در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1008

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 1008

مقدمه

این مجموعه، روایتی است از درس‌گفتارهای من که گاه به‌صورت گذرا در خلال مباحث علمی و فقهی بیان شده‌اند. آنچه پیش روی شماست، شرحی است از تجربه‌های زیسته‌ام، تأملاتم در باب علم دینی، و دغدغه‌هایم برای اصلاح جامعه و نظام آموزشی حوزه‌ها. من، محمدرضا نکونام، در این گفتگوهای صمیمی، تلاش کرده‌ام تا با زبانی ساده اما عمیق، از عمق دانش، تعهد معنوی، و نگاه انتقادی‌ام به مسائل دینی و اجتماعی سخن بگویم. این خاطرات، نه‌تنها بازتاب‌دهنده مسیر علمی و معنوی من است، بلکه دعوتی است به تأمل در چگونگی انطباق دین با نیازهای روزگار معاصر. هر بخش، روایتی مستقل اما پیوسته است که شما را به لحظه‌های تأمل، نقد، و اصلاح می‌برد.

بخش اول: تأمل در کهنگی متون درسی و ضرورت نوآوری

روزگاری را که سال‌ها از عمرم را صرف تدریس کتاب‌های فقهی چون مکاسب شیخ انصاری کردم. سه دوره سطح این کتاب را درس دادم و یک دوره کامل نیز در سطح خارج. با تمام وجود به این متون عشق می‌ورزیدم، چرا که شیخ انصاری، عالمی بود که اگر ادعای پیامبری می‌کرد، من به صدق گفتارش ایمان می‌آوردم. اما باید صادقانه بگویم، این متون، هرچند عمیق و ارزشمند، دیگر با نیازهای امروز جامعه همخوانی ندارند. روزی یکی از عالمان دینی به من گفت که اگر شیخ انصاری قوانین امروزی را ندیده بود، باز هم مکاسب را می‌نوشت؟ این پرسش، مرا به فکر فرو برد. ما سال‌ها عمرمان را پای این متون گذاشتیم، اما امروز، انگار زمان مصرفشان گذشته است. جامعه تغییر کرده، نظام حقوقی دگرگون شده، و ما نمی‌توانیم با همان عبارات کهن به نیازهای نو پاسخ دهیم.

درنگ: ضرورت بازنگری در متون آموزشی حوزه‌ها برای انطباق با نیازهای جامعه معاصر، بدون انکار ارزش تاریخی آثار شیخ انصاری.

این سخن به معنای نفی ارزش شیخ یا آثارش نیست. او عالمی بزرگ بود که عمرمان را صرف فهم کلامش کردیم، اما ما هستیم که باید خود را با زمانه هماهنگ کنیم. نظام حقوقی امروز، سیکل و سیستمی متفاوت دارد. اگر بخواهیم علم دینی را زنده نگه داریم، باید آن را با زبان و نیازهای روز بازسازی کنیم. این دغدغه، نه‌تنها علمی، بلکه معنوی است، چرا که علم بدون حقیقت، به قول خودم، به اندازه یک موش مرده ارزش ندارد.

بخش دوم: نقد نظام حقوقی و لزوم اصلاح

یکی از دغدغه‌های همیشگی‌ام، عدم انطباق نظام حقوقی کنونی با نیازهای جامعه است. روزگاری، وقتی طلبه‌ای جوان بودم، با شوق به دنبال یادگیری لمعه بودم. به خانه عالمی رفتم و گفتم: «می‌خواهم لمعه بخوانم.» او با طنزی تند پاسخ داد: «تو خودت لمعه بلدی، ملاعین خبیث!» و مرا از خانه‌اش راند. این خاطره، گرچه خنده‌دار به نظر می‌رسد، اما عمق یک مشکل را نشان می‌دهد: تعصب در برابر پرسشگری و یادگیری فعال. من همیشه معتقد بودم که علم دینی باید با مناظره و گفت‌وگوی علمی پیش برود، نه با تعصب و رد کردن دیگران.

درنگ: علم دینی نیازمند گفت‌وگوی علمی و پرهیز از تعصب است تا به رشد و پویایی منجر شود.

امروز، نظام حقوقی ما باید با نیازهای اجتماعی همگام شود. قوانینی که برای زنان قیمومیت تا چهل‌سالگی تعیین می‌کنند یا محدودیت‌های غیرمنطقی وضع می‌کنند، با فطرت انسانی در تضادند. اسلام هرگز چنین محدودیت‌هایی را تجویز نکرده است. این قوانین، محصول عرف‌های نادرست و فرهنگ‌های مردسالارانه‌ای است که به نام دین عرضه شده‌اند. ما باید به فطرت انسانی بازگردیم و قوانینی وضع کنیم که عدالت و آزادی را تضمین کند.

