در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 761

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (761)

مقدمه

این مجموعه، شرحی است از لحظه‌های زندگی‌ام که گاه در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام. اکنون، با نگاهی عمیق‌تر، این خاطرات را بازگو می‌کنم تا خواننده را به دنیای تأملاتم ببرم؛ دنیایی که در آن معرفت دینی، نقد اجتماعی، و تجربه‌های معنوی درهم‌تنیده‌اند. هر خاطره، آیینه‌ای است از عمق باورهایم، از عشق به حقیقت و تلاش برای بیداری حوزه‌های علمیه. این روایت‌ها نه‌تنها بازتاب‌دهنده تجربه‌های شخصی من، بلکه تلاشی برای پیوند زدن معرفت دینی با نیازهای زمانه‌اند.

بخش اول: تابوت و پالان، نمادهای آینده‌نگری

ساخت تابوت بلورین

زمانی با شور و عشق، تابوتی ساختم؛ تابوتی به عرض ۱۸ سانتی‌متر و طول ۴۵ سانتی‌متر، آراسته به بلورهای درخشان. این تابوت نه‌تنها یک شیء مادی بود، بلکه نمادی از آینده‌نگری و وصیت‌نامه‌ای برای آیندگان. درونش مشتی از اشیاء گران‌بها و وصیتی درباره آینده جهان جای داده بودم. گویی می‌خواستم با این اثر، پیام حوزه‌های بیدار را به نسل‌های بعد برسانم. آیینه‌کاری‌هایش، که یادآور حرم‌های مقدس بود، نورانیت و زیبایی را به آن بخشیده بود.

درنگ: تابوت نمادی از آینده‌نگری و حفظ میراث معنوی است که از منظر فلسفه دینی، به انتقال پیام‌های عمیق به نسل‌های آینده کمک می‌کند.

پالان، نشانه آمادگی برای آینده

در کنار تابوت، پالانی ساختم با ابعاد ۳۰ در ۳۵ در ۴۰ سانتی‌متر، با همان آیینه‌کاری‌ها و زنجیرهای زیبا. این پالان، که گویی برای خر نامعلومی ساخته شده بود، نمادی از آمادگی برای تحولات آینده بود. درونش وصیت‌نامه‌ای دیگر جای دادم تا اگر روزی پاره شد، آیندگان بدانند ما چگونه به فکرشان بودیم. این دو اثر را در کتابخانه‌ام آویزان کرده بودم، و هر که می‌آمد، تفسیری از آن‌ها داشت: یکی می‌گفت تاج کیخسرو است، دیگری گمان می‌کرد نشانه‌ای از آینده‌ای است که انسان‌ها کوچک‌تر می‌شوند.

درنگ: پالان به‌عنوان نمادی از ابزارهای زندگی، از منظر جامعه‌شناسی دینی به ضرورت برنامه‌ریزی برای تحولات اجتماعی اشاره دارد.

سوزاندن تابوت و پالان

پیش از تحولات بزرگ، تصمیم گرفتم این دو اثر را بسوزانم. با دلی پر از حسرت، آن‌ها را تخلیه کردم و به آتش کشیدم تا از هرگونه سوءتفاهم جلوگیری کنم. این کار، هرچند دردناک بود، از عشقم به روحانیت و آینده جهان سرچشمه می‌گرفت. می‌خواستم حوزه‌ها بیدار بمانند و پیامشان به آیندگان برسد، اما نیت خالصم را حفظ کنم.

درنگ: سوزاندن تابوت و پالان، از منظر اخلاق اسلامی، نشان‌دهنده پرهیز از سوءاستفاده از نمادها و حفظ نیت خالص در اقدامات دینی است.

بخش دوم: شعر و نقد اجتماعی

مثنوی ۲۵۰۰ بیتی

تابستانی را در همدان، کنار رودی خروشان در باغی مصفا. آنجا، از زبان شب، مثنوی‌ای ۲۵۰۰ بیتی سرودم که تاریخ عینی خاندان اشرافی را بازگو می‌کرد. این شعر، نه از کتاب بود و نه از دیده‌هایم، بلکه از شامه قوی‌ام سرچشمه می‌گرفت. شب در شعرم سخن می‌گفت، از رازهای پنهان، از کیش و خیابان، از همه آنچه در تاریکی رخ می‌داد. این شعر، ابزاری بود برای بیداری اجتماعی، که از منظر ادبیات دینی، می‌تواند آگاهی را در دل‌های مردم بکارد.

