متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۸۴۳
مقدمه
سالها پیش، در خلال درسگفتارهایم، بارها از لزوم بازنگری در روشهای تربیت حوزوی سخن گفتم. این گفتگوها، که گاه بهصورت گذرا در جلساتم مطرح میشدند، امروز فرصتی یافتهاند تا بهگونهای منسجم و با عمق بیشتری روایت شوند. آنچه در پی میآید، تأملاتی است که از تجربههای زیستهام در مواجهه با مسائل دینی، اجتماعی و معرفتی شکل گرفتهاند. این خاطرات، نهتنها بازتابدهنده دیدگاههایم در باب علم دینی و نقش عالمان در جهان معاصرند، بلکه تلاشیاند برای کشاندن شما به جهانی که در آن، دین و زندگی، علم و عمل، و ایمان و کفر در هم تنیدهاند. با من همراه شوید تا در این روایت صمیمی، از دغدغههایم برای اصلاح نظام آموزشی حوزه و ضرورت شناخت عمیق از واقعیتهای جهان بگویم.
بخش اول: ضرورت بازنگری در آموزش حوزوی
آشنایی طلاب با تنوع اجتماعی
زمانی در محافل حوزوی، از ضرورت باز کردن چشم و گوش طلاب سخن میگفتم. باورم این بود که حوزههای علمیه باید طلاب را از همان آغاز با واقعیتهای متنوع جامعه آشنا کنند. نمیتوان طلبهای را تربیت کرد که از دنیا و آخرت بیخبر باشد و سپس انتظار داشت او مجتهدی جامع شود. باید طلاب را به دل جامعه برد؛ به آنها نشان داد که اینجا غسالخانه است، آنجا کشتارگاه، اینجا محل خیر و آنجا جای شر. باید آنها را با کافهها، قهوهخانهها، و حتی اماکنی که گاه از نظر ما نکوهیدهاند آشنا کرد. این شناخت، نه برای گرایش به بدی، بلکه برای فهم عمیقتر حقیقت است.
این دیدگاه از آنرو شکل گرفت که دیدهام طلابی را که چشمبسته تربیت شدهاند و ادعای جامعیت دارند، اما از واقعیات دنیا و آخرت بیخبرند. چنین آموزشی به درد نمیخورد. عالم دینی باید با چشمان باز به جهان بنگرد، نه اینکه در باغی محصور، چون داستان زن سعدی، از حقیقت جهان بیخبر بماند.
داستان زن سعدی: نقدی بر تربیت بسته
گاه برای تبیین این موضوع، به داستان زن سعدی اشاره میکردم. سعدی میگفت زنی را از کودکی در باغی بسته پرورش داد و به او گفت که دنیا همین است؛ نه انسانی، نه شهری، نه چیزی جز این باغ. اما روزی آن زن از نردبانی بالا رفت و جهانی بزرگتر را دید: مردی تنومند کنار رودخانه، قافلهای در حال گذر، و زندگیای که از باغ او فراتر بود. این داستان برایم نمادی بود از تربیت بستهای که طلاب را از واقعیتهای جهان محروم میکند. وقتی زن سعدی حقیقت را دید، دیگر به باغ کوچکش بازنگشت. طلاب نیز باید از این محدودیتها رها شوند و با چشمان باز به جهان بنگرند.
بخش دوم: قرآن و شناخت کفر
بصیرت قرآنی در تبیین کفر
در درسگفتارهایم، بارها به آیات قرآنی مرتبط با کفر اشاره میکردم. قرآن کریم، با بصیرتی شگفتانگیز، انواع کفر را یکبهیک معرفی کرده است. حدود پانصد آیه در قرآن به کافران و اشکال گوناگون کفر پرداختهاند. میگفتم: اگر طلبهای بخواهد از قرآن سخن بگوید، باید این آیات را عمیقاً مطالعه کند و اقسام کفر را بشناسد. قرآن را میتوان به دوربینی تشبیه کرد که تمامی زوایای بتخانهها را با دقت ثبت کرده است.
قال الله تعالی: ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ﴾
به راستی کافر شدند کسانی که گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است. (سوره مائده، آیه ۱۷)
این آیات، از کفر کسانی که خدا را با مسیح یکی دانستند تا کفر کسانی که به مال و فرزند خود دل بستهاند، تنوعی شگفتانگیز را نشان میدهند. میگفتم: عالم دینی باید به بتخانهها برود، نه برای پرستش بتها، بلکه برای شناخت آنها. باید بداند که بتها جورواجورند؛ هر کس بتی را میپرستد و هر بت نامی و ذکری دارد.
