متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 788
مقدمه
در درسگفتارهایم، همواره کوشیدهام تا با نگاهی نقادانه و عمیق به مسائل اجتماعی، خانوادگی، و دینی، راهی برای اصلاح و تعالی جامعه اسلامی بجویم. این گفتگوها، که گاه بهصورت گذرا در جلسات درس بیان شدهاند، بازتاب تأملات من در برابر چالشهای روزگار است. من، بهعنوان یک عالم دینی، نهتنها به دنبال تبیین معارف الهی، بلکه در پی ارائه راهکارهایی برای زندگی بهتر و عادلانهتر بودهام. در این مجموعه، که با عنوان «گفتگوهای صمیمی» نگاشته شده، میکوشم تا با زبانی صمیمی و در عین حال عمیق، تجربیات، تأملات، و دیدگاههایم را درباره جایگاه زنان، کودکان، خانواده، و علم دینی با شما در میان بگذارم. این نوشتهها، آیینهای از دغدغههایم برای ایجاد جامعهای است که در آن کرامت انسانی، آزادی، و تنوع بهعنوان ارزشهای بنیادین پذیرفته شوند.
بخش اول: نقد فرهنگ مردسالاری و تأکید بر کرامت انسانی
در جلسات درس، با شاگردانم درباره جایگاه زنان در جامعه اسلامی سخن میگفتم. آنچه قلبم را به درد میآورد، محدودیتهایی بود که به نام دین بر زنان تحمیل شده است. جامعه ما، با وجود ادعای پایبندی به اسلام، گاه اراده و استقلال زنان را سلب کرده و آزادی آنها را محدود میسازد. این محدودیتها، که ریشه در فرهنگهای پیشااسلامی دارند، با کرامت انسانی که قرآن کریم در آیه يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ (قرآن کریم، سوره حجرات، آیه ۱۳: ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم) مورد تأکید قرار داده، ناسازگار است. من همواره بر این باور بودهام که زن و مرد، هر دو دارای نفس، مال، و کرامت انسانیاند و هیچ تفاوتی در ذات انسانی آنها نیست.
یکی از باورهای نادرست که مرا به تأمل واداشته، ممنوعیت اقتدا به زنان در نماز است. در یکی از جلسات، با شاگردانم گفتم: «چگونه میتوان پذیرفت که زنی، که میتواند جراح قلب یا رئیس بخش مراقبتهای ویژه باشد، از اقتدا در نماز محروم شود؟» این محدودیتها، که ریشه در تعصبات جاهلی دارند، با اصل برابری انسانی که اسلام بر آن تأکید دارد، همخوانی ندارد. همچنین، فقه سنتی گاه زنان را از مناصب قضاوت و اجتهاد محروم کرده است. من بارها پرسیدهام: اگر زنی میتواند در علوم پیچیده مانند جراحی مغز یا مدیریت بیمارستانها بدرخشد، چرا نباید در جایگاه مرجعیت دینی قرار گیرد؟ این انحصارطلبی مردانه، که همه منابع و داراییها را به مردان اختصاص داده، با عدالت اسلامی ناسازگار است.
– سلب اراده و آزادی زنان در جامعه اسلامی با کرامت انسانی و برابری زن و مرد ناسازگار است.
– ممنوعیت اقتدا به زنان در نماز، ریشه در فرهنگ جاهلی دارد و با نگاه قرآنی همخوانی ندارد.
– محدودیتهای حرفهای و دینی علیه زنان، مانند ممنوعیت قضاوت و اجتهاد، نتیجه انحصارطلبی مردانه است.
– بزرگترین جرم تاریخی علیه زنان، محروم کردن آنها از حقوق و کرامت انسانی است.
در یکی از درسگفتارها، با اشاره به آیه وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ (قرآن کریم، سوره اسراء، آیه ۷۰: و به راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم)، تأکید کردم که کرامت انسانی، زن و مرد نمیشناسد. تعابیری مانند «ضعیفه» یا «نسوه» که برای زنان به کار میروند، ریشه در فرهنگ استعماری و جاهلی دارند و هیچ نسبتی با اسلام ندارند. این ظلم تاریخی، که زنان را از حقوقشان محروم کرده، باید اصلاح شود.