بخش سوم: حمایت از یتیمان و نیازمندان در جامعه اسلامی

یکی از درس‌های عمیقی که از قرآن آموخته‌ام، اهمیت حمایت از نیازمندان است.
فَآوَىٰ
(قرآن کریم، الضحى: ۶) به معنای «و او را پناه داد»، مرا به این فکر واداشت که پناه دادن، تنها به یتیمان محدود نمی‌شود.
وَآتُوا ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ
(قرآن کریم، الإسراء: ۲۶)، به معنای «و حق خویشاوند و مستمند و در راه مانده را بدهید»، نشان می‌دهد که جامعه اسلامی نباید یتیم یا مسکینی مأیوس داشته باشد. مسکین، کسی است که زمین‌گیر شده و از زندگی ناامید است. ما وظیفه داریم با بودجه‌های اجتماعی و فرهنگی، این ناامیدی را از میان ببریم.

درنگ: حمایت از یتیمان و مساکین، فراتر از امور خیریه، وظیفه‌ای اجتماعی و دینی است که باید با ساختارهای حقوقی و فرهنگی تقویت شود.

همیشه می‌گفتم یتیمان نباید منزوی شوند. آن‌ها باید در خانواده‌ها ادغام شوند، حتی اگر لازم باشد با ازدواج، محرمیت ایجاد شود. این نگاه، ریشه در آیه
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَىٰ ۖ قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ
(قرآن کریم، البقرة: ۲۲۰)، به معنای «و از تو درباره یتیمان می‌پرسند؛ بگو اصلاح امور آنها بهتر است»، دارد. این اصلاح، تنها مالی نیست؛ بلکه عاطفی و اجتماعی است.

بخش چهارم: نقد مردسالاری و ظلم به زنان

یکی از دردناک‌ترین مسائل، ظلمی است که تاریخاً به زنان روا شده است. طلبه‌ای را که شب‌ها با چاقو و شلاق، همسرش را تهدید می‌کرد تا صدایش درنیاید و صاحب‌خانه فقرشان را نفهمد. این رفتار، نه‌تنها غیراخلاقی، بلکه ضد دین است. اسلام هرگز چنین ظلمی را تأیید نمی‌کند. آیات
لَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ
و
لَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ
(قرآن کریم، البقرة: ۲۲۱)، به معنای «با زنان مشرک ازدواج نکنید» و «زنان خود را به ازدواج مشرکان درنیاورید»، ارشادی هستند، نه مولوی. این آیات، نه محدودیت برای زنان، بلکه راهنمایی برای حفظ هویت دینی است. اما عرف‌های مردسالارانه، این آیات را به ابزاری برای سرکوب زنان تبدیل کرده‌اند.

درنگ: آیات قرآنی در مورد ازدواج، ارشادی و برای هدایت هستند، نه ابزاری برای سرکوب زنان یا تحمیل مردسالاری.

من همیشه به طلاب می‌گفتم که مردسالاری، نه مردانگی است و نه با اسلام سازگار. زن، مظلوم تاریخ بوده و حتی خود زنان گاهی به این مظلومیت باور پیدا کرده‌اند. ما باید این فرهنگ را اصلاح کنیم و به زنان، جایگاه واقعی‌شان را بازگردانیم.

بخش پنجم: سیره معصومین و تواضع در خانه

یکی از زیباترین درس‌هایی که از معصومین آموخته‌ام، تواضع آن‌ها در خانه است. روایتی از امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «اذا خرج فی القوم کان رجلاً، و اذا دخل فی البیت کان سبیاً»، یعنی «وقتی در میان مردم بود، مردی مقتدر بود، و وقتی به خانه می‌رفت، چون اسیری متواضع بود.» این سیره، مرا به فکر فرو می‌برد. همیشه به طلاب می‌گفتم: وقتی به خانه می‌روید، عمامه و عبا را کنار بگذارید، آستین‌ها را بالا بزنید و ظرف بشویید. این، نه‌تنها مردانگی را کم نمی‌کند، بلکه نشان‌دهنده بزرگی است. مردانگی، در جارو کردن، کمک به همسر، و احترام به خانواده است.

درنگ: سیره امیرالمؤمنین (ع) در تواضع خانوادگی، الگویی برای طلاب و مؤمنان در مشارکت و احترام به خانواده است.

