفت است. قرآن کریم می‌فرماید: أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ (انعام: ۵۰). تعقل و تأمل، نیازمند جرات در نقد و اصلاح است.

در پایان، همیشه بر اصلاح تصورات پیش از تصدیقات تأکید داشتم. می‌گفتم: «اول دلتان را با مؤمنان صاف کنید، بعد به مباحثات علمی بپردازید.» این نگاه با آیه قرآنی هم‌خوانی دارد: قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ (انعام: ۱۰۴). اصلاح تصورات، گام نخست در فهم صحیح دین است.

نکات کلیدی:
– نقدپذیری در خانواده، به رشد اخلاقی و اعتمادبه‌نفس فرزندان کمک می‌کند.
– نقدپذیری در جامعه دینی، راهی به سوی اصلاح عیوب و برجسته شدن محاسن است.
– اصلاح تصورات پیش از تصدیقات، از انحرافات فکری و عملی جلوگیری می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش از خاطراتم، دعوتی بود به نقدپذیری و اصلاح، چه در خانواده و چه در جامعه دینی. باور داشتم که پذیرش نقد، نه‌تنها عیوب را برطرف می‌کند، بلکه محاسن را نیز آشکار می‌سازد. این نگاه، بخشی از تعهد من به پویایی علم دینی و رشد معنوی جامعه بود.

جمع‌بندی نهایی

این مجموعه از خاطرات، که از درس‌گفتارهایم برگرفته شده، تلاشی است برای به اشتراک گذاشتن تجربه‌های زیسته‌ام در مسیر معرفت و معنویت. از تأثیر تلقین بر روان انسان تا ضرورت آرامش در گفت‌وگوهای علمی، از دعوت به محبت به مؤمنان تا تأکید بر نقدپذیری، هر بخش از این روایت‌ها، دعوتی است به تأمل در زندگی دینی و اجتماعی. امیدوارم این گفتگوهای صمیمی، چون آینه‌ای باشد که شما را به بازنگری در خود و جامعه‌تان دعوت کند، گویی در کنارم نشسته‌اید و با هم از عمق جان سخن می‌گوییم.

با نظارت صادق خادمی