متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۹۴۲
مقدمه
در یکی از جلسات درسگفتارم، با شاگردانم از برتری کلام الهی بر آثار بشری، تجربههای کودکیام در یادگیری، و کاستیهای علم دینی سخن گفتم. این سخنان، که گاه بهصورت گذرا در میان بحثهایم مطرح میشدند، از عمق قلبم برمیخاستند؛ جایی که عشق به قرآن و حکمت الهی با دغدغههایم برای اصلاح رویکردهای دینی و عرفانی درهمآمیخته بود. در این گفتگو، از شوق یادگیری نزد استادان بزرگ، تأثیر کلام عالمان، و نقد وسواس و عرفان دروغین سخن گفتم. این روایت، نهتنها بازتاب تأملات علمی و معنویام، بلکه تصویری از تعهد قلبیام به احیای حکمت قرآنی و اصلاح علم دینی است.
بخش اول: شوق یادگیری در کودکی
در کودکی، با عشقی بیپایان به دنبال دانش بودم. هیچ کتابی نبود که نخوانده باشم؛ از معلقات سبعه تا مقامات حریری، همه را با دقت مطالعه کردم. نزد ادیب نیشابوری، با عزت و حرمت، دویست تومان برای هر برج میدادم، در حالی که برخی طلاب سی شاهی یا یک قران میدادند و برخی حتی از پرداخت شانه خالی میکردند. ادیب، عاشقی بود که هنگام تدریس به رقص میآمد، اما برخی طلاب با تمسخر و رفتارهای ناپسند، او را آزرده میکردند. با حسرتی عمیق گفتم: «ما با ارادت مینشستیم، اما برخی ريگ میانداختند و زیر منبرش میخندیدند.» این تجربه، از تعهد قلبیام به یادگیری و احترام به استاد برمیخاست.
بخش دوم: تأثیر کلام عالمان دینی
روزی از قدرت کلام عالمان دینی سخن گفتم. خطبه همام امیرمؤمنان (ع) چنان تأثیری داشت که شنوندهای از شدت شوق گفت: «قد قتله»، یعنی کلام او را کشت. یا مرحوم حاجی سبزواری و دیگر عالمان، آنچنان با شوق درس میگفتند که برخی شاگردان، از شدت تأثیر، تحمل نداشتند و خود را از پشت بام پرت کردند. به شاگردانم گفتم: «این کلام، قلبها را تکان میدهد، اما ظرفیت میخواهد.» این سخن، از باورم به قدرت کلام الهی و تأثیر عالمان واقعی برمیخاست، چنانکه در آیه فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ (قرآن کریم، زمر: ۱۷-۱۸)، که میفرماید: «بشارت ده به بندگانم، کسانی که سخن را میشنوند و بهترین آن را پیروی میکنند»، بر اهمیت شنیدن و پیروی از کلام حق تأکید شده است.
بخش سوم: برتری کلام قرآن بر آثار بشری
شبی، قرآن را ورق میزدم و از لطافت و عمق آن شگفتزده شدم. به شاگردانم گفتم: «این کلام چنان ملیح، علمی و منطقی است که با هیچ اثری، حتی حافظ، فردوسی یا ابنعربی، قابل مقایسه نیست.» با شوق افزودم: «غزلهای حافظ را نقد کردم و گفتم معنا از او بیشتر دارم، اما لفظش بینظیر است. ولی قرآن، بیغلط است و هر اشکالی از ماست، نه از آن.» این باور، از عمق ایمانم به برتری کلام الهی برمیخاست، چنانکه در آیه ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ (قرآن کریم، بقره: ۲)، که میفرماید: «این کتاب که هیچ شکی در آن نیست، هدایتی برای پرهیزگاران است»، بر هدایتگری بینقص قرآن تأکید شده است.
