در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 981

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 981

مقدمه

سال‌ها پیش، در محافل علمی تهران، پیش از انقلاب، در جمع دانشمندانی که گرد هم می‌آمدند، سخن از مفاهیم عمیق قرآنی می‌گفتم، اما نه به نام قرآن، بلکه به زبان روز و با نگاهی علمی و روان‌شناختی. آن روزها، هنوز مو بر صورتم نرسته بود، اما با شوق و ایمان، آیات را به زبانی مدرن بازگو می‌کردم و می‌دیدم که چگونه این سخنان، حتی در میان دانشمندان، شگفتی می‌آفرید. این خاطره، بخشی از مسیری است که سال‌ها در آن گام برداشته‌ام: پیوند دین و علم، فهم قرآن به مثابه کتابی زنده و پویا که نه تنها برای تبرّک، بلکه برای هدایت علمی و اجتماعی بشر نازل شده است. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم تجربه‌هایم را با شما در میان بگذارم، گویی در کنارتان نشسته‌ام و از دل سخن می‌گویم.

در این بخش، از روان‌شناسی اجتماعی و نفاق سخن می‌گویم، از آیاتی که ساختار وجود انسان را می‌شکافد و از خطراتی که جامعه اسلامی را تهدید می‌کند. این گفتار، بازتاب درس‌گفتارهایی است که روزگاری در جمع شاگردان و طالبان علم بیان کرده‌ام، و اکنون با نگاهی عمیق‌تر، آن‌ها را برای شما بازگو می‌کنم.

بخش اول: ساختار سه‌گانه انسان

شخصیت، عملکرد و برخورد

روزی در جمع شاگردان، از ساختار وجود انسان سخن گفتم. انسان را می‌توان در سه ساحت شناخت: شخصیت، که هویت ذاتی اوست؛ عملکرد، که رفتارها و گرایش‌های روزمره‌اش را نشان می‌دهد؛ و برخورد، که نحوه واکنش او به ستایش یا انتقاد است. شخصیت، همان است که انسان را تعریف می‌کند: یکی عصبی است، دیگری صبور، آن یکی با کرامت. این، ذات اوست. عملکرد، به انتخاب‌هایش در زندگی بازمی‌گردد: چه چیزی را دوست دارد؟ از چه بدش می‌آید؟ چگونه حرکت می‌کند؟ چگونه زندگی می‌کند؟ اما برخورد، جایی است که انسان در برابر دیگران عیان می‌شود. اگر خوبی‌اش را بگویی، خوشحال می‌شود و اگر بدی‌اش را بگویی، خشمگین می‌گردد. این سه ساحت، کلید فهم روان انسان است.

این چارچوب را می‌توان به هر موجودی تعمیم داد، حتی حیوانات و گیاهان. هر موجودی هویتی دارد، رفتاری از خود بروز می‌دهد و در برابر محیط واکنشی نشان می‌دهد. این ساختار، چنان عمیق است که می‌توان آن را در آیات قرآن کریم نیز یافت، به‌ویژه در توصیف منافقان. منافق، شخصیتی دوگانه دارد، عملکردی فریبکارانه، و برخوردی متناقض. این سه‌گانه، کلیدی است برای فهم رفتارهای اجتماعی، چه در جامعه اسلامی و چه در هر جامعه دیگر.

درنگ: ساختار سه‌گانه روان‌شناختی انسان (شخصیت، عملکرد، برخورد) چارچوبی علمی برای تحلیل رفتارهای اجتماعی و دینی ارائه می‌دهد و در آیات قرآنی، به‌ویژه در توصیف منافقان، به‌صورت مدرن و دقیق تبیین شده است.

بخش دوم: قرآن، کتابی برای علم و جامعه

تجربه‌ای از محافل علمی

در تهران، پیش از انقلاب، در محفلی معظم از دانشمندان شرکت می‌کردم. آن‌ها از علوم روز آگاه بودند و من، جوانی کم‌تجربه، در میانشان کوچک‌ترین بودم. اما وقتی سخن می‌گفتم، آیات قرآن را به زبانی علمی و امروزی بازگو می‌کردم، بدون اینکه نامی از قرآن ببرم. از روان‌شناسی، فلسفه و جامعه‌شناسی سخن می‌گفتم و آیات را به‌گونه‌ای ارائه می‌کردم که گویی نظریه‌ای نوین است. شگفتا که دانشمندان، این سخنان را نابغه‌وار می‌خواندند! اگر می‌گفتم این‌ها از قرآن است، شاید می‌گفتند کتابی برای تبرّک و ثواب است، نه علمی. اما من نشان دادم که قرآن، کتابی است برای همه زمان‌ها، با ظرفیت‌هایی که می‌تواند محافل علمی را نیز به شگفتی وادارد.

