در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 860

متن درس






گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۸۶۰

مقدمه

سال‌ها پیش، در خلال درس‌گفتارهایم، گاه به فرازهایی از اندیشه‌های فلسفی، کلامی و عرفانی اشاره می‌کردم که شاید در لحظه، تنها جرقه‌ای در ذهن شاگردان بودند. امروز، این گفتگوها را بازمی‌گویم، نه به‌عنوان درس‌های خشک و رسمی، بلکه چون گفتگویی صمیمی با شما، که گویی کنارم نشسته‌اید و با هم در کوچه‌های معرفت قدم می‌زنیم. این خاطرات، بازتاب تأملات من در جهانی است که هستی را نه فانی، بلکه جاودانه و پر از شعور می‌بینم. آنچه در پی می‌آید، روایتی است از دغدغه‌هایم برای اصلاح نگاه‌های سنتی، پیوند علم و دین، و دعوت به تأملی عمیق‌تر در آیات الهی و نظام هستی.

بخش اول: نقدی بر روش‌های غیرعلمی در فلسفه و کلام

زمانی در بحث‌های فلسفی، با شاگردانم از نقدهای فخر رازی سخن می‌گفتیم. او را به کودکی شیطان تشبیه می‌کردم که در کوچه‌های قدیمی، با چوبی در دست، شیشه‌های چراغ‌های گردسوز را می‌شکست و فریاد می‌زد: «شلم کورم، لم‌پا می‌شکنم!» این تشبیه، از سر طنز نبود، بلکه از درد بود؛ دردی از نقدهایی که تنها تخریب می‌کنند، بی‌آنکه راهی نو پیش نهند. نقد، اگر بی‌استدلال باشد، نه علمی است و نه مردانه. من همیشه به شاگردانم می‌گفتم: اگر حرفی دارید، با استدلال بگویید، با هزار سال تاریخ علم و فلسفه بازی نکنید. این روش، راه شرارت است، نه معرفت.

درنگ: نقد علمی باید با استدلال و راه‌حل همراه باشد، نه صرف اشکال‌تراشی بدون پشتوانه.

این نگاه من، ریشه در تعهد به حقیقت داشت. نقدی که تنها به دنبال خراب کردن است، از جنس شرارت است، نه علم. علم، بنای معرفت را می‌سازد، نه اینکه دیوارهایش را فرو ریزد بی‌آنکه چیزی به جایش نهد.

بخش دوم: بازنگری در مفاهیم جوهر، عرض و تشخص اعمال

در درس‌گفتارهایم، بارها از تشخص اعمال سخن گفتم. می‌گفتم اعمال ما، هویتی مستقل دارند؛ نه صرف جوهر و عرض به معنای سنتی‌اش. ابن‌سینا، با همه عظمتش، در بحث خلود و فنا دچار خطا شد. او گمان می‌کرد حدوث و فنا، ذاتی ماده است. اما من به شما می‌گویم: این مغالطه‌ای ذهنی است. ماده، فانی نیست؛ تحول می‌یابد، جابه‌جا می‌شود، اما نابود نمی‌شود. می‌گفتم: حتی اگر زلزله‌ای بیاید، سیلی جاری شود یا مرضی عالم‌گیر شود، هیچ‌چیز در هستی معدوم نمی‌شود. همه چیز، در نظام الهی، جاودانه است.

درنگ: اعمال انسان دارای تشخص و هویت مستقل هستند و ماده، فانی نیست، بلکه در نظام الهی تحول می‌یابد.

این باور، مرا به آیات قرآن می‌رساند. در قرآن کریم آمده است: مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ (نحل: ۹۶)؛ آنچه نزد شماست، پایان می‌یابد، اما آنچه نزد خداست، باقی است. این آیه، گواهی است بر اینکه هیچ‌چیز در هستی از بین نمی‌رود، بلکه نزد خدا جاودانه است.

بخش سوم: حاکمیت مطلق الهی و دعای کمیل

در شرح دعای کمیل، از عبارتی سخن گفتم که قلبم را می‌لرزاند: لا يَمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ. نمی‌توان از حاکمیت خدا گریخت. نه ما می‌توانیم از این حاکمیت فرار کنیم، نه خدا ما را از آن بیرون می‌راند. این حاکمیت، مطلق است. به شاگردانم می‌گفتم: تصور کنید در جهانی هستید که هیچ دیواری برای پریدن به سوی دیگری نیست. خدا، همه‌جا حاضر است. این باور، مرا به این نتیجه رساند که هیچ‌چیز، حتی یک ذره، از دایره اراده او خارج نمی‌شود.

درنگ: حاکمیت الهی، مطلق و فراگیر است و هیچ موجودی نمی‌تواند از آن خارج شود یا معدوم گردد.

این نگاه، از دعای کمیل سرچشمه می‌گرفت. می‌گفتم: این دعا، تکمیل‌کننده معرفت ماست. خدا، ناز کند یا نکند، قالب‌های هستی فرو نمی‌ریزد. همه چیز، در جای خود، تحت اراده اوست.

بخش چهارم: شعور ذرات و هستی‌شناسی قرآنی

یکی از عمیق‌ترین باورهایم، شعور ذرات هستی است. در درس‌گفتارهایم، به شاگردانم می‌گفتم: روزی خواهد آمد که علم، ثابت کند سنگ، ماده، و حتی انرژی، حس دارند. این باور، از قرآن کریم سرچشمه می‌گیرد: تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ (اسراء: ۴۴)؛ آسمان‌های هفت‌گانه و زمین و هر که در آن‌هاست، برای او تسبیح می‌گویند. این آیه، مرا به این باور رساند که تمام ذرات هستی، شعور دارند، حس دارند، و با خدا در ارتباط‌اند.

