در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 915

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 915

مقدمه

سال‌ها پیش، در آغاز حضورم در قم، با ذهنی کنجکاو و قلبی پرشور، به دنبال کشف حقیقت در حوزه‌های علمی بودم. این گفتارها، که گاه به‌صورت گذرا در درس‌گفتارهایم بیان شده‌اند، اکنون در قالب «گفتگوهای صمیمی» فرصتی یافته‌اند تا با شما به اشتراک گذاشته شوند. در این بخش، از تجربه‌هایم در مواجهه با روش‌های سنتی آموزش، مفاهیم عمیق عصمت، و جایگاه بی‌همتای قرآن کریم در فلسفه و عرفان سخن می‌گویم. این خاطرات، بازتاب‌دهنده تعهد معنوی و علمی‌ام به اصلاح علم دینی و تعمق در معارف قرآنی است.

بخش اول: تجربه حضور در حوزه‌های علمی

تازه به قم آمده بودم، شهری که چون گوهری در قلب معارف دینی می‌درخشید. با اشتیاق به جلسات درس می‌رفتم، اما گاه روش‌های سنتی تدریس، به‌ویژه در عرفان، مرا به تأمل وامی‌داشت. در یکی از این جلسات، استاد پیری را دیدم که با صداقت درس می‌داد، اما روشش بیش از حد مفهوم‌محور بود. این تجربه، مرا به نقد روش‌های سنتی و دعوت به اصلاح نظام آموزشی هدایت کرد.

درنگ: روش‌های سنتی آموزش در حوزه‌ها نیازمند اصلاح و عمق‌بخشی است.

بخش دوم: گفت‌وگو با استاد و نقد ادعاها

پس از یکی از درس‌ها، نزد استادی رفتم که با افتخار از تلاش‌هایش برای اصلاح متون عرفانی سخن می‌گفت. به او گفتم: «استاد، این اصلاحات اگر به واقعیت‌های ملموس پیوند نخورد، چه سودی دارد؟» او پاسخ داد که بیش از این در توانش نیست. این گفت‌وگو، مرا به تأمل در ضرورت پیوند علم دینی با هستی آلوده، یعنی واقعیات عینی، واداشت.

درنگ: علم دینی باید با واقعیت‌های عینی پیوند یابد، نه صرفاً در مفاهیم انتزاعی بماند.

بخش سوم: تمایز فلسفه، عرفان، و حکمت قرآنی

در یکی از جلسات، برای شاگردانم از تفاوت فلسفه، عرفان، و حکمت قرآنی سخن گفتم. فلسفه، وجود لیسیده و انتزاعی را می‌جوید؛ عرفان، در پی حق لیسیده و بی‌تعین است؛ اما حکمت قرآنی، وجود آلوده، یعنی هستی با مصادیق و تعینات را کاوش می‌کند. همه این‌ها ریشه در قرآن کریم دارند، کتابی که سرچشمه تمام معارف است.

درنگ: فلسفه، عرفان، و حکمت قرآنی، هر یک وجهی از معارف قرآنی‌اند.

بخش چهارم: قرآن، منبع جامع معارف

به شاگردانم گفتم: «هر آنچه از معرفت بخواهید، در قرآن کریم است.» نیازی به منابع دیگر نیست، مشروط بر اینکه بتوانیم معانی عمیق آن را استخراج کنیم. این باور، مرا به تعمق در قرآن و روش‌های تفسیری دقیق هدایت کرده است، تا از این گنجینه بی‌کران بهره‌مند شویم.

درنگ: قرآن کریم، منبع جامع تمام معارف است، اگر به درستی فهم شود.

بخش پنجم: نقد مفهوم تالی تلو عصمت

در گفت‌وگویی، از مفهوم «تالی تلو عصمت» برای اولیایی چون حضرت معصومه (س) یا حضرت عباس (ع) انتقاد کردم. عصمت معصومان، منحصر به چهارده معصوم است و پانزدهمی در عالم هستی وجود ندارد. این باور، مرا به حفظ جایگاه بی‌همتای معصومان و پرهیز از تعمیم‌های نادرست هدایت کرده است.

درنگ: عصمت معصومان منحصر به چهارده معصوم است و تالی تلو نادرست است.

بخش ششم: مراتب پنج‌گانه عصمت

روزی برای شاگردانم مراتب عصمت را شرح دادم: عصمت حق، ذاتی خداوند؛ عصمت تنزیلی، ویژه معصومان؛ عصمت نازله، برای اولیای الهی؛ عصمت مبقیه، ارادی و متغیر مؤمنان؛ و عصمت طبیعی، در همه موجودات. این تقسیم‌بندی، مرا به تأمل در جامعیت عصمت در نظام هستی واداشته است.

درنگ: عصمت، در پنج مرتبه، از ذات الهی تا موجودات، نظام هستی را دربرمی‌گیرد.

بخش هفتم: نقد روش‌های مفهوم به مفهوم

از روش‌های آموزشی «مفهوم به مفهوم» در حوزه‌ها انتقاد کردم. این روش‌ها، که صرفاً مفاهیم انتزاعی را منتقل می‌کنند، از واقعیت‌های عینی دورند. به شاگردانم گفتم که علم دینی باید «مصداق به مفهوم» باشد، تا به حقیقت نزدیک‌تر شود. این باور، مرا به دعوت از آموزش مبتنی بر مصادیق هدایت کرده است.

