در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 834

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 834

مقدمه

روزهایی را به یاد می آورم که در محفل درس و بحث، با طلاب و شاگردان، از عمق معارف دینی سخن می‌گفتیم. این گفتگوها، که گاه به‌صورت گذرا در درس‌گفتارهایم ذکر شده‌اند، شرحی است از تأملات و تجربیاتم در مسیر فهم قرآن و نقش مردم در آن. آنچه در این مجموعه می‌خوانید، تلاشی است برای بازنمایی آن لحظات صمیمی که با شاگردانم به اشتراک گذاشتم؛ لحظاتی که در آن، از رسالت علم دینی، جایگاه مردم در قرآن، و ضرورت تحول در حوزه‌های علمیه سخن گفتم. این گفتگوها نه‌تنها بازتاب اندیشه‌هایم، بلکه آیینه‌ای از تعهد معنوی و علمی‌ام به هدایت جامعه و خدمت به مردم است.

بخش اول: ناس، محور قرآن و رسالت علم دینی

رؤیای صادقه و وحی سماوی

روزی در جمع طلاب، از رؤیای صادقه سخن گفتم. رؤیای صادقه، که بخشی از نبوت است، وحی سماوی است؛ نازل از آسمان، گویی پیامی است که خداوند در قلب اولیایش جای می‌دهد. این رؤیا، دریچه‌ای است به سوی عالم غیب، که اولیای خدا از آن‌جا سفر خود را به عوالم وحی آغاز می‌کنند. این سخن را گفتم تا طلاب بدانند که علم دینی تنها در کتاب‌ها و درس‌های صرف و نحو خلاصه نمی‌شود، بلکه باید به سوی معارف عمیق‌تر، مانند فهم وحی، گام برداریم.

درنگ: رؤیای صادقه، بخشی از وحی سماوی است که جایگاه معرفت‌شناختی ویژه‌ای در علم دینی دارد و بر ضرورت توجه به ابعاد معنوی تأکید می‌کند.

نقد قناعت به سطح نازل معرفت

بارها به شاگردانم گفته‌ام که ما در علم دینی به سطح نازل معرفت بسنده کرده‌ایم. گویی خود را قانع کرده‌ایم که صرف و نحو بخوانیم، فقه و اصول بیاموزیم، و کار را رها کنیم. اما این علوم، هرچند ارزشمند، در دانشگاه‌ها و مراکز دیگر نیز تدریس می‌شوند. پرسیده‌ام: «رسالت خاص ما چیست؟» علم دینی باید متمایز باشد، باید چنان جایگاهی داشته باشد که وقتی در برابر دانش جهانی قرار می‌گیرد، بگوییم: «شما وحی را نمی‌شناسید، بیایید از ما بیاموزید.» این سخن، دعوتی بود به بازتعریف هویت علمی حوزه‌ها.

درنگ: علم دینی باید از قناعت به علوم متداول فراتر رود و هویت خود را با تمرکز بر موضوعات متمایز مانند وحی بازتعریف کند.

وحی، رسالت خاص علم دینی

در درس‌گفتارهایم، وحی را رسالت اصلی علم دینی دانستم. اگر قرار است وارث انبیا باشیم، باید وحی را محور کار خود قرار دهیم. وحی، آن حقیقت سماوی است که ما را از دیگران متمایز می‌کند. گفتم: «بگذارید دیگران علوم دیگر را بخوانند، اما وحی، تخصص ماست.» این سخن، نه از سر غرور، بلکه از ایمان به رسالت عظیم علم دینی بود که باید در خدمت هدایت مردم باشد.

درنگ: وحی، به‌عنوان محور علم دینی، حوزه‌ها را از سایر علوم متمایز کرده و رسالت وراثت انبیا را محقق می‌کند.

بخش دوم: مردم، قلب تپنده علم دینی

مردم در آیینه قرآن

قرآن کریم، مردم را محور قرار داده است. در درس‌گفتارهایم، بارها به آیه‌ای اشاره کردم که می‌فرماید:
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ﴾ (البقرة: 21)؛ ای مردم، پروردگارتان را که شما را آفرید، بپرستید. این آیه، مردم را مخاطب مستقیم خدا قرار داده است. گفتم: «قرآن، ناس را موضوع خود کرده است. هرچه در قرآن است، از خوب و بد، از مؤمن و منافق، همه در ناس خلاصه می‌شود.» این سخن، دعوتی بود به طلاب که مردم را محور کار خود قرار دهند.

