در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 740

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۷۴۰

مقدمه

، سال‌ها پیش در جمع طلاب و جویندگان معرفت، سخن از جایگاه چشم و گوش در مسیر سلوک معنوی به میان آمد. این گفتار، که در یکی از درس‌گفتارهایم در قم ایراد شد، نه صرفاً یک درس نظری، بلکه تأملی عمیق در تجربه‌های زیسته‌ام بود؛ تجربه‌هایی که از سال‌ها تدریس و تأمل در مسائل انسان‌شناختی و عرفانی شکل گرفته بود. در این گفتگو، از دغدغه‌هایم درباره موانع رشد معنوی و علمی سخن گفتم و کوشیدم با زبانی صمیمی، اما پرمعنا، طلاب را به بازنگری در رفتارها و ورودی‌های حسی‌شان دعوت کنم. آنچه در پی می‌آید، روایتی است از آن درس‌گفتار، که با حفظ اصالت و عمق معرفتی، برای شما بازگو می‌کنم.

بخش اول: موانع رشد در علم دینی

چرا پس از سال‌ها، گاه چیزی نمی‌شویم؟

گاه در مرکز علم قم، با طلابی روبه‌رو می‌شدم که با شور و اخلاص قدم در مسیر طلبگی نهاده بودند. این جوانان، از بهترین اقشار جامعه، با نیت‌های پاک و قلب‌های سرشار از ایمان، به حوزه می‌آمدند. اما پرسشی که همواره ذهنم را مشغول می‌کرد، این بود: چرا برخی از این طلاب، پس از سال‌ها تحصیل، نه در علم پیشرفت چشمگیری دارند و نه در ایمان؟ گاه حتی دیده‌ام که طلبه‌ای در آغاز راه، شب‌ها با اشتیاق نماز شب می‌خواند، اما پس از چند سال، حتی نماز روزش قضا می‌شود. این افول، این ناکامی در سلوک معنوی و علمی، ریشه در کجا دارد؟

قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء: ۸۵)؛ «و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است». این آیه به من آموخت که علم بشری محدود است و رشد واقعی، تنها در سایه معرفت الهی ممکن می‌شود. از منظر انسان‌شناسی دینی، این افول می‌تواند نتیجه غرق شدن در امور ظاهری و دوری از معرفت حقیقی باشد.

استعدادهای درخشان و موانع پنهان

بارها به طلاب می‌گفتم: شما از بهترین‌های این سرزمین هستید. پدران و مادرانتان از پاک‌ترین و مؤمن‌ترین مردمان بودند. استعدادهایتان کم نیست؛ بلکه گاه موانع محیطی و روشی، این استعدادها را در بند می‌کشد. قرآن کریم می‌فرماید: وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ (زخرف: ۳۲)؛ «و برخی از شما را بر برخی دیگر به درجاتی برتری دادیم». این تفاوت در استعدادها، فرصتی است برای رشد، اما نیازمند روش‌های صحیح و محیطی مناسب است.

از منظر روان‌شناسی تربیتی، پرورش این استعدادها نیازمند فضایی است که نه تنها دانش را منتقل کند، بلکه قلب را به سوی معرفت الهی هدایت نماید. اینجاست که باید به دنبال علل ریشه‌ای این افول باشیم.

درنگ: افول معنوی و علمی در علم دینی، نتیجه عدم تمرکز بر معرفت الهی و غرق شدن در امور ظاهری است. استعدادهای درخشان طلاب نیازمند محیط و روش‌های مناسب برای شکوفایی است.

بخش دوم: تجسس و تأثیرات منفی آن

فضولی، مانعی در مسیر معرفت

در یکی از درس‌گفتارهایم، با طنزی تلخ از «آنفولانزای خری» سخن گفتم؛ بیماری‌ای که از فضولی و تجسس در عیوب دیگران سرچشمه می‌گیرد. گاه ما چنان درگیر کنجکاوی درباره دیگران می‌شویم که فراموش می‌کنیم خودمان را اصلاح کنیم. این فضولی، نه تنها وقتمان را هدر می‌دهد، بلکه روحمان را آلوده می‌کند. قرآن کریم هشدار می‌دهد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا (حجرات: ۱۲)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید که برخی گمان‌ها گناه است و تجسس نکنید».