درنگ: شعر ۲۵۰۰ بیتی، از منظر ادبیات دینی، ابزاری برای نقد اجتماعی و بیداری جامعه است.

نقد اشرافی‌گری

آن خاندان اشرافی، که از مردم فقیر دور بودند، فاصله‌ای عمیق با ما داشتند. ما فقرا بودیم و آن‌ها اشراف، اما شامه‌ام حقیقت را بو می‌کشید. این نقد، از منظر جامعه‌شناسی دینی، نشان می‌دهد که عدالت اجتماعی چگونه به تقویت ایمان کمک می‌کند. من همیشه باور داشتم که نابرابری، پیوند میان مردم و حاکمان را سست می‌کند.

درنگ: نقد اشرافی‌گری، از منظر جامعه‌شناسی دینی، بر اهمیت عدالت اجتماعی در تقویت ایمان تأکید دارد.

بخش سوم: شامه تحلیلی و علم دینی

شامه قوی در تحلیل

شامه‌ام همیشه قوی بود. با بزرگان دینی می‌نشستم و از آینده می‌گفتم: این می‌شود، آن می‌شود. آن‌ها گوش می‌دادند و صفا می‌کردند. این شهود، از منظر روان‌شناسی دینی، به درک عمیق‌تر مسائل کمک می‌کرد. اما اکنون، گویی شامه‌ام دیگر آن تیزبینی را ندارد؛ شاید چون در نشیمنگاهم می‌ماند و بازنمی‌گردد.

درنگ: شامه قوی، از منظر روان‌شناسی دینی، به شهود عمیق در تحلیل مسائل اجتماعی و دینی اشاره دارد.

خاطره عالم وفادار

عالمی وفادار را که از پیش‌بینی‌هایم استقبال می‌کرد. او با همدلی، به سخنانم صفا می‌داد. این همدلی، از منظر روان‌شناسی اجتماعی، به تقویت روابط علمی و معنوی کمک می‌کرد. آن روزها، پول در دستمان بود، اما نه مال خودمان. اسلحه و امکانات داشتیم، اما من همیشه استقلال را ترجیح می‌دادم.

درنگ: همدلی عالمان، از منظر روان‌شناسی اجتماعی، به تقویت روابط علمی و معنوی کمک می‌کند.

استقلال مالی

روزی عالمی به من پول پیشنهاد کرد، اما رد کردم. گفتم به مرگ عالمان بزرگ، اگر بگیرم! استقلال مالی، از منظر اقتصاد اسلامی، شأن علم دینی را حفظ می‌کند. من همیشه در هر شهری که می‌رفتم، جیب‌هایم پر می‌شد، اما نه از پول دیگران، بلکه از عشق به حقیقت و خدمت.

درنگ: استقلال مالی، از منظر اقتصاد اسلامی، به حفظ شأن علم دینی کمک می‌کند.

بخش چهارم: معجزات و چالش‌های دنیای مدرن

معجزه تابوت در قرآن کریم

قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
قرآن کریم: نشانه پادشاهی او این است که آن تابوت که در آن آرامشی از پروردگارتان و بازمانده‌ای از آنچه خاندان موسی و هارون به‌جای گذاشتند، به‌سوی شما می‌آید و فرشتگان آن را حمل می‌کنند. اگر مؤمن باشید، در این نشانه‌ای برای شماست.

این آیه، معجزه‌ای الهی را نشان می‌دهد. سکنیه در این تابوت، نه سکون، بلکه طمأنینه و نورانیت است؛ نوری که از پروردگار می‌آید. بقیه، میراث پیامبران پیشین است که در آن حفظ شده، و حمل آن توسط ملائکه، نشانه انشای الهی است. این معجزه، از منظر علوم قرآنی، به هدایت ایمانی کمک می‌کند.

درنگ: تابوت به دلیل سکنیه، بقیه، و حمل توسط ملائکه، معجزه‌ای الهی است که از منظر علوم قرآنی، به هدایت ایمانی کمک می‌کند.