این تجربه به من آموخت که قرآن را باید با زبان روز ارائه کرد. تفاسیر سنتی، هرچند ارزشمند، گاه ما را از فهم علمی و اجتماعی قرآن دور کرده‌اند. قرآن، کتابی است که می‌تواند با دانشمندان اروپا نیز سخن بگوید، اگر به درستی عرضه شود. این کتاب الهی، نه تنها برای عبادت، بلکه برای تحلیل روان انسان، جامعه و حتی اقتصاد سخن دارد.

درنگ: قرآن کریم، منبعی چندبعدی است که با ارائه به زبان علمی و مدرن، می‌تواند پلی میان دین و علم ایجاد کند و در محافل آکادمیک نیز مقبول افتد.

بخش سوم: نفاق، تهدیدی علیه جامعه اسلامی

هدف منافقان: یأس و تخریب

در درس‌گفتارهایم، بارها از خطر نفاق سخن گفته‌ام. منافقان در جامعه اسلامی، هدفی جز مأیوس کردن مردم ندارند. آن‌ها می‌خواهند نشان دهند که دین نمی‌تواند حکومتی کارآمد برپا کند. می‌گویند دین امری فردی و خانگی است، نه حکومتی. این سخن، همان چیزی است که دشمنان دین نیز می‌خواهند. منافقان با ایجاد گرانی، فقر، بی‌اعتمادی و فساد، می‌کوشند جامعه را به هم بریزند. این همان فسادی است که قرآن کریم در آیه 205 سوره بقره از آن سخن می‌گوید:

قرآن کریم: وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ
هنگامی که روی بگرداند، در زمین می‌کوشد تا در آن فساد کند و کشت و نسل را نابود سازد، و خدا فساد را دوست ندارد.

این آیه، نقشه منافقان را نشان می‌دهد. فساد آن‌ها، تنها تخریب خاک نیست، بلکه به هم ریختن ذهن و دل مردم است. گرانی، بی‌اعتمادی، فقر و فساد اخلاقی، همه ابزارهای منافقان است تا بگویند: «دیدید نمی‌توانید؟» این سخن، قلب جامعه را نشانه می‌گیرد و ایمان مردم را تضعیف می‌کند.

درنگ: منافقان با ایجاد یأس و ناکارآمد جلوه دادن دین حکومتی، به دنبال تخریب اعتماد و انسجام اجتماعی هستند، و این همان فساد و هلاكت حرث و نسل است که قرآن کریم از آن هشدار می‌دهد.

مثالی از رفتارهای اجتماعی

روزی در پارکی قدم می‌زدم و باغبانی را دیدم که از رفتار مردم گله‌مند بود. می‌گفت: «چرا این‌قدر آب به چمن‌ها می‌ریزید؟ کثیف می‌شود، خراب می‌شود!» پاسخ شنید که مردم روی چمن‌ها می‌نشینند، در حالی که سکوها برای نشستن است و چمن‌ها برای تماشا. این رفتار، نشان از ضعف فرهنگ اجتماعی دارد. چمن، که خدا به آن حیات داده تا سرسبز بماند، زیر پای انسان‌هایی که فرهنگ استفاده از آن را نیاموخته‌اند، خراب می‌شود. این مصداقی است از هلاكت حرث که قرآن از آن سخن می‌گوید. حرث، تنها کشتزار نیست؛ اقتصاد، ادارات، کارخانه‌ها و هر آنچه نظم جامعه را می‌سازد، حرث است. منافقان این حرث را هدف گرفته‌اند.

