در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 739

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (739)

مقدمه

سال‌ها پیش، در جمع شاگردان و دوستانی که تشنه معرفت بودند، سخنانی را از دل بر زبان آوردم که شاید در لحظه‌ای گذرا به نظر می‌آمدند، اما ریشه در عمق تجربه‌های معنوی و تأملاتم داشتند. این گفتگوها، که امروز در قالب این مجموعه گرد آمده‌اند، بازتابی از زیستن در مسیری هستند که درد و رنج، علم و معرفت، و تلاش برای گشودن درهای غیب در آن به هم تنیده‌اند. من، محمدرضا نکونام، در این روایت‌ها از جانبازان، از ارزش درد، از تمایز علم و معرفت، و از ضرورت سلوک معنوی سخن گفته‌ام. این خاطرات نه‌تنها شرح لحظه‌هایی از زندگی‌ام هستند، بلکه دعوتی‌اند به تأمل در حقیقت وجود و راه‌های رسیدن به قرب الهی. هر بخش از این گفتگوها، گویی تکه‌ای از قلبم است که با شما به اشتراک می‌گذارم تا شاید نوری بر مسیرتان بتاباند.

بخش اول: مقام جانبازان و ارزش معنوی درد

زمانی در میان جانبازان و معلولین انقلاب می‌نشستم، چهره‌هایی نورانی می‌دیدم که گویی درد، روحشان را صیقل داده بود. اینان، به برکت انقلاب ۵۷ و فرهنگ شیعی، دردی را تجربه کردند که دیگران از آن می‌گریزند. دردشان نه‌تنها آن‌ها را به زانو درنیاورد، بلکه به آن‌ها بال پرواز بخشید. من باور دارم که جانبازان، با تحمل دردی که گاه تا هفتاد درصد وجودشان را در بر گرفته، به معرفتی دست یافته‌اند که عالمان و زاهدانِ بی‌درد از آن محرومند.

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ (قرآن کریم، بقره: ۱۵۵)؛ «و شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش اموال و جان‌ها و محصولات می‌آزماییم و صابران را بشارت ده.» این آیه به من آموخت که درد، آزمونی الهی است که صابران را به سوی خیرات بی‌پایان هدایت می‌کند.

انسان‌های بی‌درد، از درد می‌هراسند. کافی است سردردی به سراغشان بیاید، فوراً قرص می‌جویند یا اگر پایشان درد کند، به هر دری می‌زنند تا آن را تسکین دهند. اما جانبازان، این سفیران صبر، با درد زندگی می‌کنند و از آن پلی می‌سازند به سوی معرفت. یکی از این عزیزان را که شب تا صبح از شدت درد خواب به چشمانش نمی‌آمد، اما وقتی کنارش نشستم، چنان از معرفت و شهود سخن گفت که گویی عارفی است که سال‌ها در محضر الهی سلوک کرده.

درنگ: درد، به‌عنوان یکی از طرق ریاضت، می‌تواند روح را صیقل دهد و به معرفت الهی منجر شود. جانبازان، با تحمل درد، به خیرات و کراماتی دست یافته‌اند که بی‌دردان از آن محرومند.

اما بی‌دردی، ضد ارزش است. سلامت جسم ارزشمند است، اما بی‌دردی روح را به رخوت می‌کشاند. می‌گفتم: «بی‌دردان، چون چهارپایان‌اند بر زمین.» درد، اگر از جانب خدا آید، خیر است، همان‌گونه که سلامتی خیر است. اما نباید خودمان به دنبال ایجاد درد باشیم. ریاضت‌های شرعی، مانند نماز و روزه، راه‌های مشروع‌اند که خدا برای ما قرار داده. برخی، در میان غیرمؤمنان، به آزار درمانی روی می‌آورند و با آسیب به خود، خیال می‌کنند به معرفت می‌رسند. این راه در شریعت ما جایی ندارد.

وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ (قرآن کریم، حدید: ۲۷)؛ «و رهبانیت را که خود ابداع کرده بودند، بر آنان ننوشتیم.» این آیه به من یادآوری کرد که ریاضت‌های غیرشرعی، نه‌تنها به معرفت نمی‌انجامند، بلکه انسان را از مسیر حق دور می‌کنند.

همیشه به شاگردانم تأکید می‌کردم: ریاضت باید متعادل باشد. اگر کسی با عبادات سنگین به جسم یا روحش آسیب برساند، راه را اشتباه رفته. لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (قرآن کریم، بقره: ۲۸۶)؛ «خدا هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمی‌کند.» عبادات باید با توان فرد هماهنگ باشد، وگرنه به جای رشد، به تلبيس و آشفتگی می‌انجامد. باید مربی داشت، باید نسخه شرعی داشت، و باید کارها متعادل بود.

درنگ: ریاضت‌های شرعی باید متعادل و با نظارت مربی انجام شوند تا به آسیب جسمی یا روحی منجر نشوند. تعادل در عبادات، کلید رشد معنوی است.

بخش دوم: تمایز علم و معرفت

روزگاری را که در قم، در میان شاگردان و جویندگان علم، از تفاوت علم و معرفت سخن می‌گفتم. برخی می‌آمدند و با پول و رشوه به دنبال یادگیری علوم معنوی بودند، غافل از اینکه این راه به گمراهی می‌انجامد. وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا (قرآن کریم، بقره: ۴۱)؛ «و آیات مرا به بهای اندک مفروشید.» اینان گمان می‌کردند با پول می‌توانند معرفت بخرند، اما معرفت الهی کالایی نیست که به بهای ناچیز به دست آید.

من همیشه باور داشتم که عالمان، وارثان انبیایند، چنان‌که در حدیث آمده: «العلماء ورثة الأنبیاء»؛ «عالمان وارثان پیامبران‌اند.» اما علم بدون معرفت، تنها به فنون ظاهری محدود می‌شود. علم، قاعده است، مانند شطرنج یا جدولی که قواعدش را می‌آموزی و پیش می‌روی. اما معرفت، شهود است، نوری است که در دل می‌تابد و تو را به حقیقت می‌رساند. می‌گفتم: «علم، قاعده است؛ معرفت، نور است.»

درنگ: معرفت الهی، شهود و شناخت باطنی است که از علم قاعده‌مند متمایز است. عالمان واقعی، وارثان انبیا، به دنبال معرفت‌اند، نه صرفاً علم.

برخی به سراغ شبه‌علم‌هایی مانند رمل و جفر می‌روند و گمان می‌کنند این‌ها راه به حقیقت می‌برند. اما این‌ها اغلب به کلاهبرداری و گمراهی می‌انجامند. وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ (قرآن کریم، بقره: ۱۰۲)؛ «و آنچه شیاطین در عهد سلیمان فرو می‌خواندند، پیروی کردند.» این شبه‌علم‌ها، از معرفت الهی دورند و تنها بازی با قواعد ظاهری‌اند.

از روایتی از امام صادق (ع) سخن گفتم که مردی به نزد ایشان آمد و از چیزی شگفت‌زده شد. امام به او فرمودند: «برو به آن اتاق.» وقتی رفت، دید که خانه می‌چرخد! این بود معرفت، نه علم قاعده‌مند. معرفت، با شهود همراه است، با رویت حقیقت. اما علم، اگر به تنهایی باشد، به فنون محدود می‌شود، مانند روان‌شناسی یا فقه که قواعدی دارند اما بدون معرفت، روح ندارند.

