متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 946
مقدمه
روزهایی را که در جمع شاگردانم، از دغدغههایم درباره خودسازی عرفانی، نقد ناهنجاریهای اجتماعی، و چالشهای علم دینی سخن میگفتم. این تأملات، که گاه بهصورت گذرا در درسگفتارهایم مطرح شدهاند، روایتهایی هستند از تجربههایم در مسیر فهم معارف الهی و اصلاح روشهای تربیتی و علمی. در این مجموعه، که «گفتگوهای صمیمی» نام گرفته، میکوشم شما را به دنیای اندیشههایم ببرم؛ جایی که تنبیه نفس، عصمت، و صدق علمی در برابر وسوسههای شیطانی و کاستیهای علم دینی قرار میگیرند. آنچه در پی میآید، بازتابی است از تعهد من به حفظ اصالت دینی، تقویت خودسازی عرفانی، و ترویج علم مبتنی بر وحی و عصمت.
بخش اول: تنبیه نفس در سلوک عرفانی
روزی از روشهای عرفانی اولیای خدا سخن گفتم. گفتم: «برخی اولیا، مانند میرداماد، وقتی توان مقابله با وسوسههای شیطان را نداشتند، خود را تنبیه میکردند؛ انگشتانشان را میسوزاندند یا خود را به سختی میانداختند.» این کار، مثل مهار کردن اسبی سرکش بود که نفس را رام میکرد. به شاگردانم گفتم: «تنبیه نفس، راهی است برای خودسازی و رهایی از چنگال شیطان.»
قرآن کریم: وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (عنکبوت: 69)
ترجمه: و کسانی که در راه ما جهاد کنند، به راههای خود هدایتشان میکنیم.
| درنگ: تنبیه نفس در سلوک عرفانی، روشی برای خودسازی و غلبه بر وسوسههای شیطانی است. |
بخش دوم: مثال تنبیه در زندگی روزمره
روزی با شاگردانم مثالی زدم: «کودکی که از پدرش کتک میخورد، گاهی خود را میزند تا پدر را متأثر کند. این مثل اولیای خداست که خود را تنبیه میکردند تا نفس را مهار کنند.» این مثال، مثل آینهای بود که نشان میداد چگونه تنبیه نفس میتواند بر عوامل خارجی اثر بگذارد. گفتم: «این زیرکی نفس است که با تنبیه، خود را از شر شیطان نجات میدهد.»
قرآن کریم: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (شمس: 7-8)
ترجمه: و سوگند به نفس و آنچه آن را سامان داد، پس پلیدی و پرهیزگاریاش را به او الهام کرد.
| درنگ: تنبیه نفس، مانند رفتار کودک در برابر پدر، راهی برای مهار عوامل خارجی و خودسازی است. |
بخش سوم: اختلاف فقهی و عرفانی در تنبیه نفس
از اختلاف میان فقها و عرفا سخن گفتم. گفتم: «برخی فقها تنبیه نفس را غیرجایز میدانند و میگویند دست به خود زدن حرام است، اما عارفانی مثل شیخ بهایی و میرداماد آن را برای سلوک ضروری میدانستند.» این اختلاف، مثل دو مسیر متفاوت در یک جنگل بود: یکی به ظاهر شرع مینگرد و دیگری به باطن آن. به شاگردانم گفتم: «عرفا با تنبیه نفس، راهی به سوی خدا میجستند.»
قرآن کریم: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ (بقره: 216)
ترجمه: جهاد بر شما مقرر شده، هرچند برایتان ناخوشایند باشد.
| درنگ: اختلاف فقهی و عرفانی در تنبیه نفس، نشاندهنده تفاوت دیدگاه در روشهای خودسازی است. |
بخش چهارم: نقد روشهای تربیتی مدرن
روزی با حسرت از روشهای تربیتی مدرن گله کردم. گفتم: «امروزه در مدارس، تنبیه ممنوع است، اما بدون تنبیه، تربیت لنگ میماند. مثل این است که بخواهیم باغی را بدون هرس کردن پرورش دهیم.» به شاگردانم گفتم: «تربیت بدون تنبیه، مثل آموزش بدون پرورش است. نتیجهاش نسلی است که نه ادب میآموزد و نه احترام.» این سخن، مرا به یاد ضرورت تعادل در تربیت میانداخت.
| درنگ: روشهای تربیتی مدرن، با حذف تنبیه، از پرورش کامل انسان بازمیمانند. |
بخش پنجم: نقد ناهنجاریهای اجتماعی
از ناهنجاریهای اجتماعی گله کردم. به شاگردانم گفتم: «امروزه برخی رفتارها، مثل بیاحترامی شاگرد به معلم، نتیجه نبود تربیت صحیح است.» مثل این است که جامعهای بدون قانون، به هرجومرج بیفتد. گفتم: «علم دینی باید راهی برای اصلاح این ناهنجاریها بیابد، نه اینکه به آن دامن بزند.»