بخش چهارم: هلاكت نسل و پیامدهای فساد

از قحطی گذشته تا فساد امروز

پدرم، خدا رحمتش کند، از روزگار قحطی می‌گفت. آن روزها، برخی خانه‌ها پر از گندم و آذوقه بود، اما در کوچه‌ها، مردم از گرسنگی می‌مردند. امروز اما، هلاكت نسل از گرسنگی نیست، بلکه از فساد است. وقتی اقتصاد به هم می‌ریزد، وقتی اعتماد از جامعه رخت برمی‌بندد، نسل جوان به سوی دزدی، فساد و انحراف کشیده می‌شود. این همان هلاكت نسل است که قرآن کریم در آیه یادشده هشدار می‌دهد. نسل، فرزندان ما هستند، آینده جامعه ما. وقتی حرث (اقتصاد و نظم اجتماعی) نابود شود، نسل نیز به فساد می‌گراید.

منافقان، با تخریب اقتصاد، با گران کردن زندگی، با ایجاد بی‌اعتمادی، نسل را به سوی تباهی می‌برند. این هلاكت، نه مرگ جسمانی، بلکه مرگ معنویت، پاکی و صداقت است. جامعه‌ای که نسلش به فساد کشیده شود، چگونه می‌تواند سربلند بماند؟

درنگ: هلاكت نسل در عصر حاضر، نه از گرسنگی، بلکه از فساد اخلاقی و اجتماعی ناشی از تخریب اقتصاد و اعتماد عمومی است، که منافقان با هدف تضعیف جامعه اسلامی به آن دامن می‌زنند.

بخش پنجم: جهان به‌هم‌پیوسته و عدالت الهی

فساد، حتی برای دشمنان ممنوع

در درس‌گفتارهایم، بارها از جهان به‌هم‌پیوسته سخن گفته‌ام. اگر در گوشه‌ای از جهان فساد رخ دهد، دودش به چشم همه می‌رود. اگر همسایه‌ات کباب بخورد، بوی خوشش به تو می‌رسد؛ اگر هیزم بسوزاند، دودش به خانه‌ات می‌آید. جهان، سیستمی به‌هم‌پیوسته است. قرآن کریم در آیه 205 سوره بقره می‌فرماید:

قرآن کریم: وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ
و خدا فساد را دوست ندارد.

این آیه، قانونی الهی است. خدا فساد را نه برای مومن، نه برای کافر، نه برای دوست و نه برای دشمن نمی‌پسندد. در فقه اسلامی نیز، تخریب حرث و نسل دشمنان در جنگ حرام است. این جوانمردی اسلام است که حتی در برابر دشمن، عدالت را رعایت می‌کند. می‌گفتم: اگر در کشوری دیگر فساد کنی، دودش به خودت بازمی‌گردد. خیر و شر، هر دو در این جهان به‌هم‌پیوسته پخش می‌شوند.

درنگ: خداوند فساد را در هیچ حالتی، حتی نسبت به دشمنان، نمی‌پسندد، زیرا جهان سیستمی به‌هم‌پیوسته است و فساد در هر کجا، به همه آسیب می‌رساند.

غرور و نفاق

قرآن کریم در آیه 206 سوره بقره، از غرور منافقان سخن می‌گوید:

قرآن کریم: وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ ۖ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ ۚ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ
و چون به او گفته شود از خدا پروا کن، غرور او را به گناه کشاند، پس جهنم برای او بس است، و چه بد جایگاهی است.

در درس‌گفتارهایم، این آیه را به روان‌شناسی استکبار پیوند زدم. منافق و مستکبر، وقتی نصیحت می‌شوند، غرورشان مانع پذیرش حقیقت می‌شود. این غرور، به جنون می‌انجامد. تاریخ پر است از دیکتاتورهایی که در اوج قدرت، دیوانه‌وار عمل کردند. این جنون، نتیجه استبداد و نفاق است. در هر جامعه‌ای که استبداد باشد، نفاق ریشه می‌دواند. نفاق، بیماری‌ای است که جامعه را از درون می‌پوساند.

بخش ششم: دعای افتتاح و آرمان دولت کریمه

در شب‌های دعا، دعای افتتاح را با شاگردان می‌خواندیم. این دعا، آرمان جامعه‌ای را ترسیم می‌کند که در آن، اسلام و اهلش عزت می‌یابند و نفاق و منافقان ذلیل می‌شوند. این دعا می‌گوید: «خدایا، ما دولتی کریمه می‌خواهیم که اسلام و اهلش را عزیز کند و نفاق و اهلش را ذلیل.» این آرمان، هد Police report: چشم منافق به چشم حق می‌رسد

با نظارت صادق خادمی