من سال‌ها کوشیدم تا علوم معنوی مانند استخاره و تعبیر خواب را قاعده‌مند کنم. کتاب‌هایی نوشتم که این علوم را به صورت نظام‌مند ارائه می‌دادند. اگر آیه‌ای بلند باشد یا کوتاه، قاعده‌ای دارد که می‌توان آن را آموخت. اما صاحب استخاره، نیازی به این قواعد ندارد. او با شهودش کار می‌کند، با نوری که خدا در دلش افکنده. وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ (قرآن کریم، انسان: ۳۰)؛ «و شما جز آنچه خدا بخواهد، اراده نمی‌کنید.» صاحب استخاره، با خدا همراه است، نه با قواعد.

درنگ: علم استخاره و تعبیر خواب می‌تواند قاعده‌مند شود، اما صاحب استخاره با شهود الهی عمل می‌کند، نه با قواعد ظاهری.

بخش سوم: ضرورت دستیابی به معرفت الهی

روزی را که با جوانی سخن می‌گفتم که با ظاهری آراسته و ریش و سبیل بلند، ادای عرفا را درمی‌آورد. وقتی از او پرسیدم: «با این سطوت و کسوت چه می‌خواهی اثبات کنی؟» پاسخ داد: «ما ادای خوب‌ها را درمی‌آوریم، چون چیزی در دستمان نیست.» این سخن مرا به فکر فرو برد. وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ (قرآن کریم، بینة: ۵)؛ «و به آنان جز این فرمان داده نشده بود که خدا را بپرستند و دین را برای او خالص کنند.» اخلاص، کلید معرفت است، نه تظاهر به عرفان.

درنگ: معرفت واقعی، فراتر از ظواهر است. اخلاص در سلوک معنوی، انسان را به حقیقت می‌رساند، نه تقلید از عرفا.

علم دینی، اگر با معرفت همراه نباشد، به انحراف می‌انجامد. ما وارثان انبیاییم، نه صرفاً قواعد و فنون. برخی به علوم ناسوتی مانند رمل و اسطرلاب بسنده می‌کنند، اما این‌ها ته کار نیستند. وحی، نبوت، و کرامت، فراتر از این‌هاست. قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ (قرآن کریم، کهف: ۱۱۰)؛ «بگو من تنها بشری مانند شما هستم که به من وحی می‌شود.» معرفت الهی، به شهود و وحی وابسته است، نه به قواعد ظاهری.

من همیشه باور داشتم که ظرفیت معرفت الهی در همه انسان‌ها نهفته است. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (قرآن کریم، شمس: ۸)؛ «و به آن [نفس] بدی و پرهیزگاری‌اش را الهام کرد.» اما این ظرفیت، با تلاش و ریاضت شکوفا می‌شود. به شاگردانم می‌گفتم: «غیب، مانند سوراخی است که اگر از آن نگاه کنی، حقیقت را می‌بینی. اما باید خودت را به زحمت بیندازی، باید فشار بیاوری، تا آن سوراخ گشوده شود.» وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ (قرآن کریم، انبیاء: ۵۱)؛ «و به‌راستی به ابراهیم رشد او را عطا کردیم.» این رشد، با تلاش و سلوک به دست می‌آید.

درنگ: ظرفیت معرفت الهی در همه انسان‌ها وجود دارد و با تلاش و ریاضت، درهای غیب گشوده می‌شود.

جمع‌بندی

این گفتگوها، که از دل درس‌گفتارهایم برآمده‌اند، دعوتی‌اند به تأمل در ارزش درد، تمایز علم و معرفت، و ضرورت سلوک معنوی. همیشه به شاگردانم می‌گفتم: «علم، پایه است، اما معرفت، مقصد.» جانبازان با دردشان به ما آموختند که رنج، اگر صبورانه تحمل شود، به خیرات بی‌پایان می‌انجامد. علم، اگر با معرفت همراه شود، ما را به حقیقت نزدیک می‌کند. و معرفت، اگر با اخلاص و تلاش به دست آید، درهای غیب را به روی ما می‌گشاید. این خاطرات، نه‌تنها شرح زندگی من‌اند، بلکه راهنمایی‌اند برای هر که در جست‌وجوی حقیقت است.

با نظارت صادق خادمی