درنگ: مردم (ناس) محور اصلی گفتمان قرآنی هستند و علم دینی باید با تمرکز بر نیازهای آنها شکل گیرد.

نقد عدم توجه به مردم

با حسرتی عمیق، از بی‌توجهی علم دینی به مردم سخن گفتم. ما مردم را «عوام» خوانده‌ایم و گویی به آنها بها نداده‌ایم. اگر امروز روحانیت در دل مردم جای دارد، به خاطر خدا، پیامبر، و اهل بیت است، نه به خاطر رفتار ما. پرسیدم: «ما برای مردم چه کرده‌ایم؟ فقر فرهنگی‌شان را برطرف کرده‌ایم؟ شادشان کرده‌ایم؟» این انتقاد، از عشقم به مردم برمی‌خاست، مردمی که باید محور فعالیت‌های ما باشند.

درنگ: علم دینی باید مردم‌محور باشد و با رفع نیازهای فرهنگی و معنوی مردم، به هدایت آنها کمک کند.

خاطره‌ای از جامعه گذشته

کودکی‌ام را، زمانی که صبح‌ها از خانه به سوی مدرسه می‌رفتم. مردان بزرگسال، از بیکاری، کنار کوچه‌ها می‌نشستند و با خاک بازی می‌کردند. تهران آن روزها آسفالت نداشت، آب و برق نبود، و زندگی ساده بود. مادرانمان با چند سکه در گوشه چارقدشان روزگار می‌گذراندند. اما امروز، جامعه ما متحول شده است. این 30 سال انقلاب، گویی 500 سال تاریخ ایران را در خود جای داده است. این تحول را باید به نفع مردم به کار گیریم.

درنگ: تحولات سریع اجتماعی و اقتصادی ایران، فرصتی است که علم دینی باید از آن برای خدمت به مردم استفاده کند.

پیشنهاد تأسیس شهر قرآن

روزی به شاگردانم گفتم: «باید شهری به نام قرآن بسازیم، شهری که محله‌ای برای ناس داشته باشد.» این شهر، جایی است که در آن، مسائل مردم با دقت بررسی شود. ما باید مردم‌شناسی قرآنی را محور کار خود قرار دهیم. قرآن، مردم را هم ستایش می‌کند، هم نقد. ما نیز باید همین‌گونه باشیم: مردم را بشناسیم، نیازهایشان را درک کنیم، و برای هدایتشان بکوشیم.

درنگ: تأسیس شهر قرآن با محله‌ای برای ناس، راهی است برای تمرکز علم دینی بر مسائل مردم و هدایت آنها.

بخش سوم: عبادت، ادب، و تربیت

تمایز عبادت و ادب

در درس‌گفتارهایم، از خلط عبادت و ادب سخن گفتم. مثالی زدم از ملتی که به دلیل شر ک، ادبشان به شکل عبادت درآمده است. آنها در برابر دستگاه‌هایشان تعظیم می‌کنند، گویی مقدس‌اند. اما عبادت، تنها برای خداست. قرآن کریم می‌فرماید:
﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ (الذاریات: 56)؛ جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا بپرستند. عبادت، کرنش در برابر خداست، نه در برابر غیر او.

درنگ: عبادت مختص خداوند است و باید از خلط آن با ادب یا رفتارهای شر ک‌آمیز پرهیز کرد.

نقد عبادت‌های نمایشی

از عبادت‌های نمایشی انتقاد کردم. روزی طلبه‌ای گفت که یک ختم قرآن در نماز خوانده است. گفتم: «این نماز نیست، فیلم است!» عبادت بدون حضور قلب و تربیت، ارزشی ندارد. عبادت باید با اخلاق و ادب همراه باشد، وگرنه به بیراهه می‌رود. این سخن را گفتم تا طلاب بدانند که کیفیت عبادت، از کمیت آن مهم‌تر است.

درنگ: عبادت بدون تربیت و اخلاق، ارزش واقعی ندارد و باید با حضور قلب و ادب همراه باشد.

