متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 782
مقدمه
این مجموعه، بازتابی از خاطرات و تأملات من است که در خلال درسگفتارهایم بهصورت گذرا بیان شدهاند. آنچه پیشرو دارید، شرح تفصیلی تجربهها و اندیشههایی است که از عمق جان و با صمیمیت برای شما نگاشتهام. در این گفتگوهای صمیمی، تلاش کردهام تا با زبانی ساده اما عمیق، شما را به لحظههای زندگیام ببرم؛ لحظههایی که گاه با طنز، گاه با نقد و گاه با تأملات معنوی گره خوردهاند. این خاطرات، نهتنها روایت زندگی من، بلکه بازتاب دغدغههایم در مسیر علم، دین و اصلاح جامعه است. هر بخش، دریچهای به سوی معرفت، اخلاق و تعهد معنوی است که امیدوارم برای شما الهامبخش باشد.
بخش اول: تواضع در برابر جایگاه دیگران
روزی در ایام عید فطر، در شهری که ماه رمضان حال و هوای خاصی به آن بخشیده بود، به مسجدی دعوت شدم. آنجا امام جمعهای داشت که سالها در آن شهر خدمت میکرد. اما چون عالم برجستهای از جای دیگر آمده بود، خواستند او را به جای امام جمعه در محراب قرار دهند. من کنار آن عالم نشسته بودم و در دلم آشوبی به پا شد. با خود گفتم: «این چه رسمی است که جایگاه کسی را که سالها برای این مردم زحمت کشیده، به سادگی نادیده میگیرند؟» به او گفتم: «حاج آقا، مثل این است که به نانوایی بروی و بخواهی پارو را از دست شاطر بگیری و خودت نان بپزی! اینجا شاطر خودش هست، بگذار او کارش را بکند. شما مهمان او هستید، نه صاحب تنور!» او لحظهای تأمل کرد و با تواضع گفت: «حق با شماست، حواسم نبود.» سپس عقب نشست و اجازه داد امام جمعه شهر، نماز را اقامه کند. این رفتارش مرا به فکر فرو برد. تواضع، چه نیروی عظیمی است که حتی بزرگترین عالمان را به فروتنی در برابر جایگاه دیگران وا میدارد.
| درنگ: تواضع در برابر جایگاه دیگران، نشانه عظمت روحی است و به حفظ وحدت و احترام در جامعه کمک میکند. |
این تجربه مرا به یاد اهمیت احترام به جایگاه افراد انداخت. گاهی ما در پی نام و مقام، فراموش میکنیم که هر کس در جای خود ارزشی دارد. این درس با اصول اخلاق اسلامی همخوانی دارد و نشان میدهد که تواضع، نهتنها فضیلتی معنوی، بلکه ضرورتی اجتماعی است.
بخش دوم: درد مردم و ضرورت کمک درست
شبی زنی با من تماس گرفت و از دردش گفت. میگفت تمام بدنش پر از تاول شده، انگار آب جوش رویش ریخته باشند. هزینه درمانش پنجاه و چهار میلیون تومان بود و شوهرش، که کارگری ساده بود، او را از خانه بیرون کرده بود. پدر پیرش هم توانایی کمک نداشت. با بغض گفت: «هر جا رفتم، کسی جوابم نداد.» دلم گرفت. به او گفتم: «به کمیته امداد برو، لباست را کنار بزن و بگو: من کجا بروم؟ اگر نمیتوانید کمک کنید، لااقل مرا بکشید تا از این درد خلاص شوم!» این حرفها از سر استیصال بود، اما میخواستم او را به اعتراض واددارم تا حقش را بگیرد. به او گفتم: «بیماریات با من، اما پول ندارم که به تو بدهم. راههای دیگری هست که میتوانی امتحان کنی.»