قرآن کریم: يَأْمُرُهُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ (نور: 21)
ترجمه: او آنان را به بدی و زشتی فرمان میدهد.
| درنگ: ناهنجاریهای اجتماعی، نتیجه فقدان تربیت صحیح و هدایت دینی است. |
بخش ششم: پرهیز از نسبت دادن سخنان بیاساس به خدا
روزی از آیهای سخن گفتم که مرا به تأمل واداشت:
قرآن کریم: وَلَا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره: 169)
ترجمه: و بر خدا چیزی که نمیدانید نسبت ندهید.
به شاگردانم گفتم: «نسبت دادن سخنان بیاساس به خدا، مثل ریختن زباله در چشمه زلال است. علم دینی باید پاک و معتبر باشد.» این سخن، دعوتی بود به حفظ امانت علمی و پرهیز از گمانهزنیهای بیپایه.
| درنگ: نسبت دادن سخنان بیاساس به خدا، علم دینی را آلوده میکند. |
بخش هفتم: نقد روایات غیرمعتبر
از روایات غیرمعتبر گله کردم. گفتم: «برخی روایات، مثل داستانهایی هستند که با عقل و وحی سازگار نیستند. باید آنها را به دیوار بزنیم، همانطور که پیامبر فرمود: ‘فاضربوه على الجدار’!» این سخن، مثل کلیدی بود که درهای نقد علمی را میگشاید.
حدیث: فَاضْرِبُوهُ عَلَى الْجِدَارِ
ترجمه: آن را به دیوار بزنید.
| درنگ: روایات غیرمعتبر، فاقد سند و دلالت معتبر، باید کنار گذاشته شوند. |
بخش هشتم: اهمیت عصمت در دینداری
روزی از اهمیت عصمت سخن گفتم. گفتم: «هر سخنی که با عصمت سازگار نباشد، ارزشی ندارد، حتی اگر از عالم یا فیلسوف باشد.» به آیهای اشاره کردم:
قرآن کریم: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ (احزاب: 33)
ترجمه: خدا میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید.
گفتم: «دین ما، دین عصمت است. فقط سخنان معصوم و وحی معتبرند.» این سخن، مثل ستونی بود که بنای دینداری را استوار میکرد.
| درنگ: عصمت، محور اعتبار سخنان دینی است و سخنان غیرعصمی ارزشی ندارند. |
بخش نهم: نقد فلسفه و عرفان غیرعصمی
از فلسفه و عرفان غیرعصمی گله کردم. گفتم: «اگر فلسفه و عرفان با عصمت منطبق نباشد، مثل شاخههای خشکیدهای است که میوه نمیدهد.» به شاگردی که فلسفه و عرفان را بیارزش خواند، گفتم: «نه، اگر با عصمت سازگار باشد، ارزشمند است.» این سخن، دعوتی بود به بازنگری در علوم با معیار عصمت.
قرآن کریم: وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ (لقمان: 15)
ترجمه: و راه کسی را که به سوی من بازگردد دنبال کن.
| درنگ: فلسفه و عرفان غیرعصمی بیارزشاند و باید با معیار عصمت سنجیده شوند. |
بخش دهم: ارزش علوم غیرمسلمانان
روزی از ارزش علوم غیرمسلمانان سخن گفتم. گفتم: «ماشینها، کامپیوترها، و گوشیهای موبایل، همه از غیرمسلمانان است، اما چون علم و صدق دارند، استفاده میکنیم.» به شاگردانم گفتم: «علم، اگر درست و معتبر باشد، فارغ از منبعش ارزشمند است.» این سخن، مثل پلی بود که علم را به حقیقت متصل میکرد.
قرآن کریم: وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا (بقره: 269)
ترجمه: و هر که حکمت داده شود، خیری بسیار داده شده است.
| درنگ: علوم غیرمسلمانان، اگر معتبر و صادق باشند، ارزش استفاده دارند. |
بخش یازدهم: شعر و موسیقی در دینداری
از نقش شعر و موسیقی در سلوک معنوی گفتم. گفتم: «اشعار عرفانیام، که در ده جلد با دستگاههای موسیقی مانند چهارگاه و سهگاه سرودهام، راهی برای بالا بردن روح است.» به شاگردانم گفتم: «شعر متعهد، مثل نسیمی است که قلب را به سوی خدا میبرد.»
قرآن کریم: وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ (شعراء: 224)
ترجمه: و شاعران را گمراهان پیروی میکنند.
افزودم: «اما شاعران متعهد، از این آیه مستثنا هستند و شعرشان راه هدایت است.»
| درنگ: شعر و موسیقی عرفانی متعهد، ابزارهایی برای ارتقای معنویت و سلوک هستند. |
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتابی است از دغدغههایم برای احیای خودسازی عرفانی، اصلاح ناهنجاریهای اجتماعی، و تقویت علم دینی مبتنی بر عصمت و وحی. از تنبیه نفس و نقد روشهای تربیتی مدرن تا تأکید بر ارزش علوم معتبر و نقش شعر در دینداری، هر بخش از این روایتها تلاشی است برای بازخوانی معارف الهی با عمق و حکمت. امیدوارم این خاطرات، راهنمایی برای عالمان و پژوهشگران باشد تا با تکیه بر عصمت، حقیقت دین را با صدق و علم به جامعه عرضه کنند.
| با نظارت صادق خادمی |