در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 756

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره جلسه (756)

مقدمه

این مجموعه، روایت‌هایی است از خاطراتی که در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان کرده‌ام و اکنون با دقتی عمیق‌تر به رشته تحریر درمی‌آیند. این خاطرات، نه‌تنها بازتاب‌دهنده تجربه‌های شخصی من در مسیر علم و معرفت است، بلکه آیینه‌ای است از تأملاتم درباره تقوا، تواضع، و مسئولیت عالمان دینی در برابر جامعه. در این گفتگوها، با شما از عمق وجودم سخن می‌گویم، گویی در محضرتان نشسته‌ام و از روزگار طلبگی، دوستی با عالمان متقی، و دغدغه‌هایم برای جهانی عاری از ظلم سخن می‌رانم. هر بخش، دریچه‌ای است به سوی تأمل در معارف قرآنی، عرفانی، و اجتماعی که با صداقت و صمیمیت تقدیم شما می‌شود.

بخش اول: در محضر عالمان متقی

خاطره‌ای از مرحوم آقای ستوده

گاه در محضر مرحوم آقای ستوده، عالم پارسا و استاد مکاسب، می‌گذراندم. او بیش از پنجاه سال، با اخلاصی کم‌نظیر، مکاسب شیخ انصاری را تدریس می‌کرد. مردی بود پاک‌نهاد، با جانمازی که همیشه گسترده بود، گویی نمادی از حضور دائم او در محضر حق. با او انس داشتم، نه‌فقط به دلیل علمش، بلکه به سبب تقوای بی‌ریایش. روزی به طنز به من گفت: «حاج‌آقا، این فلسفه را کی رها می‌کنی؟» و من پاسخ دادم: «شما که عمری مکاسب را رها نکرده‌اید، با آن همه بحث درباره خرید و فروش!» خنده‌ای کرد و گفت‌وگویمان گل انداخت. اما آنچه قلبم را می‌فشرد، این بود که چنین عالمانی، با عمری تدریس و خدمت، در سایه گمنامی می‌مانند. چرا باید تصاویر کسانی که نه معلم بودند و نه استادی کردند، بر دیوارهای شهر نقش ببندد، اما عالمانی چون ستوده، که شصت‌سال در حوزه درس گفتند، حتی نامی از آن‌ها برده نشود؟ این درد، مرا به تأمل وامی‌دارد که معیار کرامت نزد خدا، تقواست، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ (حجرات: ۱۳)؛ «گرامی‌ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست.»

درنگ: عالمان متقی چون مرحوم ستوده، با عمری تدریس و اخلاص، شایسته تجلیل‌اند، اما جامعه گاه به ناحق، از کسانی تجلیل می‌کند که فاقد دستاورد علمی و معنوی‌اند.

تقدس ظاهری و صداقت باطنی

مرحوم ستوده، با آن تقوای بی‌مانندش، خود را مقدس می‌دانست، اما این باور از صداقت قلبش برمی‌خاست. گاه از مقدس‌نمایان انتقاد می‌کرد و می‌گفت: «همه مقدس‌ها دروغ می‌گویند، اما من که صادقم!» این صداقت، در ظاهر پاک و بی‌آلایش او نمایان بود. او مردی بود که جانمازش همیشه پهن بود، مانند مرحوم آسید احمد خوانساری، که هر دو گویی با خدا در گفت‌وگوی دائم بودند. اما سخنم این است: تقدس ظاهری بدون پشتوانه باطنی، جز ریا نیست. در عرفان اسلامی، ریا شرک خفی خوانده شده، چنان‌که در حدیث آمده: «الریاء شرک خفی» (بحارالانوار). من از این می‌ترسم که ادعای دین‌داری بدون عمل، ما را به کفر به آیات خدا بکشاند.

بخش دوم: نقد دین‌نمایی و کفر به آیات الهی

آیه‌ای که هشدار می‌دهد

قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ (آل عمران: ۴)؛ «کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند، برایشان عذابی سخت خواهد بود و خدا توانای انتقام‌گیر است.» در درس‌گفتارهایم، بارها گفتم: کسانی که بیش از حد از دین سخن می‌گویند، اما عملشان با دین هم‌خوانی ندارد، در حقیقت به آیات خدا کفر می‌ورزند. این کفر، نه‌فقط انکار وحی است، بلکه نادیده گرفتن نشانه‌های الهی در زندگی است. چنین افرادی، با ادعاهای بی‌پایه، نه‌تنها خود را گمراه می‌کنند، بلکه مردم را نیز از دین بیزار می‌سازند. این آیه، هشداری است به ما که گفتار و کردارمان یکی باشد، وگرنه عذابی سخت در انتظار ماست، چه در دنیا و چه در آخرت.

