در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 842

متن درس






گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 842

مقدمه

سال‌ها پیش، در خلوت درس‌گفتارهایم، وقتی با شاگردانم به گفت‌وگو می‌نشستم، سخن از حقیقت علم و دین بود و از مسئولیت سنگین عالمان در برابر جامعه. این گفتارها، که گاه به‌صورت گذرا در جلساتم ذکر شده‌اند، بازتاب تأملات عمیقی است که از سال‌ها مطالعه و تجربه در حوزه‌های دینی و معرفتی برآمده‌اند. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم با زبانی صمیمی و در عین حال عمیق، شما را به دنیای این تأملات ببرم؛ دنیایی که در آن، علم دینی نه‌تنها یک وظیفه، بلکه سلاحی کارآمد در برابر چالش‌های زمانه است. این خاطرات، روایتگر لحظاتی است که با شاگردانم به نقد و بررسی مسائل دینی، اجتماعی و عرفانی پرداخته‌ام، با این امید که نوری بر مسیر حقیقت‌جویان بتابانم.

بخش اول: پالایش علم دینی از پیرایه‌ها

روزی در جمع طلاب، سخن از کتاب‌های عرفانی به میان آمد که برخی، بدون بنیان محکم علمی و دینی، تنها باد در غبغب انداخته و ادعای عرفان می‌کنند. گفتم: «اگر علوممان را از پیرایه‌ها و اضافات غیرضروری پالایش نکنیم، کم‌کم دانشمان مندرس می‌شود و از حقیقت دور می‌افتیم.» این سخن، نه از سر خشم، بلکه از دغدغه‌ای عمیق برمی‌خاست. علوم دینی باید به مبانی اصیل قرآنی و روایی بازگردد، تا از فرسودگی و انحطاط معرفتی در امان بماند. این پالایش، ضرورتی است که حوزه‌های علمیه باید به آن اهتمام ورزند، چرا که بدون آن، نمی‌توانیم پاسخگوی نیازهای جامعه باشیم.

درنگ: پالایش علوم دینی از اضافات غیرضروری، راهی است برای بازگشت به اصالت قرآنی و روایی و جلوگیری از انحطاط معرفتی.

بخش دوم: پیشتازی عالمان در عرصه علم

در یکی از درس‌گفتارها، به طلاب گفتم: «عالمان دینی باید پیشتاز باشند، اما نه با بیل و کلنگ یا اسلحه بر دوش، بلکه با سلاح علم و تحقیق.» با شور و حرارت، از ضرورت تولید دانش سخن گفتم. در روزگاری که رقابت‌های تمدنی بر پایه علم و فناوری استوار است، عالم دینی نمی‌تواند تنها به تبلیغ بسنده کند. او باید پژوهشگر و نظریه‌پرداز باشد، دانشی تولید کند که گره‌ای از مشکلات جامعه باز کند. گفتم: «اگر ما خروجی علمی ملموسی نداشته باشیم، اگر اختراعی یا راه‌حلی برای مسائل اجتماعی ارائه نکنیم، چگونه می‌توانیم ادعا کنیم که ولی‌نعمت جامعه هستیم؟»

درنگ: عالمان دینی باید با تولید دانش بومی و کاربردی، نقش رهبری فکری جامعه را ایفا کنند.

بخش سوم: نقد کم‌تحرکی علمی در حوزه‌ها

بارها در جلساتم، از کم‌تحرکی علمی در برخی حوزه‌های دینی گلایه کرده‌ام. به شاگردانم گفتم: «ما چه کرده‌ایم؟ صادرات علمی‌مان در یک سال چیست؟ کدام گره را از جامعه باز کرده‌ایم؟» این سخنان، از سر درد بود. حوزه‌های علمیه باید کانون تولید علم باشند، نه صرفاً محل برگزاری مراسم تشریفاتی. عالمان باید به جای تمرکز بر امور اجرایی، به تحقیق و تولید دانشی بپردازند که پاسخگوی نیازهای روز باشد. این مسئولیت، نه‌تنها وظیفه‌ای دینی، بلکه ضرورتی اجتماعی است.

درنگ: تولید دانش کاربردی در حوزه‌های دینی، ضرورتی برای پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و رفع مشکلات جامعه است.

بخش چهارم: آب، مبنای حیات

در یکی از جلسات، به تفسیر آیه‌ای از قرآن کریم پرداختم که می‌فرماید:

وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ

قرآن کریم: «و هر چیز زنده‌ای را از آب پدید آوردیم، پس آیا ایمان نمی‌آورند؟»
به شاگردانم گفتم: «نروید از آب، چیز دیگری بسازید. آب حیات را استعاری نکنید. آب، همان مبنای حیات است.» این آیه، پیوند عمیقی میان علم طبیعی و الهی نشان می‌دهد. آب، عنصر بنیادین حیات است و فهم علمی آن، ما را به درک دقیق‌تر آیات قرآنی رهنمون می‌شود. این نگاه، از تفاسیر غیرمستند عرفانی فاصله می‌گیرد و بر اصالت علمی تأکید دارد.

