در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 883

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۸۸۳

مقدمه

در درس‌گفتارهایم، گاه سخنانی را به اجمال بیان کرده‌ام که ریشه در تجربه‌های زیسته و تأملات عمیقم در باب دین، فرهنگ و جامعه داشته‌اند. اینک، در این مجموعه که «گفتگوهای صمیمی» نام گرفته، فرصتی یافته‌ام تا آن سخنان را با دقتی افزون‌تر و در قالبی منسجم‌تر با شما به اشتراک بگذارم. آنچه پیش روی شماست، نه صرفاً شرحی از گذشته، بلکه تأملی است بر احوال جامعه اسلامی، از منظر کسی که عمری را در راه شناخت حقیقت و خدمت به دین سپری کرده است. این گفتگوها، دعوتی است به بازاندیشی در باورها، فرهنگ و راه‌هایی که ما را به سوی صیانت نفس و عزت اسلامی رهنمون می‌سازد.

بخش اول: ترس، سایه‌ای بر عزت مسلمین

زمانی در جمع طلاب و شاگردانم از آفتی سخن گفتم که چون سایه‌ای سنگین بر جامعه اسلامی افتاده است: ترس. این دشمن خاموش، مسلمین را از اوج عزت به حضیض ضعف کشانده، روح و روانشان را فرسوده و عزتشان را به خواری بدل کرده است. ترس، آن‌گونه که تجربه کرده‌ام، نه‌تنها جسم را ناتوان می‌کند، بلکه روح را نیز از پرواز بازمی‌دارد. وقتی ترس در جان آدمی رخنه کند، او را از هر سو محاصره می‌کند؛ از سایه‌های خیالی تا واقعیتی که خود ساخته‌ایم.

درنگ: ترس، مانعی است که مسلمین را از نظر علمی، روحی و روانی تضعیف کرده و عزت و بزرگی‌شان را به چالش کشیده است.

این سخن از تجربه‌ای برمی‌خیزد که در سال‌های تدریس و تأمل در احوال جامعه دیده‌ام. ترس، چون بیماری‌ای است که از درون می‌جوشد و جامعه را از پیشرفت بازمی‌دارد. در این میان، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی به ما می‌آموزد که ترس، ریشه بسیاری از انحرافات است؛ از دروغ‌گویی تا نفاق، که هر دو از آفات استبدادند.

بخش دوم: توهمات و خرافات، زنجیرهای ذهن

در یکی از درس‌گفتارهایم، از باورهای خرافی سخن گفتم که چون زنجیری بر پای اندیشه مسلمین بسته شده است. گاه دیده‌ام که کودکان را با داستان‌های لولو و جن می‌ترسانند، گویی این موجودات خیالی، واقعیتی دارند که باید از آن هراسید. این باورها، که گاه به اشتباه به دین نسبت داده می‌شود، چیزی جز توهمات ذهنی نیست. من، که عمری در مطالعه دین و عرفان سپری کرده‌ام، باور دارم که این خرافات، نتیجه بیماری‌های روحی و روانی است که استعمار و استبداد در جامعه ما پرورانده‌اند.

درنگ: باورهای خرافی مانند جن‌باوری، ابزار استعمار برای ایجاد ترس و تضعیف جوامع اسلامی است.

این باورها، که گاه به نام دین ترویج می‌شوند، نه‌تنها از حقیقت دین به دورند، بلکه تمدن اسلامی را در چشم جهانیان به سخره می‌گیرند. در جلساتم، با اشاره به کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، از این سخن گفتم که روزگار، ما را به حضیض کشانده، آن‌چنان که نام علی علیه‌السلام را در کنار دیگران قرار داده‌اند. این، نتیجه دوری از عقل و حکمت است که باید آن را بازیافت.

بخش سوم: استبداد و ترس، دو روی یک سکه

در یکی از جلسات، از نقش استبداد در نهادینه کردن ترس سخن گفتم. استبداد، چون طاغوتی است که ترس را در جان مردم می‌کارد. شاهان و سلاطین، چه عرب و چه عجم، با این ابزار، مردمان را به بند کشیده‌اند. تجربه‌ام از زیست در این سرزمین به من آموخته که ترس، ریشه نفاق است. وقتی ترس در جامعه ریشه دواند، دروغ و ریا چون علف هرز می‌روید. این، همان چیزی است که جوامع اسلامی را از پیشرفت بازداشته است.

