در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 913

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 913

مقدمه

در یکی از درس‌گفتارهایم، در جمع شاگردان و دوست‌داران معارف الهی، سخن از ضرورت فهم دقیق آیات قرآنی و جایگاه بی‌مانند عصمت در نظام هستی به میان آمد. این گفتارها، که گاه به‌صورت گذرا در جلساتم مطرح شده‌اند، اکنون فرصتی یافته‌اند تا با نگاهی عمیق‌تر و در قالب خاطره‌ای صمیمی بازگو شوند. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم تأملاتم را درباره تفسیر آیات، نقد رویکردهای سنتی، و مفهوم عصمت در مراتب مختلف با شما در میان بگذارم. این خاطرات، بازتاب دغدغه‌هایم برای بازسازی علوم دینی و پیوند آن با روش‌های علمی و فلسفی نوین است.

بخش اول: تفسیر آیه و مخاطب‌شناسی قرآنی

مخاطب آیه «فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ»

روزی در جمع شاگردانم، از آیه‌ای سخن گفتم که در تفاسیر سنتی، معنای آن به اشتباه به امت اسلامی نسبت داده شده است:

فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ

قرآن کریم: «پس، هرگز از تردیدکنندگان مباش» (سوره یونس، آیه 94).

با شوق به شاگردانم گفتم: «این آیه، خطابی مستقیم به پیامبر اکرم (ص) است، نه امت.» برخی مفسران، به دلیل دشواری فهم این خطاب، آن را به امت تعمیم داده‌اند، اما این تعمیم، از ناتوانی در ورود به عمق معنای آیه سرچشمه می‌گیرد. پیامبر (ص)، با مقام والایش، از شک و تردید مبراست، اما این آیه به او یادآوری می‌کند که حتی در دغدغه‌هایش، از تردید به دور باشد. این تأمل، مرا به این باور رساند که فهم دقیق مخاطب‌شناسی آیات، کلید درک معارف قرآنی است.

درنگ: آیه «فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» خطابی مستقیم به پیامبر اکرم (ص) است و تعمیم آن به امت، ناشی از ناتوانی در فهم معنای اصلی است.

نقد توجیهات سنتی در تفسیر

با حسرتی به شاگردانم گفتم: «در طول هزار سال، هرگاه مفسران نتوانسته‌اند معنای آیه‌ای را هضم کنند، آن را توجیه کرده یا سرش را کج کرده‌اند تا با فهمشان سازگار شود.» این رویکرد، به جای تعمق در معانی قرآنی، به تحریف یا ساده‌سازی معنا منجر شده است. تأکید کردم که علوم دینی نیازمند روش‌های تفسیری دقیق و علمی است تا از این توجیهات پرهیز شود. این نقد، دعوتی است به بازنگری در روش‌های تفسیری و وفاداری به متن قرآن.

درنگ: توجیهات سنتی در تفسیر آیات، ناشی از ناتوانی در فهم معانی عمیق قرآنی است و نیازمند بازنگری روش‌های تفسیری است.

بخش دوم: امت و دغدغه‌های مادی

«امله اکله‌ها» و سطحی‌نگری

روزی با طنزی ظریف به شاگردانم گفتم: «برخی از امت، مانند ‘امله اکله‌ها’ هستند که تنها به دنبال نان و آب و گوشت‌اند!» این تعبیر را به کار بردم تا نشان دهم برخی از امت، به جای تعمق در معارف الهی، به نیازهای مادی و روزمره بسنده می‌کنند. با خنده گفتم: «حتی خودشان هم مانند همان‌هایی حرف می‌زنند که نقدشان می‌کنند!» این سطحی‌نگری، مانع از درک عمیق معارف دینی است و امت را از رسالت واقعی‌اش دور می‌کند.

درنگ: سطحی‌نگری برخی از امت، که به نیازهای مادی بسنده می‌کنند، مانع از درک عمیق معارف دینی است.

