متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره جلسه (776)
مقدمه
سالها پیش، در خلال درسگفتارهایم، سخنانی را با شاگردان و علاقهمندان به اشتراک گذاشتم که بازتاب تأملات عمیق من در مسائل کلامی، اخلاقی و اجتماعی بود. این گفتگوها، که گاه بهصورت گذرا در جلساتم ذکر شدهاند، اکنون فرصتی یافتهاند تا بهگونهای منسجم و با زبانی روان و صمیمی، پیش روی شما قرار گیرند. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیدهام، کوشیدهام تا با نگاهی نقادانه و علمی، به مسائل بنیادین دین، علوم قرآنی و چالشهای روزگار معاصر بپردازم. آنچه در ادامه میخوانید، بازنمایی لحظههایی از زندگی و اندیشههای من است که با دغدغه اصلاح علم دینی و جامعه اسلامی شکل گرفتهاند. این خاطرات نهتنها روایت تجربههای شخصی من هستند، بلکه دعوتیاند به تأمل در مسئولیتهایمان بهعنوان عالمان و پژوهشگران در برابر دین و جامعه.
بخش اول: نقد قضاوتهای شتابزده و اصلاح روشهای قضایی
زمانی در گرماگرم تحولات اجتماعی، شاهد قضاوتهای شتابزدهای بودم که ریشه در سوءتفاهمهای قضایی و فرهنگی داشت. در یکی از جلسات درسگفتارم، ماجرایی را بازگو کردم که هنوز در ذهنم زنده است. در آن روزها، فردی را به اتهام دعا و نفرین علیه برخی، محاکمه کرده بودند و سخن از مجازات سنگین بود. من، با دلی پر از دغدغه برای عدالت، به او گفتم: «وقتی از تو پرسیدند چرا دعا کردی، بگو گناه کردم، استغفرالله، اما بپرس که چه کسی آمین گفت؟» او این را گفت و قضاوتکنندگان شرمنده شدند. این لحظه برایم درس بزرگی داشت: مسئولیت جمعی را نباید نادیده گرفت. آنهایی که آمین گفتند، به همان اندازه در این ماجرا شریک بودند.
این تجربه مرا به تأمل واداشت که قضاوتهایمان در مسائل دینی باید با دقت و بر پایه اصول اخلاقی و فقهی استوار باشد. گناهانگاری بدون تحلیل دقیق، نهتنها به عدالت آسیب میزند، بلکه جامعه را از مسیر حقیقت دور میکند. من همواره بر این باور بودهام که اصلاح روشهای قضایی در مسائل دینی، ضرورتی است که ریشه در اصول اسلامی و جامعهشناسی قضایی دارد. باید از شتابزدگی پرهیز کرد و به نقش دیگران در تأیید یا تشویق رفتارها توجه داشت.
– نقد سوءتفاهم در محاکمه افراد به دلیل دعا و نفرین: مسئولیت جمعی در قضاوتها باید مورد توجه قرار گیرد.
– ضرورت اصلاح روشهای قضایی: قضاوتهای دینی باید بر پایه اصول فقهی و اخلاقی انجام شوند.
– نقد فرهنگ گناهانگاری بدون تحلیل: قضاوتهای شتابزده مانع از تحقق عدالت میشوند.
بخش دوم: بهرهبرداری از سرمایههای انسانی و اصلاح نگرشهای اجتماعی
روزهایی را که در میانه تحولات اجتماعی، شاهد هدررفت سرمایههای انسانی بودم. در یکی از درسگفتارهایم، از این سخن گفتم که بهجای تخریب افراد، باید از دانش و تخصص آنها بهره برد. گفتم: «این افراد بدهکارند، اما بهجای نابود کردنشان، بگذارید بدهیشان را به جامعه ادا کنند.» این سخن از دغدغهام برای استفاده از ظرفیتهای انسانی سرچشمه میگرفت. کسانی که دانش، صنعت یا تکنیک دارند، میتوانند به جای حذف، در خدمت جامعه قرار گیرند.