درنگ: تمام ذرات هستی، از سنگ تا انسان، دارای شعور و تشخص هستند و تسبیح‌گوی خدا.

می‌گفتم: اگر سوزنی به دست شما فرو رود، شما درد را حس می‌کنید، اما آن سوزن نیز حس دارد. این دیدگاه، شاید برای برخی عجیب باشد، اما من ایمان دارم که علم روزی این حقیقت قرآنی را اثبات خواهد کرد.

بخش پنجم: نقد روش‌های سنتی و دعوت به نوسازی علم دینی

دغدغه‌ام همیشه این بود که علم دینی ما، از ابزارهای دقیق و علمی عقب مانده است. از روش‌های سنتی، مانند کلوخ‌اندازی برای سنجش زمین، انتقاد می‌کردم. این روش‌ها، نشان از ناآگاهی از ابزارهای دقیق بود. یا مثلاً، از باورهای نادرست قدما می‌گفتم که آب را ذاتاً سرد می‌پنداشتند، بی‌آنکه به حقیقت علمی آن توجه کنند. این مغالطات، مرا به این نتیجه رساند که باید علم دینی را با روش‌های مدرن پیوند دهیم.

درنگ: علم دینی نیازمند نوسازی و بهره‌گیری از ابزارهای علمی مدرن است.

من به شاگردانم می‌گفتم: ما باید دستگاه‌هایی بسازیم که ثواب و عقاب را، نه با معیارهای مادی مانند وزن، بلکه با معیارهای معنوی و تشخص اعمال بسنجیم. این عقب‌ماندگی، ریشه در موانع تاریخی دارد. استعمار و حاکمان جور، نگذاشتند علم دینی ما پیشرفت کند. اما من ایمان دارم که با تکیه بر قرآن و عقل، می‌توانیم این مسیر را باز کنیم.

بخش ششم: مسئولیت فردی و قضاوت اعمال

یکی از درس‌های عمیقی که همیشه به شاگردانم می‌دادم، از این آیه قرآن بود: اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (اسراء: ۱۴)؛ کتابت را بخوان، کافی است که امروز خودت حسابرس خود باشی. می‌گفتم: انسان، قاضی اعمال خویش است. خدا به ما می‌گوید: خودت بخوان، خودت قضاوت کن. این مسئولیت فردی، مرا به شگفتی وامی‌داشت. ملائکه، تنها ثبت‌کننده تعینات وجودی اعمال‌اند، نه قاضی آن‌ها.

درنگ: انسان، قاضی اعمال خویش است و ملائکه، تنها تعینات وجودی را ثبت می‌کنند.

این باور، مرا به این نتیجه رساند که هر ذره از هستی، حتی دیواری که به آن تکیه می‌کنیم، حس دارد و روز قیامت، گواهی خواهد داد. این نظام الهی، چنان دقیق است که هیچ‌چیز از آن پنهان نمی‌ماند.

بخش هفتم: نقد سطحی‌نگری در سنت‌های دینی

از برخی سنت‌های سطحی انتقاد می‌کردم. مثلاً، انتخاب نام فرزندان با باز کردن تصادفی قرآن. می‌گفتم: اگر سوره بقره آمد، آیا نام فرزندتان را بقره می‌گذارید؟ قرآن، جایگاهی والا دارد و انتخاب نام، باید با معیارهای معنادار باشد. یا از تألیف آثاری که تنها به تکرار گذشته می‌پردازند، گله داشتم. علم دینی ما، باید عمیق و نوآور باشد، نه تکرار جلدهای بیست‌گانه مفاتیح‌الجنان.

درنگ: سنت‌های دینی باید با معیارهای معنادار و علمی بازنگری شوند.

این انتقادات، از عشق من به دین و معرفت سرچشمه می‌گرفت. من همیشه می‌خواستم که علم دینی ما، جهانی و پیشرو باشد، نه محصور در تقلید و تکرار.

بخش هشتم: ریشه‌شناسی نام‌های دینی

در درس‌گفتارهایم، از ریشه نام‌های دینی سخن می‌گفتم. یهود، از ریشه‌ای شیرین و مرتبط با هدایت است. نصاری، از ناصره، زادگاه حضرت عیسی علیه‌السلام. این نام‌ها، حامل معانی عمیقی هستند که باید با دقت فهم شوند، نه با سطحی‌نگری. این تأملات، مرا به شگفتی از غنای فرهنگ دینی وامی‌داشت.

درنگ: نام‌های دینی، ریشه‌های عمیق معنایی و فرهنگی دارند که نیازمند مطالعه دقیق است.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتابی از سال‌ها تأمل من در قرآن، فلسفه، و علم دینی است. همیشه به شاگردانم می‌گفتم: هستی، پر از شعور است؛ هیچ‌چیز فانی نیست؛ خدا، حاکم مطلق است؛ و انسان، مسئول اعمال خویش. این باورها، مرا به سوی اصلاح علم دینی، نقد سنت‌های نادرست، و دعوت به نوآوری سوق داد. امیدوارم این خاطرات، شما را نیز به تأمل در این حقایق دعوت کند، گویی که کنار من نشسته‌اید و در کوچه‌های معرفت قدم می‌زنیم.

با نظارت صادق خادمی