در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 780

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه (780)

مقدمه

سال‌ها پیش، در محافل علمی و معنوی، فرصتی یافتم تا در کنار طلاب و عالمان دینی به تأمل در مسائل بنیادین دین و جامعه بپردازم. این گفتگوها، که گاه در خلال درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان شده‌اند، بازتاب تجربه‌های شخصی، تأملات عمیق کلامی و دغدغه‌هایم برای اصلاح فرهنگ دینی و اجتماعی است. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم با زبانی ساده اما عمیق، شما را به دنیای این تجربیات و اندیشه‌ها ببرم؛ دنیایی که در آن علم، عرفان، و تعهد به ارزش‌های اسلامی در هم آمیخته‌اند. هر بخش از این گفتگوها، روایتی مستقل است که در عین حال با دیگر بخش‌ها پیوندی معنایی دارد و شما را به تأمل در مسائل بنیادین دعوت می‌کند.

بخش اول: حکمت ابن‌سینا و پرهیز از پیش‌داوری

روزی در محفلی علمی، سخن از ابن‌سینا به میان آمد. برخی طلاب، با پیش‌داوری، او را به شراب‌خواری متهم کردند و گفتند که آثارش، مانند «شفا» و «اشارات»، از ذهن مستی پدید آمده است. من که حرمت عالمان را نگاه می‌داشتم، با لبخندی گفتم: «اگر او شراب خورده، نوش جانش! حکیمی چون ابن‌سینا، طبیب بوده و هر چه کرده، حلال بوده است.» این سخن، خنده‌ای در جمع آورد، اما نکته‌ام عمیق‌تر بود. پیش‌داوری‌ها مانع درک حکمت عالمان می‌شود. ابن‌سینا، با ذهن ژرف خود، آثاری آفرید که هنوز در حوزه‌های علمی ما تدریس می‌شود. چرا باید با قضاوت‌های نادرست، ارزش این میراث را نادیده بگیریم؟ این سخن، مرا به تأمل در ضرورت حسن ظن و پرهیز از بدگمانی واداشت.

درنگ: پیش‌داوری علیه عالمان، مانع درک حکمت آن‌هاست. باید با حسن ظن به آثار علمی نگریست و از قضاوت‌های نادرست پرهیز کرد.

بخش دوم: شراب طهوری و ظرفیت‌های اقتصادی

در همان محفل، سخنی از شراب طهوری به میان آوردم تا تفاوت آن را با شراب مادی روشن کنم. شراب طهوری، مفهومی عرفانی است که در قرآن کریم به آن اشاره شده و از شراب‌های دنیوی جداست. گفتم: «اگر قرار است شرابی باشد، طهوری باشد که روح را جلا دهد، نه جسم را تباه کند.» سپس، با شوخی به ظرفیت اقتصادی انگور اشاره کردم و گفتم: «اگر انگور خوب از لبنان یا قزوین و بجنورد بیاوریم، می‌توانیم صنعتی راه بیندازیم که بودجه کشور را تأمین کند!» این سخن، نیم‌نگاهی به ضرورت بهره‌برداری از منابع طبیعی در راستای توسعه اقتصادی بود. چرا باید منابعمان را نادیده بگیریم و به جای نوآوری، به دعواهای بی‌حاصل مشغول شویم؟

درنگ: شراب طهوری، نمادی از پاکی معنوی است و بهره‌برداری از منابع طبیعی مانند انگور، می‌تواند به توسعه اقتصادی جوامع اسلامی کمک کند.