بخش دوم: بازخوانی مفهوم قوامون و نقش مرد در خانواده
در یکی از جلسات درس، وقتی درباره آیه الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ (قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۳۴: مردان بر زنان سرپرستی دارند به سبب آنچه خدا برخی را بر برخی برتری داده است) سخن میگفتم، به شاگردانم گفتم: «قوامون به معنای سلطه و استبداد نیست، بلکه به معنای مدیریت عادلانه و حمایت از خانواده است.» با صدای بلند تأکید کردم: «مرد، قوام خانه است، اما نه به معنای کلهخر یا داشغلام خانه! این تفسیرهای نادرست، جامعه ما را به گمراهی کشانده است.»
من همیشه باور داشتم که قوام جامعه با مدیریت عادلانه مردان است، اما این به معنای نفی جایگاه زنان نیست. زنان، همانگونه که مردان، دارای ظرفیتهای عظیم انسانیاند. در یکی از جلسات، با اشاره به فرهنگ جاهلی گفتم: «در آن زمان، زنان را ذلیل میشمردند و حتی از تولد دختر شرم داشتند.» این نگاه، که در آیه وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ (قرآن کریم، سوره نحل، آیه ۵۸: و چون یکی از آنها را به [تولد] دختر مژده دهند، چهرهاش سیاه گردد و خشمگین شود) نقد شده، با ارزشهای اسلامی ناسازگار است. من بارها به شاگردانم گفتهام که خرید و فروش زنان در جهان معاصر، نشانهای از همان ظلم جاهلی است که باید با آن مقابله کرد.
– مفهوم «قوامون» در آیه نساء به معنای مدیریت عادلانه و حمایت است، نه سلطهگری.
– تفسیر نادرست قوامون بهعنوان سلطهگری، به ظلم و گمراهی در جامعه منجر شده است.
– قوام جامعه با مدیریت مردان است، اما این به معنای تحقیر یا نفی جایگاه زنان نیست.
– نگاه جاهلی به زنان، که آنها را ذلیل میشمرد، با ارزشهای اسلامی ناسازگار است.
هدف زندگی زن و مرد، رسیدن به حسنالمآب است، چنانکه در آیه ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (قرآن کریم، سوره آلعمران، آیه ۱۴: این بهره زندگی دنیاست و نزد خدا فرجام نیکوست) آمده است. به شاگردانم گفتم: «نود درصد پنهانکاری زنان، نتیجه قلدری مردان است.» این پنهانکاری، که به آسیبهای روانی و اجتماعی منجر میشود، تنها با رفتار عادلانه و محبتآمیز مردان اصلاح خواهد شد. خانواده سالم، خانوادهای است که در آن زن و فرزند بتوانند با صداقت مشکلاتشان را بیان کنند.
بخش سوم: ضرورت علم کاربردی و آموزش اجتماعی
در یکی از درسگفتارها، با شاگردانم درباره علم دینی سخن گفتم. من همیشه بر این باور بودهام که علمی که به عمل نیانجامد، ارزشی ندارد. علم دینی باید کاربردی باشد، مانند بذری که کاشته شود، رشد کند، و میوه دهد. به شاگردانم گفتم: «خواندن شاهنامه و حافظ، اگر به عمل نیانجامد، مفت نمیارزد.» حوزههای علمیه باید مسائل اجتماعی، اخلاقی، و بهداشتی را به طلاب بیاموزند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای جامعه باشند.
یکی از دغدغههای همیشگیام، آزادی فرزندان در خانواده بوده است. در یکی از جلسات، تجربه شخصیام را با شاگردانم در میان گذاشتم: «من هشت فرزند دارم، اما هیچگاه با آنها مانند کبوترانی که باید در قفس باشند رفتار نکردم. آزادشان گذاشتم، و همین آزادی بود که آنها را عاقل و مسئول بار آورد.» استبداد در خانواده، به پنهانکاری و فساد منجر میشود. من بارها تأکید کردهام که تبعیض علیه زنان و کودکان، مانند بزرگنمایی نقش مردان، با عدالت اسلامی ناسازگار است.