در آن روزها، برخی از ترس دشمنان، مانع بهرهبرداری از این ظرفیتها میشدند. من اما باور داشتم که این ترس غیرمنطقی است و شجاعت در تصمیمگیری، راهگشای مشکلات است. در یکی از جلسات، از عملکرد سفارتخانهها بهعنوان مراکز جاسوسی سخن گفتم و تأکید کردم که باید ماهیت آنها را شناخت و با هوشیاری در روابط سیاسی عمل کرد. اما در کنار این نقدها، همواره بر وطندوستی تأکید داشتم. حتی غیرمسلمانان نیز باید به وطن خود وفادار باشند، چه رسد به ما که به دین و کشورمان عشق میورزیم.
در تفسیر آیه شریفه فَأْمُرُهُمْ إِلَى اللَّهِ (قرآن کریم: پس کارشان به خدا واگذار شده است)، به شاگردانم گفتم که قضاوت نهایی با خداست. بخشش یا عدم بخشش، به رفتار افراد بستگی دارد. اگر کسی بدهی خود را به جامعه ادا کند و رفتارش را اصلاح نماید، راه برای بخشش باز است. اما خوشگذرانی بهجای ادای مسئولیت، مانع از این بخشش میشود. من همیشه بر عقلانیت در مدیریت زندگی و ادای بدهی تأکید داشتهام، چرا که عقل، چراغ راه انسان در مسیر مسئولیتپذیری است.
– نقد تخریب سرمایههای انسانی: بهجای حذف افراد، از دانش و تخصص آنها بهره برده شود.
– ضرورت استفاده از تخصص بدهکاران: جبران بدهی از طریق خدمت به جامعه، راهی برای اصلاح است.
– نقد ترس غیرمنطقی از دشمنان: شجاعت در تصمیمگیری، مانع از هدررفت ظرفیتها میشود.
– ضرورت وطندوستی: وفاداری به کشور، وظیفهای اخلاقی برای همه است.
– بخشش مشروط به رفتار درست: اصلاح رفتار، شرط بخشش الهی و اجتماعی است.
– تأکید بر عقلانیت: مدیریت مسئولانه زندگی، کلید جبران مسئولیتهاست.
بخش سوم: احیای فقه و اصلاح روشهای علمی در حوزهها
روزهایی را که از انحراف در فهم فقه در دوران پیش از انقلاب سخن گفتم. در آن زمان، برخی عالمان، فقه را با اندیشههای بیگانه آمیختند و از اصالت آن دور شدند. من در درسگفتارهایم تأکید کردم که انقلاب، عالمان را از این بریدگی نجات داد و فقه جواهری را احیا کرد. این تحول، به ما نشان داد که فقه اسلامی کم ندارد و میتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.
اما با این حال، از برخی رویهها در حوزههای علمیه دلگیر بودم. در یکی از جلسات، از تکراری بودن محتوای فقهی و فقدان نوآوری در حوزهها گلایه کردم. فقهای امروزی باید از خودشان حرف جدیدی داشته باشند، نه اینکه تنها به تکرار مطالب گذشته بسنده کنند. همچنین، از روی آوردن عالمان به مشاغل غیرمرتبط مانند معلمی انتقاد کردم. عالمان باید ریشههای دینی را اصلاح کنند، نه اینکه از مسئولیت اصلی خود فاصله بگیرند.
در یکی از خاطراتم، ماجرای طلبهای را بازگو کردم که به دنبال «جلد دوم سیوطی» بود، غافل از اینکه سیوطی جلد دومی ندارد! به او گفتم: «اگر میخواهی ادبیاتت قوی شود، همین سیوطی را درست بخوان.» این ماجرا برایم نمادی از سوءتفاهم در آموزش بود. فهم دقیق متون، کلید موفقیت در علوم دینی است، و من همیشه بر این نکته تأکید داشتم.
– نقد انحراف در فهم فقه: آمیختن فقه با اندیشههای بیگانه، از اصالت آن کاست.
– نقش انقلاب در احیای فقه جواهری: انقلاب، عالمان را به اصالت فقه بازگرداند.
– نقد تکراری بودن محتوای فقهی: فقها باید نوآوری داشته باشند.
