در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 990

متن درس

 

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه ۹۹۰

مقدمه

سال‌ها پیش، در محضر استادان و اولیای الهی، لحظاتی را سپری کردم که هر یک چون گوهری درخشان در ذهن و قلبم نقش بسته است. این گفتگوها، که گاه به‌صورت گذرا در درس‌گفتارهایم به آن‌ها اشاره کرده‌ام، نه‌تنها شرح رویدادهای زندگی‌ام، بلکه تأملاتی عمیق در باب توحید، معرفت، و سلوک معنوی است. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم با زبانی ساده اما عمیق، شما را به دنیای این تأملات ببرم؛ جایی که عقل و قلب در هم می‌آمیزند و راهی به سوی حقیقت می‌گشایند.

بخش اول: در محضر اولیای الهی و نفی خودمحوری

روزی در محضر یکی از اولیای الهی بودم. ایشان با لحنی آکنده از تواضع و معرفت سخن می‌گفتند و از کلمه‌ی «من» پرهیز داشتند. می‌فرمودند: «چه کنم که نگویم من؟ بگویم لنگه‌کفش؟ اگر من نگویم، چه بگویم؟» سپس با عمقی معنوی افزودند که در سلوک حقیقی، نه‌تنها «من» جایی ندارد، بلکه هیچ اثری از انسان، نفس، تکلیف یا اراده‌ی شخصی باقی نمی‌ماند؛ تنها خداوند است که حضور دارد.

این سخن، مرا به تأمل واداشت. توحید، که محور همه‌ی تعالیم دینی است، در این کلام متجلی بود. در عرفان اسلامی، این مقام را «فناء فی‌الله» می‌نامند، جایی که همه‌ی صفات بشری محو می‌شود و جز ذات الهی چیزی نمی‌ماند. این مفهوم با آیه‌ی شریفه‌ی كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قرآن کریم، القصص: ۸۸) همخوانی دارد که می‌فرماید: «هر چیز جز وجه او نابودشونده است.»

درنگ: توحید حقیقی، نفی هرگونه خودمحوری است. در مسیر سلوک، انسان باید از «من» خویش بگذرد تا به مقام فناء فی‌الله دست یابد.

بخش دوم: محبین و محبوبین، دو مسیر در سلوک

در یکی از درس‌گفتارهایم، از تفاوت میان «محبین» و «محبوبین» سخن گفتم. محبین کسانی‌اند که با زحمت، ریاضت و تلاش به سوی خداوند گام برمی‌دارند. اما محبوبین، آنان که مورد لطف خاص الهی قرار گرفته‌اند، بی‌نیاز از این زحمات، مستقیماً به سوی مقصد هدایت می‌شوند. این تفاوت مرا به یاد آیه‌ای از قرآن کریم انداخت: وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (قرآن کریم، البقرة: ۱۶۵) که می‌فرماید: «و کسانی که ایمان آورده‌اند، به خدا محبت بیشتری دارند.»

محبوبین، به‌واسطه‌ی هدایت الهی، به مراتبی از قرب دست می‌یابند که محبین تنها با تلاش بسیار به آن نزدیک می‌شوند. این سخن، یادآور لطف بی‌کران الهی است که برخی را بی‌نیاز از زحمت، به سوی خود می‌خواند.

درنگ: محبین با تلاش به سوی خدا می‌روند، اما محبوبین به‌واسطه‌ی لطف الهی، بی‌نیاز از زحمت، به مقصد می‌رسند.

بخش سوم: نقد ایمان آلوده به شرک و ریا

در یکی از جلسات، از ایمان ظاهری و آلوده به شرک و ریا سخن گفتم. تاریخ پر است از نمونه‌هایی که ایمانشان با ظلم و ریا آمیخته بود، مانند خوارج یا حرمله. ایمان حقیقی، آن است که با هدایت الهی و اخلاص همراه باشد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ (قرآن کریم، البينة: ۵)؛ یعنی: «و به آنان فرمان داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند و دین را برای او خالص کنند.»

ایمان بدون اخلاص، مانند فاز و نول است که با شرک درهم می‌آمیزد و ارزش خود را از دست می‌دهد. این تأمل، مرا به این نتیجه رساند که ایمان حقیقی، تنها با هدایت الهی و صراط مستقیم معنا می‌یابد.