درنگ: استبداد با ترویج ترس، جوامع اسلامی را تضعیف کرده و نفاق و دروغ را در آن‌ها پرورانده است.

از تأثیر این ترس بر نسل‌های جدید سخن گفتم. مادرانی که خود در ترس زیسته‌اند، چگونه می‌توانند فرزندانی شجاع و با عزت پرورش دهند؟ گویی شیر مادر نیز از این ترس بی‌نصیب نمانده و بی‌طعم شده است. این تمثیل، که در درس‌گفتارهایم به کار بردم، نشان از عمق تأثیری دارد که فرهنگ ترس بر جامعه می‌گذارد.

بخش چهارم: نقد تفسیر ترس‌محور تقوا

در یکی از جلسات، با استناد به قرآن کریم، از تفسیر نادرست تقوا سخن گفتم. در قرآن آمده است: وَاتَّقُوا اللَّهَ (بقره: ۱۸۹). تقوا، به معنای صیانت نفس و توجه به عظمت الهی است، نه ترس از خدا، گویی او لولو یا موجودی هراس‌انگیز است. من، که عمری در فقه و عرفان غوطه‌ور بوده‌ام، باور دارم که این تفسیر نادرست، از استعمار و استبداد نشأت گرفته و مسلمین را از فهم حقیقت تقوا دور کرده است.

قرآن کریم: وَاتَّقُوا اللَّهَ
ترجمه: و از خدا پروا کنید.

درنگ: تقوا، صیانت نفس و توجه به عظمت الهی است، نه ترس از خدا یا عذاب.

این سخن، از تأملات عمیقم در قرآن و روایات برمی‌خیزد. تقوا، راهی است به سوی عزت و حکمت، و ترس، تنها ما را از این مسیر دور می‌کند. استعمار، با ترویج این برداشت نادرست، مسلمین را به سوی ضعف و ناتوانی سوق داده است.

بخش پنجم: عقل در برابر دیوانگی

در یکی از درس‌گفتارهایم، از فرهنگ دیوانگی که در اشعار برخی شاعران پارسی ترویج شده، انتقاد کردم. شاعرانی چون حافظ و مولانا، گاه چنان از دیوانگی سخن گفته‌اند که گویی عقل، جایگاهی ندارد. من، که از کودکی شعر گفته‌ام و گونی‌ای از اشعارم دارم، باور دارم که این تأکید بر دیوانگی، ما را از عقل و حکمت دور کرده است. عقل، آن گوهری است که باید در جامعه اسلامی پاس داشته شود.

درنگ: تأکید بر عقل و حکمت، در برابر ترویج دیوانگی در فرهنگ و شعر، ضرورتی برای احیای تمدن اسلامی است.

این سخن، از تجربه‌ام در مطالعه ادبیات و عرفان برمی‌خیزد. گاه دیده‌ام که به جای سخن از عقل، از جنون و دیوانگی گفته‌اند، و این، نتیجه دور شدن از حقیقت دین و عالمان راستین چون امیرالمؤمنین و امام صادق علیهما‌السلام است.

بخش ششم: شجاعت، کلید خلاقیت و مهارت

در یکی از جلسات، از استادی سخن گفتم که تیغ‌کشی را به من آموخت. او می‌گفت: «تیغ‌کش نباید ترسو باشد.» این درس، تنها به تیغ‌کشی محدود نبود. شجاعت، کلید موفقیت در هر مهارتی است، از خطاطی تا نقاشی. تجربه‌ام نشان داده که ترس، خلاقیت را می‌خشکاند و دست را از ثبات بازمی‌دارد. آدم ترسو، نه خطاط خوبی می‌شود و نه نقاش.

درنگ: شجاعت، شرط موفقیت در مهارت‌های حرفه‌ای و خلاقیت است، و ترس، مانعی در برابر آن.

این تجربه، که ریشه در سال‌های جوانی‌ام دارد، به من آموخت که شجاعت، نه‌تنها در میدان جنگ، بلکه در هر عرصه‌ای از زندگی، ضرورتی است برای پیشرفت و خلاقیت.