– نقد سوءتفاهم در آموزش: فهم دقیق متون، کلید موفقیت در علوم دینی است.
بخش چهارم: پویایی علمی و مسئولیت اجتماعی حوزهها
در یکی از جلسات، با دلی پر از دغدغه، از ضعف علمی حوزهها سخن گفتم. حوزههای علمیه باید به مراکز تحقیقاتی تبدیل شوند، نه اینکه تنها به محراب و منبر بسنده کنند. من همیشه باور داشتم که عالمان باید بهعنوان دانشمندان شناخته شوند، نه روضهخوان یا واعظ. در یکی از درسگفتارهایم، با اشاره به آیه شریفه وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ (قرآن کریم: خدا هیچ کافر گناهکاری را دوست ندارد)، تأکید کردم که بیتوجهی به علم و تحقیق، نوعی کمکاری است که خدا آن را نمیپسندد.
از تمرکز عالمان بر فعالیتهای غیرعلمی مانند روضهخوانی یا خواندن نماز میت انتقاد کردم. گفتم: «من در عمرم نماز میت نخواندم، مگر برای شهیدی که وصیت کرده بود.» عالمان باید شب و روز در آزمایشگاههای علمی و تحقیقاتی باشند، نه اینکه وقت خود را صرف امور غیرضروری کنند. همچنین، از فقدان تحقیق در مسائل مهمی مانند ربا گلایه کردم. حوزهها باید این موضوعات را بهصورت دانشمندانه بررسی کنند.
یکی دیگر از دغدغههایم، فقر طلاب بود. گفتم: «چرا طلاب را به فقر مبتلا میکنید؟ بودجهای برایشان تخصیص دهید تا بتوانند با فراغ بال درس بخوانند.» این فقر، مانع از تحصیل و تحقیق آنها میشود. همچنین، از فرهنگ زیارت در زمان تحصیل انتقاد کردم. طلاب باید به علم اولویت دهند، نه اینکه وسط سال تحصیلی به زیارت بروند.
من همیشه بر الگوگیری از علمای بزرگی مانند علامه حلی تأکید داشتم. ماجرای علامه را برای شاگردانم تعریف کردم. او حتی در سفر زیارتی، کتابی مانند تبصرة المتعلمین نوشت. این است معنای پویایی علمی. حوزهها باید از چنین الگوهایی درس بگیرند و به جای شأنزدگی در امور غیرعلمی، به تحقیق و نوآوری بپردازند.
– نقد ضعف علمی حوزهها: حوزهها باید به مراکز تحقیقاتی تبدیل شوند.
– ضرورت نوآوری علمی: تکرار محتوای قدیمی، مانع از پویایی فقه است.
– نقد تمرکز بر فعالیتهای غیرعلمی: عالمان باید به تحقیق اولویت دهند.
– مسئولیت حوزهها در آسیبهای اجتماعی: ضعف علمی حوزهها، به جامعه آسیب میزند.
– ضرورت تخصیص بودجه برای طلاب: حمایت مالی، کلید موفقیت علمی طلاب است.
– الگوگیری از علمای بزرگ: علامه حلی نمادی از پویایی علمی است.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتاب تأملات من در سالهایی است که با دغدغه اصلاح علم دینی و جامعه اسلامی زیست کردهام. از نقد قضاوتهای شتابزده و سوءتفاهمهای قضایی گرفته تا تأکید بر بهرهبرداری از سرمایههای انسانی، احیای فقه جواهری و پویایی علمی حوزهها، همه و همه از یک دغدغه مشترک سرچشمه میگیرند: ساختن جامعهای عادلانه، عالمانه و متعهد به ارزشهای دینی. آیاتی مانند فَأْمُرُهُمْ إِلَى اللَّهِ و وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ مرا به این باور رساندند که قضاوت نهایی با خداست، اما ما نیز در برابر رفتار و مسئولیتهایمان پاسخگو هستیم. این خاطرات، دعوتی هستند به تأمل در نقش عالمان و طلاب در اصلاح جامعه و تقویت علم دینی. امیدوارم این روایتها، خوانندگان را به اندیشه و عمل در مسیر حقیقت و عدالت ترغیب کنند.