درنگ: ادعای دین‌داری بدون عمل، کفر به آیات خداست و می‌تواند به انحراف فرد و جامعه منجر شود.

علم الهی و پنهان نبودن هیچ‌چیز

در تفسیر آیه إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَىٰ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ (آل عمران: ۵)؛ «در حقیقت، چیزی در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نمی‌ماند»، بارها به شاگردانم گفتم: هیچ‌چیز از علم الهی پنهان نیست. این آیه، هشداری است به کسانی که با ظاهرگرایی و فیلم‌بازی، گمان می‌کنند می‌توانند حقیقت را از خدا پنهان کنند. خداوند از باطن ما آگاه است و هیچ ریا و خودنمایی‌ای از او مخفی نمی‌ماند. این آیه، مرا به تأمل وامی‌دارد که سادگی و صداقت، بهترین راه تقرب به خداست.

بخش سوم: تواضع، گوهر عالمان ربانی

تواضع یک عالم بزرگ

عالم بزرگی را که با وجود جایگاه والای علمی و معنوی‌اش، خود را نیازمند نصحیت دیگران می‌دانست. روزی به او گفتند: «شما نصیحتی به ما کنید.» پاسخ داد: «من خودم از شما محتاج‌ترم. شما مرا نصیحت کنید!» این تواضع، مرا به شگفتی واداشت. او با این فروتنی، نشان داد که عالم ربانی، هرگز خود را بی‌نیاز از هدایت نمی‌بیند. در حدیث آمده: «من تواضع لله رفعه» (کنز العمال)؛ «هر که برای خدا فروتنی کند، خدا او را بالا برد.» این خاطره، همیشه مرا به یاد این حقیقت می‌اندازد که تواضع، گوهر عالمان راستین است.

درنگ: تواضع عالمان ربانی، نشانه عمق معرفت و تقوای آن‌هاست و آن‌ها را از خودبرتربینی دور می‌کند.

طلبه‌ای که فقط طلبه بود

عالم دیگری را که با وجود مقام والایش، خود را جز طلبه‌ای ساده معرفی نمی‌کرد. وقتی از او پرسیدند که کیست، گفت: «من یک طلبه‌ام.» این سادگی، مرا به یاد آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (صف: ۲)؛ «ای مؤمنان، چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید؟» می‌اندازد. او با این تواضع، از ادعاهای پوچ دوری می‌جست و هویت طلبگی‌اش را پاس می‌داشت. این خاطره، مرا به این باور رساند که طلبه بودن، خود افتخاری است که نیازی به عناوین فاخر ندارد.

بخش چهارم: نقد ظاهرگرایی و ضرورت سادگی

مانکن‌وارگی، دوری از مردم

بارها در درس‌گفتارهایم گفته‌ام که نظافت و آراستگی، نیکوست، اما خودنمایی و اتفار، انسان را از مردم دور می‌کند. در جوانی، مردمانی را دیدم که با آراستگی بیش از حد، گویی مانکن‌هایی بودند پشت ویترین. این ظاهرگرایی، آن‌ها را از اصالت انسانی دور کرده بود. در حدیث آمده: «النظافة من الإیمان» (مستدرک الوسائل)؛ «نظافت از ایمان است.» اما وقتی این نظافت به خودنمایی بدل شود، انسان را از جامعه جدا می‌کند. من همیشه به شاگردانم می‌گویم: سادگی، شما را به مردم نزدیک‌تر می‌کند و این نزدیکی، راهی است به سوی خدا.

درنگ: نظافت نیکوست، اما خودنمایی و اتفار، انسان را از اصالت و مردم‌داری دور می‌کند.

بخش پنجم: وظایف طلاب در جهانی عاری از ظلم

آماده‌سازی برای خدمت

در درس‌های فلسفه‌ام، همیشه به شاگردانم می‌گفتم: وظیفه ما طلاب، آماده‌سازی برای جهانی عاری از ظلم و ستم است. ما نباید گرفتار کم‌کاری، بی‌کاری یا بدکاری شویم. باید با مطالعه، تحقیق و تفکر، خود را برای خدمت به جامعه آماده کنیم. حدیث «طلب العلم فریضة» (نهج‌البلاغه) مرا به این باور رسانده که علم‌آموزی، مقدمه‌ای است برای رفع ظلم. من از شما می‌خواهم که با برنامه‌ریزی، خود را برای این رسالت بزرگ مهیا کنید.