این ماجرا مرا به فکر فرو برد. چرا باید مردمی که در تنگنا هستند، اینگونه تنها بمانند؟ کمک به مردم نباید به یارانه و صدقه محدود شود. باید مال خودشان را به خودشان بازگرداند. نباید آنها را گدا کرد یا به مساعدههای تحقیرآمیز واداشت. این تجربه، مرا به یاد آیهای از قرآن کریم انداخت:
قرآن کریم: وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
ترجمه: و بدانید که خدا به هر چیزی داناست.
این آیه مرا به تأمل واداشت که خداوند از همه دردها و نیازهای بندگانش آگاه است. کمک ما به دیگران باید از سر اخلاص و با روشی درست باشد، نه از سر تحقیر یا نمایش. این دیدگاه با اصول جامعهشناسی دینی همخوانی دارد که بر ضرورت عدالت اجتماعی و احترام به کرامت انسانی تأکید میکند.
| درنگ: کمک به مردم باید با حفظ کرامت انسانی و از راههای عادلانه صورت گیرد، نه با تحقیر یا صدقه. |
بخش سوم: ترس، مانع بزرگ حقیقتجویی
استادم همیشه میگفت: «یک وجب آنسوی ترس، گنجی نهفته است.» این سخن چنان در جانم نشست که هرگاه از چیزی ترسیدم، به خود گفتم: «این ترس، مرا از چه گنجی دور میکند؟» ترس، بیماری بزرگی است که انسان را از قلههای موفقیت به درههای ناکامی میکشاند. روزی طلبهای را دیدم که از ترس اشتباه کردن، حتی جرئت بحث علمی نداشت. کتابی را سر و ته گرفته بود و وانمود میکرد که مطالعه میکند! وقتی با او صحبت کردم، فهمیدم ترس از قضاوت دیگران، او را به این کار واداشته بود. به او گفتم: «اگر از ندانستن میترسی، بگو نمیدانم. این شجاعت، تو را به سوی حقیقت میبرد.»
ترس، مانع بزرگی در مسیر علم و دین است. انسان ترسو، نهتنها از حقیقت دور میماند، بلکه حتی در عبادت نیز ناکام است. مومنی که از شهادت یا فداکاری میترسد، چگونه میتواند در راه خدا قدم بردارد؟ این تأمل مرا به یاد سخنی از ائمه (ع) انداخت: «داخلٌ فِی الْأَشْیَاءِ لَا بِالْمُمَازَجَةِ» (در همه چیز داخل است، اما نه بهصورت آمیختگی). این سخن، نیازمند تحلیل عمیق است و نشان میدهد که حضور الهی در همهچیز، شجاعت میطلبد تا انسان خود را به حقیقت بسپارد.
| درنگ: ترس، مانع اصلی حقیقتجویی و موفقیت است. شجاعت در برابر ترس، انسان را به گنجهای معنوی و علمی میرساند. |
این دیدگاه با اصول روانشناسی اسلامی همخوانی دارد و بر لزوم اصلاح نگرشهای نفسانی تأکید میکند. انسان باید ترس را از جانش بیرون کند تا به قلههای معرفت و عمل صالح برسد.
بخش چهارم: نقد روشهای آموزشی و ضرورت اصلاح
سالها در حوزههای علمیه درس خواندهام و دیدهام که چگونه برخی روشهای آموزشی، مانع فهم عمیق دین میشوند. بارها از تمرکز بیش از حد بر صرف و نحو به جای معانی کلمات انتقاد کردهام. این روشها، گاه ما را از حقیقت قرآن دور میکنند. یک بار در کتابخانه، طلبهای را دیدم که بیست صفحه از کتاب را ورق زده بود، بدون اینکه متوجه سر و ته بودن آن شود! این صحنه مرا به فکر فرو برد. چرا باید علمآموزی ما اینگونه سطحی باشد؟ چرا به جای فهم معانی عمیق، به ظواهر مشغول شویم؟
نقد دیگرم به خودبسندگی علمی است. برخی گمان میکنند که تنها با علوم حوزوی میتوان قرآن را فهمید، در حالی که علوم طبیعی و انسانی نیز برای فهم عمیق قرآن ضروریاند. این دیدگاه مرا به یاد اهمیت تلفیق علوم میاندازد. همچنین، از تجاریسازی علم، مانند پرداخت پول برای درس خارج، انتقاد کردهام. علم دینی باید برای خدا باشد، نه برای کسب سود. این انتقادات با اصول روششناسی علمی و اخلاق اسلامی همخوانی دارند.