از منظر اخلاق اسلامی، تجسس در عیوب دیگران، اخلاص را کاهش می‌دهد و مانعی جدی در مسیر سلوک معنوی است. می‌گفتم: اگر به عیوب دیگران نگاه کنی، آن عیب به تو سرایت می‌کند، گویی بیماری‌ای مسری است که روح را بیمار می‌کند.

امور خوب و بد، مسری‌اند

در کلاس‌هایم، بارها از مسری بودن خوبی‌ها و بدی‌ها سخن گفتم. اگر به خوبی‌های دیگران نگاه کنی، خوبی در تو ریشه می‌دواند؛ اما اگر به بدی‌هایشان چشم بدوزی، آن بدی‌ها به تو منتقل می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: وَمَنْ يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ (نساء: ۱۱۱)؛ «و هر کس گناهی مرتکب شود، آن را به زیان خود مرتکب شده است». این آیه به من آموخت که هرچه می‌بینیم و می‌شنویم، بر روحمان اثر می‌گذارد، گویی امواجی نامرئی ما را در بر می‌گیرند.

از منظر روان‌شناسی دینی، این تأثیرات، مانند ویروس‌هایی هستند که از طریق چشم و گوش به ناخودآگاه ما نفوذ می‌کنند و رفتارمان را شکل می‌دهند. می‌گفتم: «اگر به بی‌نماز نگاه کنی، بی‌نمازی به سراغت می‌آید؛ اگر به خوبی‌ها نگاه کنی، خوبی در تو جوانه می‌زند».

درنگ: تجسس در عیوب دیگران، مانعی جدی در مسیر معرفت است و مانند بیماری مسری، روح را آلوده می‌کند. خوبی‌ها و بدی‌ها، از طریق چشم و گوش، به انسان منتقل می‌شوند.

بخش سوم: کنترل ورودی‌های حسی

چشم و گوش، دروازه‌های معرفت

در درس‌گفتارهایم، بارها بر اهمیت کنترل چشم و گوش تأکید می‌کردم. چشم و گوش، دروازه‌های روح‌اند. اگر این دروازه‌ها را به روی هر چیزی باز بگذاریم، روحمان پر از آشوب و آلودگی می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ (نور: ۳۰)؛ «به مؤمنان بگو دیدگان خود را فرو نهند و عفت خود را حفظ کنند». این آیه به من آموخت که کنترل ورودی‌های حسی، نه تنها برای حفظ عفت، بلکه برای رسیدن به معرفت الهی ضروری است.

از منظر روان‌شناسی شناختی، آنچه می‌بینیم و می‌شنویم، ذهن و قلبمان را شکل می‌دهد. به طلاب می‌گفتم: «اگر به عیوب دیگران نگاه کنید، از چشم خدا می‌افتید. اگر خوبی‌ها را ببینید، خدا توفیق رشد به شما عطا می‌کند».

اعتکاف، پناهگاهی برای پاکی

در یکی از درس‌گفتارهایم، از اعتکاف و چله‌نشینی سخن گفتم. این اعمال، فرصتی‌اند برای دوری از آلودگی‌های محیطی و تمرکز بر خدا. قرآن کریم می‌فرماید: وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا (مزمل: ۸)؛ «و نام پروردگارت را یاد کن و یکسره به او بپرداز». اعتکاف، به من آموخت که دوری از دیدن و شنیدن امور ناپسند، روح را پاک می‌کند و راه را برای معرفت هموار می‌سازد.

از منظر عرفان عملی، این انزوا، فرصتی است برای بازسازی نفس و تقویت ارتباط با خدا. می‌گفتم: «انسان باید حصاری برای چشم و گوشش بسازد تا از آلودگی‌ها در امان بماند».

درنگ: کنترل چشم و گوش، دروازه‌ای به سوی معرفت است. اعتکاف و دوری از آلودگی‌های محیطی، به پاکی نفس و رشد معنوی کمک می‌کند.

بخش چهارم: تمایز علم و معرفت

علم، سند می‌خواهد؛ معرفت، شهود

در درس‌گفتارهایم، بارها از تفاوت علم و معرفت سخن گفتم. علم، به اسناد و دلایل وابسته است؛ اما معرفت، به روایت و شهود باطنی. قرآن کریم می‌فرماید: كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ (غافر: ۱۳)؛ «این‌گونه خدا آیاتش را به آنان نشان می‌دهد». این آیه به من آموخت که معرفت، دیدن آیات الهی با قلب است، نه صرفاً استدلال با عقل.