درنگ: فهم علمی و واقعی آیات قرآنی، مانند نقش آب در حیات، پیوند میان دین و علم طبیعی را تقویت می‌کند.

بخش پنجم: حیات بعثی و مقام شهدا

در یکی از درس‌گفتارها، سخن از حیات بعثی به میان آمد. به آیه‌ای از قرآن کریم اشاره کردم:

وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ

قرآن کریم: «و به کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید، بلکه زنده‌اند، ولی شما درنمی‌یابید.»
گفتم: «حیات بعثی، حیاتی متعالی است که شهدا و اولیای الهی به آن دست می‌یابند. این حیات، از حیات دنیوی جداست.» به شاگردانم تأکید کردم که شهدا، بنیان هستی جامعه‌اند و نباید مقام و رنجشان مورد غفلت قرار گیرد. این حیات، بصیرتی است که برخی اولیا حتی در کودکی به آن نائل می‌شوند و از ترس و تعلقات دنیوی آزادند.

درنگ: حیات بعثی، به‌عنوان سطحی متعالی از وجود، جایگاه والای شهدا را در نظام هستی‌شناسی اسلامی نشان می‌دهد.

بخش ششم: حیات آتی و سفر معنوی

در یکی از جلسات، از حیات آتی سخن گفتم و به آیه‌ای از قرآن کریم اشاره کردم:

يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي

قرآن کریم: «می‌گوید: ای کاش برای زندگی‌ام چیزی پیش فرستاده بودم.»
به شاگردانم گفتم: «حیات آتی، مرحله‌ای متعالی است که مؤمنان باید با سفری معنوی از برزخ تا قیامت به آن دست یابند.» این سفر، نیازمند تلاش و آمادگی است. با تمثیلی گفتم: «مثل قاچاقچی‌هایی که شبانه می‌روند و بازمی‌گردند، مؤمنان هم باید در مسیر معنوی‌شان بی‌صدا و بی‌ادعا پیش بروند.» این حیات، مزه‌ای دارد که تنها با تقرب به خدا چشیده می‌شود.

درنگ: حیات آتی، مرحله‌ای متعالی از وجود است که نیازمند سفری معنوی و آمادگی برای زندگی پس از مرگ است.

بخش هفتم: حیات شهودی و آزادی از تعلقات

روزی از حیات شهودی سخن گفتم، حیاتی که برخی اولیا و شهدا، حتی در کودکی، به درک شهادت خود نائل می‌شوند. این حیات، از ترس و دلبستگی‌های دنیوی آزاد است. گفتم: «اینان چنان بصیرتی دارند که حتی اگر خمپاره‌ای به سویشان آید، بی‌خیالند، زیرا شهادتشان را دیده‌اند.» این آزادی از تعلقات، نشان‌دهنده بصیرت معنوی است که تنها با تقرب به خدا حاصل می‌شود. شهدا، با این حیات شهودی، به افتخاری دست یافتند که رنجشان نباید مورد غفلت قرار گیرد.

درنگ: حیات شهودی، بصیرتی معنوی است که افراد خاص را از تعلقات مادی آزاد می‌کند.

بخش هشتم: حیات‌های قرآنی و آزمون الهی

در یکی از درس‌گفتارها، به انواع حیات در قرآن اشاره کردم: حیات اخروی، برزخی، و ابتدایی. به آیه‌ای از قرآن کریم استناد کردم:

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ

قرآن کریم: «[همان] که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام‌تان نیکوکارترید، و اوست شکست‌ناپذیر آمرزگار.»
گفتم: «حیات ابتدایی، حیاتی است که در آن، انسان در بوته آزمایش الهی قرار می‌گیرد.» این تقسیم‌بندی، نگرشی جامع به حیات ارائه می‌دهد که از دنیا تا آخرت را دربرمی‌گیرد. حیات ابتدایی، مسئولیت انسان را در برابر اعمالش برجسته می‌سازد.

درنگ: حیات ابتدایی، حیاتی مبتنی بر آزمون الهی است که مسئولیت انسان را در برابر اعمالش نشان می‌دهد.

بخش نهم: نقد رفتارهای غیرعلمی در تبلیغ دین

روزی با شاگردانم از رفتارهای غیرعلمی در برخی منبرها و درس‌ها سخن گفتم. گفتم: «به جای جنجال و هیاهو، باید به اشکالات با منطق و علم پاسخ داد.» مثالی زدم از عالمی که با رفتار نامناسب، مانند حمل مجله‌ای زیر بغل و ژستی ناسازگار، آبرویمان را می‌برد. تأکید کردم که عالمان ربانی، با فروتنی و پاسخ‌گویی علمی، اشکالات را برطرف می‌کنند، نه با داد و فریاد. این روش، راه عالمان واقعی است.