| درنگ: روشهای آموزشی در حوزههای علمیه باید به سوی فهم عمیق معانی و تلفیق علوم مختلف اصلاح شوند. |
بخش پنجم: نقش زنان در معرفت دینی
همیشه بر نقش زنان در دین و عرفان تأکید داشتهام. بارها از سوءتفاهم درباره جایگاه زنان انتقاد کردهام. برخی گمان میکنند زنان نمیتوانند در مسیر معنویت الگو باشند، در حالی که رفتار پیامبر (ص) با زنان، الگویی کامل برای احترام و تکریم است. یک بار زنی به من گفت که از ترس شوهرش، حتی جرئت بیرون رفتن از خانه را ندارد. به او گفتم: «خاک بر سرت! هشت سال رزمی کار کردی و هنوز میترسی؟ اگر شجاعت داشتی، اینگونه تحقیر نمیشدی.» این سخن تند بود، اما میخواستم او را از ترس برهانم. ترس، نهتنها زنان، بلکه همه انسانها را از حقطلبی دور میکند.
این تجربه مرا به تأمل در رفتار پیامبر (ص) واداشت. ایشان با زنان با احترام و کرامت رفتار میکردند و این الگو باید در جامعه ما جاری شود. این دیدگاه با اصول جامعهشناسی دینی همخوانی دارد و بر ضرورت اصلاح نگرشهای جنسیتی تأکید میکند.
| درنگ: زنان میتوانند الگوهای معنوی و عرفانی باشند و احترام به آنها، تاسی به سیره پیامبر (ص) است. |
بخش ششم: عملیات قرآنی و تبلیغ معارف دینی
همیشه قرآن را کتابی عملیاتی دانستهام. در درسگفتارهایم، بر عملیات قرآنی بهعنوان روشی پارتیزانی تأکید کردهام. قرآن، تنها کتاب تأمل نیست، بلکه راهنمای عمل است. یک بار از شامهای ولایی غیرضروری انتقاد کردم و گفتم: «این منابع باید در جبهههای فرهنگی مصرف شود.» همچنین، بر بستهبندی معارف دینی برای تبلیغ جهانی تأکید داشتهام. این دیدگاه مرا به یاد اهمیت صحیفه سجادیه میاندازد که میتواند جایگزین فلسفه و عرفان شود.
در تبلیغ ولایت، همیشه گفتهام که باید از منابع خودمان استفاده کنیم، چه در مساجد شیعه و چه سنی. این وحدت اسلامی، ضرورتی برای تقویت جایگاه دین است. این تأملات با اصول تبلیغ اسلامی و علوم قرآنی همخوانی دارند.
| درنگ: قرآن کتابی عملیاتی است و تبلیغ معارف دینی باید با بستهبندی جهانی و وحدت اسلامی انجام شود. |
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتابی از زندگی و تأملات من در مسیر علم، دین و اصلاح جامعه است. از تواضع در برابر جایگاه دیگران تا درد مردم و ضرورت کمک عادلانه، از مبارزه با ترس تا اصلاح روشهای آموزشی، و از نقش زنان تا تبلیغ جهانی معارف دینی، هر بخش تلاشی است برای نزدیک شدن به حقیقت. امیدوارم این خاطرات، شما را به تأمل در زندگی و مسئولیتهایتان دعوت کند و گامی باشد در مسیر معرفت و عمل صالح.
| با نظارت صادق خادمی |