درنگ: ایمان آلوده به شرک و ریا، فاقد ارزش معنوی است. ایمان حقیقی با اخلاص و هدایت الهی همراه است.

بخش چهارم: تصورات و تصدیقات، بنیان معرفت

در درس‌های منطق و فلسفه، بر این قاعده تأکید داشتم که تصدیق بدون تصور محال است. تصورات انسان، پایه‌ی تصدیقات اوست. اگر تصورات نادرست باشد، تصدیقات نیز بی‌ارزش خواهد بود. متأسفانه، بسیاری از تصورات ما درباره‌ی خدا، دین و احکام الهی، به دلیل نادرستی، به تصدیقات بی‌معنا منجر می‌شود. این سخن مرا به یاد قواعد منطق ارسطویی و اسلامی می‌اندازد که تصور را مقدمه‌ی تصدیق می‌داند.

نود درصد تصورات ما درباره‌ی دین و معارف الهی، یا غلط است یا ناقص. این نقصان، ریشه‌ی بسیاری از گمراهی‌هاست. اصلاح تصورات، گامی اساسی در رسیدن به معرفت صحیح است.

درنگ: تصدیقات انسان بر پایه‌ی تصورات اوست. تصورات نادرست، به تصدیقات بی‌ارزش منجر می‌شود.

بخش پنجم: نقد تصورات نادرست در روایات و تاریخ

بارها از تصورات نادرست درباره‌ی روایات و تاریخ دینی سخن گفتم. برای مثال، داستان‌هایی مانند انگشتر حضرت علی (ع) یا برخی روایات درباره‌ی شهادت امام حسین (ع) که فاقد سند معتبرند، مرا به تأمل واداشته‌اند. این روایات، گاه چنان غیرعقلانی‌اند که انسان عاقل با اندکی تأمل، به کذب آن‌ها پی می‌برد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ (قرآن کریم، الحجرات: ۶)؛ یعنی: «تحقیق کنید تا مبادا از روی نادانی به قومی آسیب برسانید.»

این آیه، مرا به این باور رساند که عقلانیت و رجوع به منابع معتبر، در بررسی روایات و تاریخ ضروری است.

درنگ: روایات و تاریخ دینی باید با عقلانیت و رجوع به منابع معتبر بررسی شوند تا از تحریف و اشتباه مصون بمانند.

بخش ششم: ضرورت اتصال به قرآن و عترت

در یکی از جلسات، از حدیث ثقلین سخن گفتم. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «من دو چیز گران‌بها نزد شما می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم.» اما متأسفانه، ما گاه عترت را کنار گذاشتیم و به‌جای آن، سنت‌هایی را جایگزین کردیم که با عترت برابری نمی‌کنند. بسیاری از روایات، به دلیل فقدان اعتبار، نمی‌توانند ما را به حقیقت برسانند. علم دینی، تنها با اتصال به قرآن و عترت معنا می‌یابد.

این سخن، مرا به این نتیجه رساند که باید به چشمه‌ی زلال قرآن و عترت متصل شویم تا از گمراهی در امان باشیم.

درنگ: علم دینی تنها با اتصال به قرآن و عترت اصالت می‌یابد. روایات فاقد اعتبار، راه به حقیقت نمی‌برند.

بخش هفتم: انصاف در تاریخ‌نگاری دینی

در یکی از درس‌گفتارها، از برخی آثار تاریخی که به دلیل فقدان انصاف، ارزش علمی خود را از دست داده‌اند، انتقاد کردم. تاریخ‌نگاری دینی باید با انصاف و پرهیز از تعصبات فرقه‌ای همراه باشد. قرآن کریم می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ (قرآن کریم، النساء: ۱۳۵)؛ یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به عدالت قیام کنید.»

این آیه، مرا به این باور رساند که انصاف، پایه‌ی هر پژوهش علمی و دینی است.

درنگ: تاریخ‌نگاری دینی باید با انصاف و پرهیز از تعصبات فرقه‌ای انجام شود.