بخش سوم: نقد تفرقه و فرهنگ لعن

در آن جمع، از فرهنگ لعن و نفرین در جامعه گله کردم. قرآن کریم می‌فرماید:
يَلْعَنُ بَعْضُهُمْ بَعْضًا
برخی از آن‌ها برخی دیگر را لعن می‌کنند. این آیه، مرا به تأمل در آسیب‌های تفرقه و بدگمانی واداشت. چرا باید به جای وحدت، یکدیگر را لعن کنیم؟ این رفتار، ریشه در تفرقه‌افکنی‌های استعماری دارد که ما را از هم دور کرده است. گفتم: «همه ما، از هر گروه و مسلکی، برادر دینی هستیم. اگر کسی به من توهین کند، با او دعوا نمی‌کنم، بلکه صبر می‌کنم و او را به آرامش دعوت می‌کنم.» این نگاه، از باورم به وحدت اسلامی سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: لعن و نفرین، به تفرقه و بدبینی منجر می‌شود. وحدت اسلامی و حسن ظن، راهکارهایی برای اصلاح جامعه هستند.

بخش چهارم: وحدت اسلامی و پرهیز از خشونت

در ادامه آن گفتگو، بر ضرورت وحدت اسلامی تأکید کردم. قرآن کریم می‌فرماید:
لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ
ما میان هیچ‌یک از پیامبران او فرق نمی‌گذاریم. این آیه، مرا به این باور رساند که نباید میان مؤمنان تفرقه افکند. گفتم: «چه سنی، چه شیعه، چه فیلسوف، چه فقیه، همه برادر دینی هستیم. دعوا و خشونت، کار استعمار است که ما را به جان هم انداخته.» با اشاره به داستان ملاصدرا، گفتم: «وقتی کسی او را لعن کرد، با صبر پاسخ داد و این تقوا بود.» خشونت، از هر نوعش، به ویژه فتنه، از گناهان کبیره است. قرآن کریم می‌فرماید:
الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ
فتنه از قتل شدیدتر است. باید با صبر و طبابت روحی، جامعه را به سوی آرامش هدایت کنیم.

درنگ: وحدت اسلامی و پرهیز از خشونت و فتنه، از اصول بنیادین اسلام است که باید در جامعه نهادینه شود.

بخش پنجم: پختگی طلاب و نقد تقلید بی‌جا

در آن محفل، از پختگی و فهم بالای طلاب معاصر سخن گفتم. طلاب امروز، با تجربه‌های انقلاب و جنگ، از نظر علمی و اجتماعی پیشرفت کرده‌اند. اما از تقلید بی‌جا انتقاد کردم و گفتم: «طلاب باید به اجتهاد برسند و با عقل و علم خود مسائل را حل کنند.» این باور، ریشه در اعتقادم به ظرفیت‌های علمی حوزه‌های دینی دارد. طلاب ما، با هوش و آگاهی، می‌توانند جهان را با علم دینی متحول کنند، اگر از تقلید کورکورانه دست بکشند.

درنگ: طلاب معاصر با پختگی علمی و اجتماعی، باید به اجتهاد و فهم مستقل روی آورند و از تقلید بی‌جا پرهیز کنند.

بخش ششم: اخلاص در اعمال و نقد ریا

روزی در حوزه، در کنار عالمی کهنسال نشسته بودم. او به طلبه‌ای که در حال مطالعه بود اشاره کرد و گفت: «این مطالعه برای ماست یا برای خدا؟» این سخن، مرا به فکر فرو برد. گفتم: «اگر اعمالمان، از نماز و روزه تا مطالعه، برای ریا باشد، بی‌ارزش است. محتوا مهم است، نه شکل ظاهری.» اخلاص، روح اعمال ماست. اگر محتوا نداشته باشیم، اعمالمان صوری و بی‌فایده خواهد بود.

درنگ: اخلاص و محتوای معنوی، روح اعمال دینی است و ریا، ارزش آن‌ها را تباه می‌کند.

بخش هفتم: روان‌شناسی قرآنی و محتوای معنوی

همیشه باور داشتم که قرآن کریم، منبعی جامع برای همه نیازهای بشری است. قرآن می‌فرماید:
لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن ثبت است. این آیه، مرا به تأمل در روان‌شناسی قرآنی واداشت. باور دارم که این علم، معجزه‌ای مدرن است که می‌تواند جهان را متحول کند. اما از اعمال صوری و توجیه گناهان بزرگ، مانند آزار معصومین، انتقاد کردم. گفتم: «اگر محتوا نداشته باشیم، اعمالمان پوچ است.» محتوای معنوی، همان چیزی است که امام حسین (ع) با جان و خانواده‌اش به ما آموخت: فداکاری برای حقیقت.