درنگ: طلاب باید با مطالعه و تفکر، خود را برای جهانی عاری از ظلم آماده کنند و از کم‌کاری و بدکاری پرهیز کنند.

مسئولیت عالمان در کلام و عمل

حدیث شریف می‌فرماید: «المسلم من سلم المسلمون من یده ولسانه»؛ «مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.» این حدیث، مرا به تأمل واداشته که عالمان دینی، به دلیل قدرت کلام و تأثیرشان، مسئولیت سنگینی دارند. در تاریخ، کلام یک عالم، مانند فتوای تحریم تنباکو، چنان تأثیری گذاشت که جامعه را دگرگون کرد. اما اگر این کلام، از سر کم‌کاری یا بدکاری باشد، چه زیان‌هایی به بار می‌آورد! ما باید کلاممان را با عمل صالح همراه کنیم تا هدایت‌گر باشیم.

بخش ششم: توکل و صبر در سختی‌ها

خاطره‌ای از کودکی و جبهه

در هفت‌سالگی، حسی درونی به من گفت که پدرم از دنیا خواهد رفت، و در یازده‌سالگی، این پیش‌بینی به حقیقت پیوست. این تجربه، مرا به توکل به خدا رهنمون کرد. سال‌ها بعد، در جبهه، در قایقی بودم که زیر حمله دشمن قرار گرفت. به همراهانم گفتم: «همتان بیمه‌اید، نترسید!» و خدا ما را حفظ کرد. قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (لقمان: ۳۴)؛ «هیچ‌کس نمی‌داند فردا چه به دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند در کدام سرزمین می‌میرد.» این آیه، مرا به این باور رساند که با توکل به خدا، هیچ ترسی راه به دل ندارد.

درنگ: توکل به خدا و صبر در سختی‌ها، انسان را از ترس و ناامیدی نجات می‌دهد.

بخش هفتم: محبت، کلید تربیت و اصلاح

تأثیر محبت در تربیت

برای تربیت فرزندانم، گاه با گریه و ابراز عاطفه، قلبشان را به خود نزدیک می‌کردم. وقتی از یتیمی خود می‌گفتم، فرزندانم چنان متأثر می‌شدند که گویی آماده بودند هرچه بخواهم، انجام دهند. این تجربه به من آموخت که محبت، قوی‌ترین ابزار تربیت است. قرآن کریم می‌فرماید: وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف: ۱۵۶)؛ «رحمتم همه‌چیز را فرا گرفته است.» محبت، حتی دشمن را به دوست بدل می‌کند.

نقد خشونت در تربیت و جامعه

بارها دیده‌ام که خشونت، چه در تربیت فرزندان و چه در جامعه، نتیجه معکوس می‌دهد. به فرزندانم می‌گفتم: «با تندی، قلب‌ها از هم دور می‌شود.» به طنز، گاه از دعوای «عاق و عوق» میان والدین و فرزندان سخن می‌گفتم، اما حقیقت این است که خشونت، جز دوری و نفرت نمی‌آفریند. باید با دیالوگ و محبت، به اصلاح پرداخت، نه با تندی و دیکتاتوری.

درنگ: محبت و دیالوگ، به‌جای خشونت، قلب‌ها را به هم نزدیک می‌کند و راه اصلاح جامعه است.

بخش هشتم: گریه برای محرومیت از عصمت

چرا برای اهل‌بیت گریه می‌کنیم؟

در درس‌گفتارهایم، گاه از گریه برای اهل‌بیت سخن می‌گفتم. اما این گریه، نه‌تنها برای شهادتشان، بلکه برای محرومیت ما از عصمت و هدایت آن‌هاست. اگر اهل‌بیت (ع) در صدر اسلام حاکم بودند، جامعه ما به خرافات، عقب‌ماندگی و بی‌سوادی گرفتار نمی‌شد. این محرومیت، قلبم را می‌فشارد. ما گریه می‌کنیم، چون نتوانستیم از نور هدایتشان بهره ببریم.

درنگ: گریه برای اهل‌بیت، نه‌تنها برای شهادتشان، بلکه برای محرومیت از هدایت و عصمت آن‌هاست.