درنگ: تبلیغ دین باید با رویکردی عقلانی و علمی همراه باشد، نه با جنجال و رفتارهای غیرمنطقی.

بخش دهم: اهمیت اشتقاق کلمات قرآنی

در یکی از جلسات، بر اهمیت فهم اشتقاق کلمات قرآنی تأکید کردم. گفتم: «بدون شناخت ریشه‌های کلماتی مانند کافر، کفور، و بافور، فهم علوم دینی ناقص می‌ماند.» به شاگردانم گفتم: «حتی کلمه‌ای مانند موسی یا رضا، معنایی دارد که باید آن را دریافت.» این فهم، به درک عمیق‌تر مفاهیم قرآنی کمک می‌کند و از تفاسیر سطحی جلوگیری می‌نماید.

درنگ: فهم اشتقاق کلمات قرآنی، کلیدی برای درک دقیق و عمیق مفاهیم دینی است.

بخش یازدهم: مفهوم کفر در قرآن

روزی در درس‌گفتارم، کفر را به معنای «پوشاندن» تعریف کردم. گفتم: «کفر می‌تواند کفر نعمت باشد، یا کفر زارع که بذر را زیر خاک پنهان می‌کند، یا کفر به معنای انکار حق.» حتی به شاگردانم گفتم: «مؤمن هم می‌تواند کافر باشد، نه به معنای انکار حق، بلکه به معنای کفران نعمت یا پنهان کردن بذر.» این تفسیر، چندلایگی مفهوم کفر را نشان می‌دهد و از نگاه تک‌بعدی به آن پرهیز می‌دهد.

درنگ: کفر در قرآن، مفهومی چندلایه است که از پنهان کردن نعمت تا انکار حق را دربرمی‌گیرد.

بخش دوازدهم: نقد موعظه‌های غیرمؤثر و شایسته‌سالاری

از موعظه‌های طولانی و غیرمؤثر انتقاد کردم. گفتم: «قرآن، کتابی روان‌شناختی و خلق‌پرور است، نه صرفاً موعظه‌محور.» به شاگردانم تأکید کردم که شایسته‌سالاری و خلق باطنی، مهم‌تر از سخنرانی‌های ظاهری است. مثالی زدم: «به جای توزیع حواله‌های گوشت و گرفتن لقب آقایی، باید آقایی را در خلق و رفتار نشان داد.» این نگاه، به تحول درونی و پرورش اخلاقی تأکید دارد.

درنگ: قرآن، کتابی برای پرورش خلق و شایسته‌سالاری است، نه صرفاً موعظه و ظاهرگرایی.

بخش سیزدهم: تمثیل مار و پرهیز از ترس غیرضروری

روزی با شاگردانم از تمثیلی سخن گفتم درباره مار و ترس از آن. گفتم: «از پرش مار بترسید، نه از زهرش، زیرا مار زهرش را بیهوده خرج نمی‌کند.» این تمثیل را آوردم تا نشان دهم که بسیاری از ترس‌هایمان بی‌مورد است، مانند ترس از سگ‌های هار که اگر بی‌حرکت بمانید، به شما آسیبی نمی‌رسانند. گفتم: «پنجاه سال پیش، این را آزمودم. در بیابانی نزدیک پالایشگاه، با دوچرخه‌ام ایستادم و سگ‌ها کاری به من نداشتند.» این تمثیل، درسی است برای پرهیز از واکنش‌های غیرعقلانی در برابر چالش‌ها.

درنگ: پرهیز از واکنش‌های غیرعقلانی، مانند ترس بی‌مورد از مار یا سگ، درسی است برای مواجهه عاقلانه با چالش‌ها.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از درس‌گفتارهایم برآمده‌اند، تلاشی است برای روشن کردن مسیر حقیقت‌جویی. سال‌ها پیش، در جلساتم با شاگردان، از ضرورت پالایش علم دینی، پیشتازی عالمان، و فهم دقیق مفاهیم قرآنی سخن گفتم. این گفتارها، دعوتی است به بازنگری در روش‌های آموزش و تبلیغ دین، با تأکید بر تولید دانش کاربردی و پاسخگویی به نیازهای جامعه. تفسیر آیات قرآنی، مانند حیات و کفر، نشان‌دهنده عمق علمی و تعهد من به فهم اصیل متون دینی است. امیدوارم این خاطرات، شما را به تأمل در مسئولیت‌های اجتماعی و معنوی‌مان دعوت کند، تا با نگاهی عمیق‌تر، راهی به سوی حیات متعالی بیابیم.

با نظارت صادق خادمی