این رفتار، نه‌تنها وجهه دین را حفظ می‌کند، بلکه به زنان و فرزندان نشان می‌دهد که اسلام، دین محبت و شراکت است. من بارها به طلاب گفته‌ام که اگر می‌خواهید همسرتان پشت سرتان نماز بخواند، باید او را با محبت و مشارکت خوشحال کنید.

بخش ششم: نقد تعصب و فتواهای غیرتخصصی

عالمی در مدرس خوابیده بود، چون شاگردانش تلویزیون به خانه آورده بودند و او این را حرام می‌دانست. این تعصب، مرا به فکر فرو برد. یا عالم دیگری که در مورد نماز وتیره و وتر اشتباه می‌کرد و وقتی به او نشان دادم که در لمعه چه نوشته، شگفت‌زده شد. این خاطرات، نشان‌دهنده یک مشکل بزرگ است: تعصب در علم دینی و فتواهای غیرتخصصی. من همیشه معتقد بودم که نود و نه درصد فتواها، بدون تحقیق عمیق صادر می‌شوند. این، به علم دینی آسیب می‌زند. ما نیاز به ایدئولوگ‌ها و تکنسین‌هایی داریم که علم را با تخصص و تحقیق پیش ببرند.

درنگ: فتواهای غیرتخصصی و تعصب در علم دینی، مانع رشد علمی و انطباق با نیازهای روز است.

ایران، خاکی دینی و اصیل دارد. مشکلات ما، نه از مردم است و نه از دین، بلکه از فقدان متخصصانی است که بتوانند علم دینی را با نیازهای روز پیوند بزنند. این خاک، بوی دین می‌دهد، اما ما باید آن را با فکر و تخصص بارور کنیم.

بخش هفتم: توحید مفضل و ملاحظات معصومین

سال‌ها پیش، وقتی توحید مفضل را می‌خواندم، متوجه شدم که برخی مطالب آن با علم مدرن سازگار نیست. در یازده‌سالگی، یک سال و نیم این کتاب را درس خواندم. اما بعدها دریافتم که معصومین، به دلیل ملاحظات سیاسی و اجتماعی، گاهی از بیان حقایق علمی خودداری می‌کردند. آن‌ها در جامعه‌ای زندگی می‌کردند که اگر حرفی برخلاف عرف می‌زدند، مورد هجوم قرار می‌گرفتند. این تقيه، نه از ضعف علمی، بلکه از حکمتشان بود. آن‌ها نمی‌خواستند با خلفا یا مردم درگیر شوند و دین را پیش می‌بردند.

درنگ: معصومین به دلیل ملاحظات اجتماعی و سیاسی، گاه با عرف زمانه هماهنگ می‌شدند تا دین را حفظ کنند.

این درس، مرا به این فکر واداشت که ما نیز باید با زمانه خود هماهنگ شویم، اما نه به قیمت حقیقت. توحید مفضل باید کتاب درسی حوزه‌ها باشد، اما با فهمی مدرن و علمی.

بخش هشتم: اهمیت احکام در زندگی مؤمن

همیشه به طلاب می‌گفتم که احکامی چون غسل جمعه یا نماز اول وقت، برای مؤمن واقعی، حیاتی است. برای برخی، اگر نمازشان قضا شود، انگار جهانشان فرو می‌ریزد. اما برای دیگران، این احکام بی‌اهمیت است. این تفاوت، نشان‌دهنده عمق ایمان است. مؤمن واقعی، با عمل به احکام، زندگی‌اش را معنا می‌بخشد.

درنگ: عمل به احکام دینی، نشانه‌ای از ایمان عمیق است و زندگی مؤمن را معنا می‌بخشد.

این تفاوت، مرا به فکر فرو می‌برد که ما باید ایمان را در عمل نشان دهیم. دین، نه‌تنها در درس و بحث، بلکه در زندگی روزمره و رفتارمان تجلی می‌یابد.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، روایتی است از دغدغه‌هایم برای اصلاح علم دینی، رفتار اجتماعی، و زندگی خانوادگی. من همیشه باور داشتم که دین باید با زمانه هماهنگ شود، اما نه به قیمت حقیقت. از نقد متون کهن تا دعوت به مشارکت در خانه، از حمایت از یتیمان تا نقد مردسالاری، این خاطرات، بازتاب تعهد من به عدالت، معنویت، و علم است. امیدوارم این روایت‌ها، شما را به تأمل در مسئولیت‌هایمان در برابر دین و جامعه دعوت کند.

با نظارت صادق خادمی