درنگ: روان‌شناسی قرآنی، معجزه‌ای برای تحول جهان است و محتوای معنوی، الگوی امام حسین (ع) را در جامعه زنده می‌کند.

بخش هشتم: نقش عادی‌ها در تحولات

در درس‌گفتارهایم، از نقش افراد عادی در انقلاب سخن گفتم. در جنگ، این طلاب جوان و مردم ساده بودند که با محتوای معنوی خود، حماسه آفریدند. اما از بزرگان علم دینی که در جبهه‌ها حضور نداشتند، انتقاد کردم. گفتم: «آن‌ها که برای عکس و نمایش رفتند، محتوای معنوی نداشتند.» این تجربه، مرا به این باور رساند که تحولات بزرگ، از قلب‌های پاک و ساده برمی‌خیزد، نه از ظواهر پرطمطراق.

درنگ: افراد عادی با محتوای معنوی، نقش اصلی در تحولات اسلامی دارند و ظواهر، بدون محتوا، بی‌ارزش است.

بخش نهم: ملائکه و حفاظت الهی

یکی از عمیق‌ترین باورهایم، نقش ملائکه در زندگی انسان است. قرآن کریم می‌فرماید:
رَقِيبٌ عَتِيدٌ
فرشتگانی نگهبان و آماده برای ثبت اعمال. باور دارم که انسان تحت حفاظت ملائکه است، مگر آنکه از ایمان تخطی کند. گفتم: «شیطان نمی‌تواند به مؤمن آسیبی برساند، زیرا ملائکه او را حفظ می‌کنند.» این باور، مرا به تأمل در ضرورت شناخت ملائکه و تقویت ایمان واداشت. حوزه‌های علمیه ما، با حفاظت الهی، از گزند دشمنان حفظ شده‌اند و این معجزه‌ای است که باید قدر بدانیم.

درنگ: ملائکه، حافظان انسان و حوزه‌های علمیه هستند و شناخت آن‌ها، ایمان را کامل می‌کند.

بخش دهم: صدور انقلاب از طریق علم

همیشه باور داشتم که صدور انقلاب، نه با دعوا و خشونت، بلکه با علم و معرفت ممکن است. از اتهام جادوگری به عالمان انتقاد کردم و گفتم: «این اتهامات، مانع پیشرفت علمی است.» روان‌شناسی قرآنی و علوم دینی، می‌توانند جهان را متحول کنند. گفتم: «اگر حوزه‌های ما این علوم را به جهان عرضه کنند، مردم از سراسر دنیا برای درمان روحشان به ما روی خواهند آورد.» این باور، مرا به تعهد به علم دینی و اصلاح روش‌های آموزشی واداشت.

درنگ: صدور انقلاب از طریق علم دینی و روان‌شناسی قرآنی، راه تحول جهانی است.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتاب سال‌ها تأمل در مسائل دینی، اجتماعی و معنوی است. از نقد پیش‌داوری‌ها و تفرقه‌ها گرفته تا تأکید بر وحدت اسلامی، اخلاص در اعمال، و نقش ملائکه در حفاظت از انسان، هر بخش از این خاطرات، دعوتی است به تأمل در ارزش‌های والای اسلامی. باور دارم که با تکیه بر علم، عرفان، و محتوای معنوی، می‌توانیم جامعه‌ای بسازیم که در آن صبر، وحدت، و معرفت حاکم باشد. این مجموعه، نه‌تنها روایتی از زندگی من، بلکه دعوتی است به بازنگری در روش‌های دینی و اجتماعی برای ساختن جهانی بهتر.

با نظارت صادق خادمی