– علم دینی باید کاربردی باشد و به حل مشکلات اجتماعی و خانوادگی کمک کند.
– آزادی فرزندان در خانواده، به رشد عقلانی و اخلاقی آنها کمک میکند.
– استبداد در خانواده، به پنهانکاری و آسیبهای اجتماعی منجر میشود.
– تبعیض علیه زنان و کودکان، با عدالت اسلامی ناسازگار است.
بخش چهارم: فهم بالای نسل جدید و نقد نگاه سنتی
در یکی از جلسات، با شاگردانم درباره فهم بالای کودکان امروزی سخن گفتم. کودکان امروز، به دلیل دسترسی به اطلاعات و فناوری، از نظر دانش و فهم از بزرگسالان گذشته پیشروترند. من به شاگردانم گفتم: «اگر میخواهید چیزی را خوب یاد بگیرید، از کودکتان بپرسید، نه از پدربزرگتان!» نگاه سنتی که سن بالا را نشانه برتری میداند، با واقعیتهای اجتماعی امروز سازگار نیست. با لبخند به شاگردانم گفتم: «بزرگسالان ما کهنتر و عقبترند، اما کودکان ما نوتر و علمیترند.»
من همیشه خانوادهها را تشویق کردهام که از فهم کودکانشان استفاده کنند. گفتم: «اگر خانوادهای از دانش فرزندانش بهره نبرد، به گمراهی خواهد افتاد.» کودکان، حتی در سنین پایین، دارای کرامت ذاتی و ظرفیتهای فکری بالاییاند. استبداد در تربیت آنها، به پنهانکاری و انحراف منجر میشود. مشورت با کودکان در مسائل خانوادگی، نهتنها به رشد آنها کمک میکند، بلکه روابط خانوادگی را نیز تقویت میسازد.
– کودکان امروزی از نظر فهم و دانش از نسلهای گذشته پیشروترند.
– نگاه سنتی به سن و تجربه، با واقعیتهای اجتماعی امروز ناسازگار است.
– استفاده از فهم کودکان، به رشد فکری و اجتماعی خانوادهها کمک میکند.
– استبداد در تربیت کودکان، به پنهانکاری و انحراف منجر میشود.
بخش پنجم: ذکر الهی و معنویت در زندگی
در یکی از درسگفتارها، درباره ذکر هُوَ اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ سخن گفتم. این ذکر، خوراک معنوی مؤمن است که قلب را جلا میدهد و معارف الهی را جذب میکند. من به شاگردانم گفتم: «این ذکر باید در تمام لحظات زندگی، از نماز تا مطالعه و عمل، همراه شما باشد.» این ذکر، که در آیاتی مانند هُوَ الْحَيُّ الَّذِي لَا يَمُوتُ (قرآن کریم، سوره فرقان، آیه ۵۸: او زندهای است که نمیمیرد) آمده، کرامت الهی را برای اولیای خدا به ارمغان میآورد.
اما هشدار دادم که استفاده نادرست از این ذکر، بدون آمادگی روحی، ممکن است به مشکلات منجر شود. با لبخند گفتم: «جگرش را ندارید که این ذکر را بگویید و زمین بخورید!» این ذکر، حتی اگر به شهادت نینجامد، ثواب شهدا را به همراه دارد. من همیشه مؤمنان را به مداومت بر این ذکر تشویق کردهام، چرا که قوت قلب و تازگی زندگی را به ارمغان میآورد.
– ذکر «هُو اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ» قلب را جلا داده و معارف الهی را جذب میکند.
– این ذکر باید در تمام لحظات زندگی همراه مؤمن باشد.
– استفاده نادرست از ذکر، بدون آمادگی روحی، ممکن است به مشکلات منجر شود.
– ذکر «هُو اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ» ثواب شهدا را به همراه دارد.