بخش هشتم: عظمت امام حسین (ع) و پرهیز از تحریف

بارها از تحریفات تاریخی درباره‌ی شهادت امام حسین (ع) سخن گفتم. برخی روایات، با تصویرسازی‌های غیرواقعی، به شأن والای ایشان لطمه می‌زنند. امام حسین (ع)، تجلی شجاعت و عظمت الهی بود. روایات معتبر نشان می‌دهند که در ظهر عاشورا، جمال الهی در ایشان متجلی شده بود. این سخن، مرا به تأمل در عظمت ایشان و ضرورت پرهیز از روایات غیرمستند واداشت.

درنگ: عظمت امام حسین (ع) باید با روایات معتبر و پرهیز از تحریفات حفظ شود.

بخش نهم: نقد دنیاگرایی در حوزه‌های دینی

از برخی طلاب سخن گفتم که با اخلاص وارد حوزه می‌شوند، اما به مرور، دنیاگرایی بر آن‌ها چیره می‌شود. این روند، مرا به یاد آیه‌ی شریفه انداخت: ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ (قرآن کریم، الحج: ۱۱)؛ یعنی: «این همان زیان آشکار است.» طلبه‌ای که با نیت خالص آغاز می‌کند، اما در دام دنیا می‌افتد، به خسرانی بزرگ گرفتار می‌شود.

این تأمل، مرا به اهمیت حفظ اخلاص در مسیر علم و دین رهنمون ساخت.

درنگ: حفظ اخلاص در مسیر علم دینی، از افتادن در دام دنیاگرایی جلوگیری می‌کند.

بخش دهم: نقش مشیت الهی در هدایت

در یکی از جلسات، از مشیت الهی در هدایت انسان سخن گفتم. قرآن کریم می‌فرماید: وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (قرآن کریم، البقرة: ۲۱۳)؛ یعنی: «و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می‌کند.» این آیه، مرا به این باور رساند که هدایت نهایی انسان، به اراده‌ی الهی وابسته است.

این سخن، مرا به تواضع در برابر مشیت الهی واداشت و نشان داد که همه‌ی تلاش‌های ما، در سایه‌ی توفیق الهی معنا می‌یابد.

درنگ: هدایت انسان به مشیت الهی وابسته است و توفیق الهی، کلید سلوک معنوی است.

بخش یازدهم: نقد جدایی دین و سیاست در ادیان دیگر

در یکی از درس‌گفتارها، از جدایی دین و سیاست در ادیان دیگر انتقاد کردم. برخی ادیان، مانند مسیحیت و یهودیت، دین را از سیاست جدا کرده‌اند و به ابزاری سیاسی تبدیل شده‌اند. اما اسلام، دینی جامع است که دین و سیاست را درهم‌تنیده می‌داند. این تفاوت، مرا به تأمل در جامعیت اسلام واداشت.

درنگ: اسلام، دین و سیاست را درهم‌تنیده می‌داند و از تبدیل دین به ابزار سیاسی مصون است.

بخش دوازدهم: ضرورت مطالعه‌ی تطبیقی ادیان

از عدم توجه به مطالعه‌ی تطبیقی متون مقدس ادیان دیگر، مانند تورات، انجیل و زبور، در حوزه‌های علمی انتقاد کردم. مطالعه‌ی این متون، به فهم بهتر قرآن کمک می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ (قرآن کریم، آل‌عمران: ۶۴)؛ یعنی: «بگو ای اهل کتاب، بیایید به سوی سخنی مشترک.»

این آیه، مرا به اهمیت مطالعات تطبیقی و گفت‌وگوی بین‌ادیانی رهنمون ساخت.

درنگ: مطالعه‌ی تطبیقی متون مقدس ادیان دیگر، به فهم عمیق‌تر قرآن کمک می‌کند.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، که از درس‌گفتارهایم برگرفته شده‌اند، تأملاتی عمیق در باب توحید، اخلاص، و معرفت دینی‌اند. من کوشیدم با زبانی صمیمی اما عمیق، شما را به لحظه‌های تأمل و تجربه‌های معنوی‌ام ببرم. از نقد تصورات نادرست تا تأکید بر اتصال به قرآن و عترت، از عظمت امام حسین (ع) تا ضرورت انصاف در تاریخ‌نگاری، این خاطرات دعوتی است به بازنگری در باورهایمان و بازگشت به حقیقت. امیدوارم این روایت‌ها، شما را به تأمل در مسیر سلوک و معرفت رهنمون سازد.

با نظارت صادق خادمی