بخش سوم: عصمت و مراتب آن

نقد مفهوم «تالی تلو عصمت»

با جدیت به شاگردانم گفتم: «اینکه برخی می‌گویند فلان شخص ‘تالی تلو عصمت’ است، سخنی نادرست است.» مقام عصمت معصومان (ع) بی‌همتاست و با هیچ‌کس قابل مقایسه نیست. مثالی زدم از رفتار حضرت عباس (ع) با امام حسین (ع) که چون غلامی مطیع بود، نه حتی مانند برادر. یا ام‌البنین (س) که خود را در برابر حضرت زهرا (س) خدمه می‌دانست. تأکید کردم که مقام معصومان، عرشی است و هیچ‌کس در مرتبه‌ای نزدیک به آن‌ها قرار ندارد.

درنگ: مفهوم «تالی تلو عصمت» نادرست است؛ مقام عصمت معصومان بی‌همتا و غیرقابل مقایسه است.

مراتب عصمت در نظام هستی

روزی با شاگردانم از مراتب عصمت سخن گفتم. گفتم: «عصمت پنج مرتبه دارد: عصمت حق، که ذاتی خداوند است؛ عصمت تنزیلی معصومان؛ عصمت نازله اولیای الهی؛ عصمت نسبی مؤمنان؛ و عصمت عامه که در همه موجودات وجود دارد.» با استناد به آیه‌ای قرآنی، تأکید کردم که هر موجودی، حتی گناهکاران، حظی از عصمت الهی دارند:

كُلُّ شَيْءٍ لَهُ آيَةٌ تَدُلُّ عَلَى أَنَّهُ وَاحِدٌ

قرآن کریم: «هر چیزی نشانه‌ای دارد که دلالت بر یگانگی او می‌کند» (منسوب به آیات قرآنی).

مثالی زدم: «حتی در وجود شمر و حرمله، مانند سوزنی در انبار کاه، حظی از عصمت نهفته است، اما ما آن را نمی‌بینیم، چون دنبالش نرفته‌ایم.» این دیدگاه، مرا به تأمل در وحدت وجودی و جلوه‌های الهی در همه هستی واداشت.

درنگ: عصمت در پنج مرتبه (حق، تنزیلی، نازله، نسبی، عامه) در نظام هستی وجود دارد و حتی گناهکاران حظی از آن دارند.

بخش چهارم: عبادت و آمادگی معنوی

ورود به نماز و نقش آداب

با شاگردانم از اهمیت آمادگی برای عبادت سخن گفتم. گفتم: «معصومان (ع) با اذان، اقامه و تعقیبات وارد نماز می‌شدند، اما برخی بدون این مقدمات، شتابان به نماز می‌روند.» با طنزی گفتم: «این‌ها مانند کسی‌اند که شیرجه‌ای حرفه‌ای به ركوع و سجده می‌زنند، اما در حقیقت وارد نماز نشده‌اند!» تأکید کردم که عصمت حق و صمدیت الهی، نیازمند آمادگی معنوی است که به ذهن ما به‌آسانی نمی‌نشیند.

درنگ: ورود به عبادت نیازمند آمادگی معنوی از طریق آداب مانند اذان و اقامه است؛ بدون آن، عبادت کامل نیست.

بخش پنجم: فلسفه وجود و علوم دینی

وحدت وجود و عصمت عامه

روزی با شاگردانم از فلسفه وجود سخن گفتم. گفتم: «وجود، مختص خداوند است و همه موجودات، مظاهر فعل او هستند.» این دیدگاه، عصمت عامه را در همه هستی، از سنگ و ریگ تا گناهکاران، توجیه می‌کند. با تمثیلی گفتم: «یافتن عصمت در گناهکار، مانند جست‌وجوی سوزنی در انبار کاه است. تنها کسی که آن را نهاده، می‌تواند آن را بیابد.» این تأمل، مرا به ضرورت کار علمی در علوم دینی هدایت کرد.