از منظر فلسفه عرفان، علم به قواعد ظاهری وابسته است، اما معرفت، شهودی است که از پاکی نفس سرچشمه می‌گیرد. می‌گفتم: «علم، کوری است؛ معرفت، بینایی. علم، سند می‌خواهد؛ معرفت، بی‌سند است».

خطر اختلاط علم و معرفت

یکی از دغدغه‌هایم در حوزه‌های علمیه، اختلاط علم و معرفت بود. می‌گفتم: «ما علم و معرفت را قاطی کرده‌ایم و این، ما را به کشکولی از دانش‌های درهم‌ریخته رسانده است». حدیث شریف می‌فرماید: «العلماء ورثة الأنبیاء»؛ «عالمان، وارثان پیامبران‌اند». این حدیث به من آموخت که عالمان باید علم و معرفت را از هم جدا کنند تا هر یک در جای خود اثرگذار باشد.

از منظر فلسفه علم، این اختلاط، به سردرگمی در روش‌شناسی و کاهش عمق معرفتی منجر می‌شود. به طلاب هشدار می‌دادم: «علم را با معرفت قاطی نکنید، وگرنه نه عالم می‌شوید و نه عارف».

درنگ: علم به سند و دلیل وابسته است، اما معرفت به شهود و پاکی نفس. اختلاط این دو، به کاهش اثربخشی هر یک منجر می‌شود.

بخش پنجم: امواج و فرکانس‌های عالم

معرفت، هماهنگی با امواج الهی

در درس‌گفتارهایم، معرفت را به امواج و فرکانس‌های عالم تشبیه می‌کردم. انسان، در هر لحظه با میلیاردها فرکانس در ارتباط است، گویی روحش در دریایی از امواج غوطه‌ور است. قرآن کریم می‌فرماید: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ (فصلت: ۵۳)؛ «به زودی آیات خود را در افق‌ها و در نفوسشان به آنان نشان خواهیم داد». این آیه به من آموخت که معرفت، هماهنگی با این امواج الهی است.

از منظر فلسفه روان‌شناسی، معرفت نیازمند شفاف‌سازی این ارتباطات است. می‌گفتم: «اگر فرکانس‌های روحت را پاک کنی، معرفت خود به خود در تو جاری می‌شود».

علم محدود، لطف الهی

از لطف الهی در محدود کردن علم بشر سخن می‌گفتم. اگر خدا علم بی‌کران به ما داده بود، شاید این کره خاکی را نابود کرده بودیم. قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء: ۸۵)؛ «و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است». این محدودیت، لطفی است که ما را از خطرات علم بی‌معرفت حفظ می‌کند.

از منظر فلسفه علم، این محدودیت، فرصتی است برای تمرکز بر معرفت و دوری از انحرافات. می‌گفتم: «خدا به ما علم کم داده تا قلبمان را به معرفت باز کنیم».

درنگ: معرفت، هماهنگی با امواج الهی است که نیازمند پاکی نفس و شفافیت روحی است. محدودیت علم بشری، لطفی الهی برای حفظ انسان از انحراف است.

جمع‌بندی

در پایان آن درس‌گفتار، به طلاب گفتم: راه معرفت، از پاکی چشم و گوش می‌گذرد. باید حصاری برای ورودی‌های حسی‌مان بسازیم، از تجسس در عیوب دیگران بپرهیزیم و خوبی‌ها را ببینیم. علم و معرفت را از هم جدا کنیم و به جای غرق شدن در اسناد و دلایل، قلبمان را به شهود الهی باز کنیم. دعایم این بود: «خدایا، خوبی‌های بندگانت را به من نشان ده و بدی‌هایشان را از من پنهان کن». این دعا، عصاره‌ای از سلوک معنوی است که مرا سال‌ها همراهی کرد.

این گفتگوهای صمیمی، نه تنها درس‌گفتاری برای طلاب، بلکه تأملی در زندگی و تجربه‌هایم بود. امیدوارم این روایت، شما را به تأمل در مسیر معرفت دعوت کند و چراغی باشد برای یافتن راه حقیقت.

با نظارت صادق خادمی