بخش نهم: قرآن، کتابی فراتر از احکام

نگاهی نو به قرآن

من همیشه باور داشته‌ام که قرآن، کتابی است علمی، فلسفی، روان‌شناختی و اجتماعی، نه صرفاً مجموعه‌ای از احکام. گناه را به زهر تشبیه کرده‌ام، که همان‌گونه که زهر جسم را نابود می‌کند، گناه روح را تباه می‌سازد. اما بسیاری، گناه را نمی‌شناسند و از آن پرهیز نمی‌کنند. این ناآگاهی، ریشه بسیاری از مشکلات ماست. باید قرآن را با نگاهی نو خواند و معارفش را در زندگی به کار بست.

درنگ: قرآن، کتابی چندبعدی است که باید با نگاهی علمی و جامع تفسیر شود.

بخش دهم: عرفان و شریعت، دو بال معرفت

نقد عرفان بدون شریعت

عارفی را که با وجود صفای باطنش، مسائل شرعی را نمی‌دانست. او به من گفت: «از مسائل شرعی بپرسید، من نمی‌دانم!» این صداقت، مرا به تأمل واداشت. عرفان بدون شریعت، مانند مجتهدی بدون معرفت است؛ هر دو گمراه‌اند. قرآن کریم می‌فرماید: يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ (آل عمران: ۱۳)؛ «آنان را به چشم خود دو برابر خودشان می‌بینند.» این آیه، هشدار می‌دهد که توهمات و ادعاهای کاذب، انسان را از حقیقت دور می‌کند. عارف باید شریعت را پاس بدارد تا به معرفت حقیقی برسد.

درنگ: عرفان بدون شریعت و شریعت بدون عرفان، هر دو ناقص‌اند و به گمراهی می‌انجامند.

بخش یازدهم: تأثیر محبت در تربیت شاگردان

عشق به طلبگی

استادی را که عشق به طلبگی را در دل شاگردانش کاشت. یکی از شاگردانش، که مدیر یک بانک بود، می‌گفت: «وقتی طلبه‌ای را در بانک می‌بینم، گویی شما را می‌بینم. او را در آغوش می‌گیرم و کارش را راه می‌اندازم.» این محبت، مرا به شگفتی واداشت. باید با محبت، قلب‌ها را به طلبگی جذب کرد، نه با طرد و تندی.

درنگ: محبت به طلاب، قلب‌ها را به سوی طلبگی جذب می‌کند و راهی است برای اصلاح جامعه.

بخش دوازدهم: سلامت جسم و روح برای خدمت

اهمیت سلامت

عالم بزرگی را که در اواخر عمر، از ضعف جسمانی رنج می‌برد. این تجربه به من آموخت که سلامت جسم، برای خدمت به دین ضروری است. به شاگردانم می‌گویم: با قصد قربت، ورزش کنید و غذای سالم بخورید. اگر دین به شما نیاز داشت، نگویید: «کمرمان درد می‌کند!» در فقه، حفظ سلامت واجب است، چنان‌که قاعده «لاضرر» می‌گوید. باید جسم و روح را برای خدمت به خدا آماده کنیم.

درنگ: سلامت جسم و روح، با نیت قربت، برای خدمت به دین ضروری است.

بخش سیزدهم: فقر عالمان و بی‌توجهی جامعه

درد گمنامی عالمان

عالمانی چون مرحوم ادیب نیشابوری، شهریاری، الهی، و آسید ابوالحسن قزوینی را که در فقر و تنگدستی زیستند. این عالمان، با وجود عظمت علمی و معنوی‌شان، گمنام ماندند و گاه مورد تهمت قرار گرفتند. قلبم از این بی‌توجهی به درد می‌آید. این‌ها شایسته بودند که نامشان در تاریخ جاودانه شود، نه اینکه در سایه فقر و تهمت فراموش شوند.

درنگ: فقر و گمنامی عالمان متقی، نشانه بی‌توجهی جامعه به ارزش‌های علمی و معنوی است.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، روایت‌هایی است از عمق وجودم، از روزهایی که در محضر عالمان متقی گذراندم، از تأملاتم در آیات قرآن، و از دغدغه‌هایم برای اصلاح جامعه. این خاطرات، دعوتی است به تأمل در تقوا، تواضع، و مسئولیت ما در برابر دین و مردم. امیدوارم این روایت‌ها، شما را به سوی سادگی، محبت، و آمادگی برای جهانی عاری از ظلم رهنمون سازد. باشد که با الهام از معارف اهل‌بیت (ع)، راهی به سوی حقیقت بیابیم.

با نظارت صادق خادمی