درنگ: علم دینی باید از روش «مصداق به مفهوم» بهره گیرد، نه صرفاً مفهوم‌محور.

بخش هشتم: عصمت طبیعی در همه موجودات

به آیه لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ (قرآن کریم، ملک: ۳) اشاره کردم که می‌فرماید: «در آفرینش خدای رحمان هیچ تفاوت و ناسازگاری نیست.» حتی یک ذره سنگ نیز از عصمت طبیعی برخوردار است. این آیه، مرا به تأمل در وحدت وجودی میان خالق و مخلوق واداشته است.

درنگ: عصمت طبیعی، در همه موجودات، جلوه‌ای از فعل الهی است.

بخش نهم: ضرورت کار علمی در علوم دینی

از فقدان کار علمی در علوم دینی انتقاد کردم. علوم دینی باید با روش‌های علمی و میان‌رشته‌ای، عصمت‌های مبقیه و طبیعی را استخراج کند. این باور، مرا به دعوت از توسعه علوم دینی با رویکردی علمی و نوآورانه هدایت کرده است.

درنگ: علوم دینی نیازمند کار علمی و میان‌رشته‌ای برای استخراج معارف است.

بخش دهم: عقب‌ماندگی علوم دینی

در گفت‌وگویی، علوم دینی را به دلیل فقدان نوآوری در برابر دیگر علوم، عقب‌مانده خواندم. باید از امکانات موجود و فداکاری‌های شهدا و جانبازان بهره گرفت تا این علوم را توسعه داد. این باور، مرا به دعوت از بازسازی علوم دینی با رویکردی جهانی هدایت کرده است.

درنگ: علوم دینی نیازمند نوآوری و بهره‌گیری از امکانات برای توسعه است.

بخش یازدهم: قرآن، مجموعه‌ای نظام‌مند

به شاگردانم گفتم قرآن، کشکولی پراکنده نیست، بلکه مجموعه‌ای نظام‌مند است که علم، فن، و تشخیص را دربرمی‌گیرد. این باور، مرا به تأمل در ضرورت مطالعه نظام‌مند قرآن و مهندسی دقیق معارف آن واداشته است.

درنگ: قرآن، مجموعه‌ای نظام‌مند است که نیازمند مهندسی دقیق معارف است.

بخش دوازدهم: هزار شهر قرآنی و تنوع حق

از مفهوم «هزار شهر قرآنی» سخن گفتم، جایی که حق در قرآن به صورت‌های وصفی، مصدری، ذاتی، و خلقی متجلی است. قرآن، با ۲۸۴ ذکر «حق»، گویی جهانی از معانی را در خود جای داده است. این تأمل، مرا به فهم چندوجهی حق در قرآن هدایت کرده است.

درنگ: حق در قرآن، با تنوع و جامعیت، جهانی از معانی را آشکار می‌کند.

بخش سیزدهم: خطاب آیه به پیامبر

به آیه فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (قرآن کریم، یونس: ۹۴) اشاره کردم که می‌فرماید: «پس، هرگز از تردیدکنندگان مباش.» این آیه خطاب به پیامبر اکرم (ص) است، نه امت. این نقد، مرا به تأمل در اهمیت مخاطب‌شناسی دقیق آیات واداشته است.

درنگ: مخاطب‌شناسی دقیق آیات، لازمه فهم درست قرآن است.

بخش چهاردهم: گنجینه‌های ولایی در قرآن

از انباشت آیات ولایی در قرآن سخن گفتم. آیاتی که درباره ائمه معصومین (ع) هستند، چون گنجینه‌ای در دسترس‌اند، اما نیازمند بصیرت برای کشف. سال‌ها برای اثبات این آیات زحمت کشیدم، از پانصد آیه درباره حضرت زهرا (س) تا آیات مربوط به امیرمؤمنان (ع) و امام زمان (عج). این باور، مرا به تعمق در معارف ولایی قرآن هدایت کرده است.

درنگ: آیات ولایی قرآن، گنجینه‌ای در دسترس اما نیازمند بصیرت است.

بخش پانزدهم: تفاوت گنجینه و دفینه

تفاوت گنجینه و دفینه را برای شاگردانم شرح دادم. گنجینه، آشکار است اما دیده نمی‌شود، مانند لوستری که در معرض دید است اما تنها اهل بصیرت آن را می‌فهمند. دفینه، پنهان زیر خاک است. معارف ولایی قرآن، گنجینه‌اند، نه دفینه. این تأمل، مرا به دعوت از بصیرت در فهم قرآن هدایت کرده است.

درنگ: معارف ولایی قرآن، گنجینه‌ای آشکار اما نیازمند بصیرت است.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، بازتاب‌دهنده تأملاتم در باب عصمت، قرآن، و جایگاه آن در فلسفه و عرفان است. از نقد روش‌های سنتی و دعوت به آموزش مصداق‌محور گرفته تا تبیین مراتب عصمت و جامعیت قرآن، این خاطرات دعوتی است به سوی فهم عمیق‌تر معارف دینی. قرآن، چون گنجینه‌ای بی‌کران، همه معارف را در خود دارد، اما بصیرت و روش علمی برای کشف آن لازم است. امیدوارم این روایت‌ها، شما را به تأمل در این حقایق و اصلاح علم دینی دعوت کند.

با نظارت صادق خادمی