نقد ساده‌لوحی در پذیرش مقدسات

در زاهدان، در معبد سیک‌ها، صندوقچه‌ای مقدس داشتند که هیچ‌کس محتوای آن را نمی‌دانست. پرسیدم: «چه در این است؟» گفتند: «نمی‌دانیم!» گویی هندوانه‌ای دربسته خریده بودند. این ساده‌لوحی، از منظر فلسفه دینی، خطر پذیرش بدون تأمل را نشان می‌دهد. باید در مقدسات تأمل کرد تا به فهم عمیق‌تری رسید.

درنگ: نقد پذیرش بدون تأمل، از منظر فلسفه دینی، بر اهمیت عقلانیت در دین و تقویت ایمان عقلانی تأکید دارد.

بخش پنجم: فرماندهان و جنگ

فرماندهان مردمی

در جنگ، فرماندهان ما از میان مردم عادی برخاستند: کارگر، معلم، بقال. آن‌ها نه آموزش آکادمیک دیده بودند و نه از اشراف بودند. با عشق و شهامت، در خاک جنگ تربیت شدند. این شجاعت، از منظر جامعه‌شناسی، به انسجام اجتماعی کمک کرد. دشمن آن‌ها را مسخره می‌کرد که سر و ته اسلحه را نمی‌شناسند، اما عشقشان به دین، آن‌ها را به پیروزی رساند.

درنگ: فرماندهان مردمی، از منظر جامعه‌شناسی، با شجاعت و عشق به انسجام اجتماعی کمک کردند.

نقد فرماندهان خودخواه

برخلاف این مردمان، برخی فرماندهان خودخواه، که پای میز شربت می‌نوشیدند، از مردم دور بودند. این خودخواهی، از منظر اخلاق اسلامی، به عدالت اجتماعی آسیب می‌زند. فرمانده واقعی، آن است که با مردم باشد، نه جدا از آن‌ها.

درنگ: نقد خودخواهی فرماندهان، از منظر اخلاق اسلامی، بر اهمیت رهبری مسئولانه و عدالت اجتماعی تأکید دارد.

بخش ششم: ایمان و عاقبت

عدم قطعیت عاقبت

يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُوا رَبِّهِمْ
قرآن کریم: گمان می‌کنند که به دیدار پروردگارشان می‌روند.

این آیه به من آموخت که تا نفس می‌کشم، عاقبتم نامعلوم است. گاه عالمی سال‌ها درس می‌خواند، اما در آخر عمر، هوى و هوس او را منحرف می‌کند. غرور، بدترین دشمن ایمان است. از منظر روان‌شناسی دینی، تواضع به پایداری ایمان کمک می‌کند.

درنگ: آیه «یظنون أنهم ملاقوا ربهم»، از منظر علوم قرآنی، بر عدم قطعیت عاقبت و ضرورت تواضع در ایمان تأکید دارد.

اطاعت از امام حی

همیشه باور داشتم که باید به امام حی توسل کرد. اوست که ما را به ائمه دیگر پیوند می‌دهد. این ولایت‌پذیری، از منظر کلام اسلامی، ایمان را تقویت می‌کند. در مسجد اعظم، حتی اگر به من می‌گفتند آفتابه‌ها را بشویم، می‌گفتم: «رو چشم!» با مولایم درگیر نمی‌شوم.

درنگ: توسل به امام حی، از منظر کلام اسلامی، به تقویت ایمان و پیوند با ائمه کمک می‌کند.

نتیجه‌گیری

این خاطرات، بازتابی از زندگی‌ام در مسیر معرفت و خدمت به دین است. از تابوت و پالان که نماد آینده‌نگری‌ام بودند تا شعری که نقد اجتماعی را در خود داشت، همه نشان‌دهنده عشقم به بیداری حوزه‌ها و اصلاح جامعه بود. آیات قرآن، مانند تابوتی که ملائکه حملش می‌کنند، به من آموختند که معجزات الهی در طمأنینه و نورانیت نهفته‌اند. نقد اشرافی‌گری، خودخواهی، و پذیرش بدون تأمل، مرا به این باور رساند که علم دینی باید آزاد، عقلانی، و مردمی باشد. امید دارم این گفتگوهای صمیمی، خواننده را به تأمل در حقیقت و مسئولیت دعوت کند.

با نظارت صادق خادمی