خاطره‌ای از درویشی که طلبه شد

طلبه‌ای را که پیش‌تر درویش بود. او با شگفتی از رفتار آزادانه طلاب می‌گفت: «چطور می‌خندید؟ پایتان را دراز می‌کنید؟» پاسخ دادم: «ما طلبه‌ایم، نه درویش. اینجا عبادتگاه نیست که غیر خدا را بپرستیم.» این خاطره، مرا به فکر فرو برد که چگونه تفاوت‌های فرهنگی می‌تواند بر فهم دین اثر بگذارد. باید به مردم آموخت که عبادت، تنها برای خداست.

درنگ: تفاوت‌های فرهنگی در فهم دین، بر ضرورت آموزش دقیق مفهوم عبادت تأکید می‌کند.

بخش چهارم: استادمحوری و تحول در علم دینی

نقد کتاب‌محوری در حوزه‌ها

بارها از کتاب‌محوری در علم دینی انتقاد کردم. گفتم: «حوزه‌ها باید استادمحور باشند، نه کتاب‌محور.» در گذشته، شاگرد را با استادش می‌شناختند. استاد خوب، حتی با متون ساده، عالم ربانی تربیت می‌کند. اما بدون استاد واصل، حتی قرآن نتیجه نمی‌دهد. این سخن، از ایمانم به نقش تربیتی استاد در علم دینی برمی‌خاست.

درنگ: حوزه‌های علمیه باید از کتاب‌محوری به استادمحوری گذار کنند تا عالمان ربانی تربیت شوند.

نقد خودمحوری در انتخاب دروس

از خودمحوری طلاب در انتخاب دروس گله کردم. گفتم: «بدون هدایت استاد، درس خواندن نتیجه ندارد.» در گذشته، شاگرد بدون اجازه استاد درس نمی‌خواند. این نظارت، تضمین‌کننده کیفیت بود. امروز اما، گویی هر کس خود تصمیم می‌گیرد و نتیجه، کاهش مجتهدان است. این سخن، دعوتی بود به بازگشت به نظام استادمحوری.

درنگ: هدایت استاد در انتخاب دروس، برای تربیت عالمان واقعی ضروری است.

بخش پنجم: نقد و اصلاح علم دینی

نقد احترام بی‌جا به وضعیت موجود

از احترام بی‌جا به وضعیت موجود علم دینی انتقاد کردم. گفتم: «این احترام، مانع نقد و اصلاح است.» اگر بخواهیم رستگار شویم، باید علم دینی را نقد کنیم و به سوی تحول گام برداریم. این سخن، از تعهد من به اصلاح و پیشرفت علم دینی بود.

درنگ: نقد سازنده علم دینی، برای اصلاح و رستگاری آن ضروری است.

توصیه به نگارش آثار مردم‌شناسی

بارها به طلاب گفتم: «قلم بردارید و درباره ناس در قرآن بنویسید.» قرآن، مردم را با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایشان تحلیل کرده است. ما نیز باید مردم‌شناسی قرآنی را احیا کنیم. گفتم: «اگر کتابی جامع‌تر از قرآن درباره مردم یافتید، نشانم دهید!» این دعوت، از عشقم به قرآن و مردم برمی‌خاست.

درنگ: نگارش آثار مردم‌شناسی با الهام از قرآن، برای فهم و هدایت مردم ضروری است.

نقد کپی‌برداری در نگارش

از کپی‌برداری در نگارش آثار علمی گله کردم. گفتم: «تألیف، نوآوری می‌خواهد، نه سرقت ادبی.» اگر قرار است برای مردم بنویسیم، باید اصیل باشیم. این سخن، دعوتی بود به خلاقیت و اصالت در تولید علم دینی.

درنگ: تألیفات علمی باید اصیل و مبتنی بر نوآوری باشند، نه کپی‌برداری از آثار دیگران.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتاب تأملاتم در رسالت علم دینی و جایگاه مردم در آن است. از وحی به‌عنوان محور علم دینی گفتم، از مردم به‌عنوان قلب تپنده قرآن، و از ضرورت استادمحوری در تربیت عالمان ربانی. این خاطرات، دعوتی است به بازاندیشی در علم دینی، تا با محور قرار دادن مردم و قرآن، به سوی هدایت و سعادت جامعه گام برداریم. همیشه به شاگردانم گفته‌ام: «شغل ما، خدمت به مردم است، و مغازه‌مان، قلب آنهاست.»

با نظارت صادق خادمی