بخش چهارم: نقد اصالتالحظر در علم دینی
از رویکرد اصالتالحظر در علم دینی انتقاد کردم، که همه چیز را ممنوع میداند مگر با اجازه صریح. به شاگردانم گفتم: «این رسوبات فکری، هنوز در رسالهها دیده میشود و احتیاطهای غیرمنطقی را رواج میدهد.» با طنزی تلخ افزودم: «برخی از شدت احتیاط، در دستشویی گیر میکنند و نمیتوانند بیرون بیایند!» این رویکرد، به وسواس و مشکلات روانی منجر میشود، در حالی که آیه سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ (قرآن کریم، جاثیه: ۱۳)، که میفرماید: «آنچه در آسمانها و زمین است برای شما مسخر کرده است»، بر آزادی استفاده از نعمتهای الهی تأکید دارد. این سخن، از باورم به ضرورت بازسازی علم دینی با رویکرد اصالتالاباحه برمیخاست.
بخش پنجم: نقد احتیاطهای غیرمنطقی
روزی از احتیاطهای غیرمنطقی در علم دینی گله کردم. به شاگردانم گفتم: «برخی از شدت احتیاط، برنج را خیس میکنند و نمیتوانند خشک کنند! یا شصتوپنج بار دست میشویند و باز پاک نمیشوند.» این وسواسها، از رسوبات فکری اصالتالحظر است و با روح دین سازگار نیست. با حسرتی عمیق افزودم: «خداوند نعمتها را برای بشر آفریده، اما این احتیاطها زندگی را مختل میکند.» آیه وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ (قرآن کریم، حج: ۷۸)، که میفرماید: «و در دین بر شما هیچ سختی قرار نداده است»، بر آسانگیری در دین تأکید دارد. این سخن، از تعهد قلبیام به اصلاح علم دینی برمیخاست.
بخش ششم: نقد عرفان دروغین و تحقیر نفس
روزی از عرفان دروغین انتقاد کردم، که به ریاضتهای غیرمنطقی مانند گرسنگی و تحقیر نفس دعوت میکند. با طنزی معنوی گفتم: «نفس را نباید سگ دانست و نانش را قطع کرد! این کار، نفس را حريصتر میکند و به خودزنی و وسواس میانجامد.» به شاگردانم گفتم که نفس باید رام شود، نه تحقیر. آیه إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي (قرآن کریم، یوسف: ۵۳)، که میفرماید: «نفس قطعاً به بدی فرمان میدهد، مگر آنچه پروردگارم رحم کند»، بر نیاز به کنترل نفس تأکید دارد. این سخن، از باورم به ضرورت عرفان حقیقی و پرهیز از انحرافات برمیخاست.
بخش هفتم: دعوت به تازهخوری و زندگی سالم
روزی با استناد به آیه كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (قرآن کریم، طور: ۱۹)، که میفرماید: «بخورید و بیاشامید گوارا به پاداش آنچه میکردید»، از تازهخوری و لذت بردن از نعمتهای الهی سخن گفتم. با شوق گفتم: «خداوند نعمتها را برای بشر آفریده تا گوارا از آنها بهره ببرد، نه اینکه خود را محروم کند.» این سخن، از باورم به ضرورت زندگی سالم و پرهیز از ریاضتهای غیرمنطقی برمیخاست.
جمعبندی
این گفتگو، از عمق قلبم برمیخاست و بازتاب دغدغههایم برای احیای حکمت قرآنی و اصلاح علم دینی بود. من باور دارم که کلام قرآن، به دلیل لطافت و بینقصی، از همه آثار بشری برتر است. نقد اصالتالحظر، احتیاطهای غیرمنطقی و عرفان دروغین، دعوتی بود به بازسازی علم دینی و عرفان حقیقی. تجربههای کودکیام در یادگیری، تأثیر کلام عالمان، و تأکید بر تازهخوری، همگی راهنمایی برای زندگی سالم و معنوی است. این درسگفتار، تلنگری است برای همه ما، تا با تأمل در کلام الهی و اصلاح رویکردهای دینی، راهی به سوی جامعهای عادل و معنوی بگشاییم.
با نظارت صادق خادمی