بخش هفتم: ضرورت مداوای ترس

در درس‌گفتارهایم، از ضرورت مداوای ترس سخن گفتم. ترس، چون بیماری‌ای است که ایمان و تقوا را در جامعه کم‌رنگ می‌کند. باید ملت را مداوا کرد، باید ترس را از جانشان بیرون کشید. این سخن، از تجربه‌ام در مواجهه با جامعه‌ای برمی‌خیزد که ترس، چون سایه‌ای بر آن افتاده و مانع رشد ایمان و عزت شده است.

درنگ: مداوای ترس، ضرورتی برای رسوخ ایمان و تقوا در جامعه است.

این مداوا، نیازمند آموزش، تمرین و بازنگری در فرهنگ و تربیت است. باید به کودکان آموخت که آزاد باشند، سخن بگویند و از خطا نهراسند، چرا که ترس، بدتر از هر گناهی است.

بخش هشتم: تحلیل آیات قرآنی و مفهوم خلافت و امامت

در یکی از جلسات، از آیه‌ای سخن گفتم که خداوند فرمود: إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً (بقره: ۳۰). این آیه، از خلافت سخن می‌گوید، مفهومی که با امامت تفاوت دارد. خلافت، چون نقش دروازه‌بان در میدان است که باید همه‌جانبه باشد، اما امامت، مقامی است که به پختگی، قوت و عصمت نیاز دارد.

قرآن کریم: إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً
ترجمه: هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم.

همچنین، در آیه دیگری آمده است: قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا (بقره: ۱۲۴). این آیه، از امامتی سخن می‌گوید که به انسان‌هایی پخته و توانمند اعطا می‌شود.

قرآن کریم: قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا
ترجمه: گفت: من تو را برای مردم امام قرار می‌دهم.

درنگ: خلافت و امامت، دو مفهوم متمایزند که اولی عام‌تر و دومی نیازمند پختگی، قوت و عصمت است.

این تأملات، از مطالعه عمیقم در قرآن و فقه برمی‌خیزد. خلافت، مسئولیت عام است، اما امامت، مقامی است که تنها به برگزیدگان می‌رسد.

بخش نهم: نقد رهبری ناکارآمد

در درس‌گفتارهایم، از چالش‌های رهبری در علم دینی سخن گفتم. رهبری در جامعه اسلامی باید پخته و توانمند باشد، نه فرتوت و ناتوان. تجربه‌ام نشان داده که گاه، انتخاب رهبرانی که از توان کافی برخوردار نیستند، نتیجه نفوذ استعمار و استبداد است. این، چالشی است که جامعه شیعه را در سده‌های اخیر گرفتار کرده است.

درنگ: رهبری دینی باید از پختگی و توانمندی برخوردار باشد تا جامعه را به سوی عزت و پیشرفت هدایت کند.

این سخن، از تأملاتم در جامعه‌شناسی و تاریخ اسلام برمی‌خیزد. رهبری توانمند، کلید احی’єд

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از درس‌گفتارهایم برگرفته شده، سفری است به عمق تجربه‌ها و تأملاتم در باب دین، فرهنگ و جامعه. در این مسیر، از آفت ترس گفتم که چگونه عزت مسلمین را به چالش کشیده، از خرافات و توهماتی سخن گفتم که ذهن را در بند کرده، و از استبداد و استعماری که ترس را در جان‌ها کاشته است. همچنین، با استناد به آیات قرآنی، تقوا را به معنای صیانت و نه ترس معنا کردم و بر ضرورت عقل و حکمت در برابر دیوانگی تأکید داشتم. شجاعت را کلید خلاقیت و مهارت دانستم و از ضرورت مداوای ترس در جامعه گفتم. در پایان، با تحلیل مفاهیم خلافت و امامت و نقد رهبری ناکارآمد، بر اهمیت پختگی و توانمندی در هدایت جامعه اسلامی تأکید کردم. این مجموعه، دعوتی است به بازنگری در باورها و فرهنگمان، تا با شجاعت و حکمت، به سوی تمدنی والا گام برداریم.

با نظارت صادق خادمی