بخش ششم: تغذیه و سلامت روان
در یکی از جلسات، درباره تغذیه و تأثیر آن بر سلامت روان سخن گفتم. من به شاگردانم گفتم: «استفاده از نوشیدنیهای سبک برای تغییر ذائقه، نهتنها ضرری ندارد، بلکه به لذت بردن از غذا و سلامت روان کمک میکند.» اما مصرف بیرویه مشروبات را نقد کردم و گفتم: «این رفتار با اصول علمی و اسلامی ناسازگار است.» تغذیه باید بر اساس اصول علمی باشد، نه عادات غیرمنطقی. با خنده گفتم: «یک تهاستکانی شربت، ذائقه را تازه میکند، اما چتولچتول خوردن، معده را به هم میریزد!»
– استفاده از نوشیدنیهای سبک برای تغییر ذائقه، به سلامت روحی و جسمی کمک میکند.
– مصرف بیرویه مشروبات، به سلامت جسم و روان آسیب میرساند.
– تغذیه باید بر اساس اصول علمی باشد.
بخش هفتم: تربیت مبتنی بر محبت و عقل
در یکی از درسگفتارها، درباره تربیت در خانواده سخن گفتم. من همیشه باور داشتم که تربیت باید بر اساس قانون و عقل باشد، نه استبداد و زور. به شاگردانم گفتم: «اجبار به عبادت، مانند نماز خواندن، نتیجه معکوس میدهد.» این سخن را با استناد به آیه لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۵۶: در دین هیچ اجباری نیست) بیان کردم. همچنین، با اشاره به آیه لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ (قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۲۷۲: هدایت آنها بر عهده تو نیست)، تأکید کردم که هدایت فرزندان با محبت و نصیحت ممکن است، نه با قلدری.
یکی از دردناکترین مسائل، اخراج فرزندان از خانه به دلیل نافرمانی است. به شاگردانم گفتم: «چرا باید فرزندی را به دلیل نخواندن نماز از خانه بیرون کرد؟ این کار، پدر مملکت را درمیآورد!» تربیت باید با محبت و گفتوگو باشد، نه با استبداد. من همیشه بر زندگی با تنوع و اختلافات تأکید داشتهام. در آیه وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ (قرآن کریم، سوره روم، آیه ۲۲: و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانها و رنگهای شماست)، تنوع بهعنوان نشانه حکمت الهی معرفی شده است. به شاگردانم گفتم: «تنوع، همگونی همراه با اختلاف است، اما تفرقه، نزاع و جدایی است. آزادی، عمل در چارچوب قانون است، اما رهاشدگی، بیقیدی است.»
– تربیت در خانواده باید بر اساس قانون و عقل باشد، نه استبداد.
– اجبار به عبادت، مانند نماز، نتیجه معکوس میدهد.
– اخراج فرزندان از خانه به دلیل نافرمانی، به آسیبهای اجتماعی منجر میشود.
– زندگی خانوادگی باید بر اساس پذیرش تنوع و اختلافات باشد.
– تنوع به معنای همگونی همراه با اختلاف است، نه تفرقه و نزاع.
– آزادی، عمل در چارچوب قانون است، نه رهاشدگی و بیقیدی.
جمعبندی
در پایان درسگفتارهایم، همیشه شاگردانم را به تأمل در زندگی عادلانه و معنوی دعوت میکردم. این گفتگوهای صمیمی، که از عمق قلبم برآمدهاند، دعوتیاند به بازنگری در نظامهای خانوادگی، اجتماعی، و دینی. من باور دارم که جامعهای پویا و عادلانه، تنها با پذیرش کرامت انسانی، آزادی، و تنوع ممکن است. علم دینی باید کاربردی باشد و به حل مشکلات جامعه کمک کند. تربیت باید با محبت و عقل باشد، نه با زور و استبداد. ذکر الهی، مانند هُوَ اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، قوت قلب و راهنمای زندگی است. امیدوارم این خاطرات، که با عشق و دغدغه نگاشته شدهاند، شما را به سوی زندگیای سرشار از معرفت و عدالت رهنمون سازد.