درنگ: وجود مختص خداوند است و عصمت عامه در همه موجودات، به‌عنوان مظهر فعل الهی، وجود دارد.

نقد علوم دینی و ضرورت کار علمی

با دغدغه‌ای عمیق گفتم: «علوم دینی ما از کار علمی خالی شده است.» تأکید کردم که بدون بهره‌گیری از علوم انسانی، تجربی و غیبی، نمی‌توانیم مفاهیم عمیقی مانند عصمت را درک کنیم. گفتم: «حوزه‌ها باید علوم نوین را در آغوش گیرند تا پاسخ‌گوی نیازهای روز باشند.» این نقد، از باورم به لزوم بازسازی علوم دینی با روش‌های میان‌رشته‌ای سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: علوم دینی بدون بهره‌گیری از علوم انسانی، تجربی و غیبی، پاسخ‌گوی نیازهای معاصر نیست.

تخلیه علوم دینی از محتوا

با حسرتی گفتم: «آب حوزه‌ها را کشیده‌اند و روغن علوم دینی را گرفته‌اند.» علوم دینی، که زمانی سرشار از کمالات بود، اکنون به ظواهر بسنده کرده است. تأکید کردم که باید با علوم نوین، از جمله علوم انسانی و هنری، غنی شود تا از سطحی‌نگری رهایی یابد. این دغدغه، مرا به دعوت برای احیای علوم دینی هدایت کرد.

درنگ: علوم دینی از محتوای عمیق تخلیه شده و نیازمند غنی‌سازی با علوم نوین است.

بخش ششم: نقش طلاب و ورثه انبیا

صفا و ایمان طلاب

روزی از جایگاه طلاب سخن گفتم. با اشاره به روایتی از یکی از عالمان دینی، گفتم: «طلاب، با وجود سادگی و مظلومیت، به دلیل صفا و ایمانشان، مورد عنایت الهی‌اند.» با لبخندی گفتم: «این طلبه‌های بی‌کس، که جز خدا کسی پشتشان نیست، با لطف الهی محکم‌تر می‌شوند.» این باور، مرا به ارزش معنوی طلاب و نقششان در حفظ علوم دینی رهنمون کرد.

درنگ: طلاب با صفا و ایمانشان، نگهبانان علوم دینی و مورد عنایت الهی هستند.

ورثه انبیا و کمالات معنوی

با شاگردانم از مفهوم «ورثه انبیا» سخن گفتم. گفتم: «ورثه انبیا بودن، خشک و خالی نیست؛ باید کمالات معنوی، معرفتی و قدرتی داشته باشند.» با تمثیلی گفتم: «مانند پسری است که نشان از پدر دارد، نه بیگانه‌ای که تنها ادعا می‌کند.» تأکید کردم که ورثه انبیا باید در مراتب معرفت و کمال، به انبیا نزدیک باشند، هرچند در مرتبه‌ای پایین‌تر.

درنگ: ورثه انبیا باید دارای کمالات معنوی و معرفتی باشند، نه صرف ادعا.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتاب دغدغه‌هایم برای فهم دقیق معارف قرآنی، بازسازی علوم دینی، و حفظ جایگاه بی‌مانند معصومان است. به شاگردانم گفتم: «ما باید علوم دینی را با روش‌های علمی و میان‌رشته‌ای غنی کنیم و از سطحی‌نگری بپرهیزیم.» این مجموعه، دعوتی است به شما، خوانندگان گرامی، تا با تأمل در آیات قرآنی، بازنگری در روش‌های تفسیری، و احیای علوم دینی، راه را برای فهمی عمیق‌تر از دین هموار کنیم. باشد که این تأملات، گامی در مسیر تقویت معارف دینی و پاسخگویی به نیازهای معاصر باشد.

با نظارت صادق خادمی