تجربههای میدانی در بتخانهها
گاه از تجربههایم در مواجهه با بتخانهها سخن میگفتم. بارها در میان کافران بودم و با آنها از بتهایشان گفتوگو کردم. در یکی از این گفتوگوها، وقتی از بت نحقه سخن گفتم و ویژگیهایش را از قرآن کریم نقل کردم، شگفتی و خوشحالی آنها را دیدم. آنها نمیدانستند که قرآن تا این حد دقیق و عمیق، بتهایشان را توصیف کرده است. این تجربهها ایمانم را تقویت میکرد و مرا به این باور رساند که عالم دینی باید با کافران گفتوگو کند، نه از سر انکار، بلکه از سر شناخت و هدایت.
بخش سوم: نقد روشهای سنتی و پیشنهاد اصلاح
نقد آموزشهای غیرواقعی
بارها روشهای سنتی آموزش حوزوی را نقد میکردم. طلاب را نمیتوان با درسهای نظری و بدون تجربه عملی تربیت کرد. میگفتم: عالم دینی نباید چیزی را سرهم کند و بدون شناخت از دنیا و آخرت، ادعای جامعیت کند. باید چشم و گوش طلاب را باز کرد و آنها را با واقعیتهای متنوع جهان آشنا نمود. نمیتوان آنها را در باغی محصور کرد و گفت دنیا همین است.
پیشنهاد پروژه علمی برای آیات کفر
پیشنهاد میدادم حوزهها پروژهای علمی برای تحلیل آیات کفر ترتیب دهند. اگر این پانصد آیه را در قالب یک پروژه منسجم بررسی کنیم، میتوانیم بصیرت قرآنی را به عالمان و طلاب منتقل کنیم. این پروژه، نهتنها به شناخت کفر کمک میکند، بلکه عالمان را برای گفتوگو با جهان معاصر آماده میسازد.
بخش چهارم: نقش عالمان در جامعه
جلب اعتماد مردم
همیشه تأکید داشتم عالمان دینی باید خیررسان مردم باشند. باید کاری کنند که مردم به آنها تمایل پیدا کنند، نه از سر اجبار، بلکه از سر اعتماد. عالم دینی باید نشان دهد که حامی مردم است، از آنها دفاع میکند و شادباششان میدهد. میگفتم: اگر مردم ببینند که با عالمان باشند، ضرر نمیکنند و کم نمیآورند، به دین گرایش پیدا میکنند.
نقد روشهای سختگیرانه
روشهای سختگیرانه در تبلیغ دین را نقد میکردم. نمیتوان با بازجویی و سختگیری، مردم را به دین دعوت کرد. میگفتم: وقتی دهان مردم را بو میکنیم که شراب خوردهاند یا روابطشان را زیر سؤال میبریم، آنها از دین دور میشوند. باید با محبت و شناخت، آنها را به سوی حقیقت هدایت کرد.
بخش پنجم: همزیستی ایمان و کفر
دیدگاه قرآنی به کفر
در درسگفتارهایم، از همزیستی ایمان و کفر در قرآن سخن میگفتم. قرآن کریم، کافر و مؤمن را کنار هم میآورد و حتی کافر را مقدم میدارد. این مانند آن است که در خانهات، به مهمان بیشتر احترام میگذاری تا به فرزندان خودت. این دیدگاه، مرا به این باور رساند که عالم دینی باید با کافران با احترام و شناخت گفتوگو کند، نه با انکار و دشمنی.
قال الله تعالی: ﴿مَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ ۖ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ﴾
هر که کفر ورزد، کفرش بر اوست و هر که کار شایسته کند، برای خود آماده میسازد. (سوره روم، آیه ۴۴)
تأثیر گفتوگو با کافران
بارها از تأثیر گفتوگو با کافران سخن گفتم. وقتی با آنها از قرآن و بتهایشان صحبت میکردم، حالتی ملکوتی در دلشان پدید میآمد. برخی از آنها چنان شیفته این گفتوگوها شدند که گویی میخواستند مرا به جای خدا مصادره کنند! این تجربهها نشان داد که گفتوگو با کافران، نهتنها ایمان را تضعیف نمیکند، بلکه میتواند به هدایت آنها منجر شود.
جمعبندی
این خاطرات، که از دل درسگفتارهایم برآمدهاند، تلاشیاند برای نشان دادن راهی که عالم دینی باید بپیماید. من همواره باور داشتم که عالم باید با چشمان باز به جهان بنگرد، با واقعیتهای جامعه آشنا شود و با کافران و مؤمنان به یکسان، با محبت و شناخت گفتوگو کند. قرآن کریم، با بصیرت بینظیرش، راه را به ما نشان داده است. حوزههای علمیه باید این بصیرت را به طلاب منتقل کنند و آنها را برای جهانی آماده سازند که در آن، ایمان و کفر در کنار هم زیستهاند. امیدم این است که این گفتگوهای صمیمی، شما را به تأمل در این راه دعوت کند.