متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1027
مقدمه
در یکی از جلسات درسگفتارم، سخن از عمق معنویت و چالشهای زندگی مدرن به میان آمد. این گفتگوها که گاه بهصورت گذرا در درسهایم بیان شدهاند، فرصتی است تا تأملاتم را درباره دین، عبادت، و زندگی اجتماعی با شما در میان بگذارم. آنچه در این مجموعه میخوانید، بازتابی است از دغدغههایم برای اصلاح نگرش به عبادات و تقویت پیوند انسان با خالقش. این خاطرات، نهتنها شرح تجربههای شخصی من، بلکه دعوتی است به بازاندیشی در رفتارهای دینی و اجتماعی ما.
بخش اول: تأملاتی در باب ماه رمضان
روزی در جمع شاگردانم از ماه رمضان سخن گفتم و از آنچه در این ماه میگذرد، دلم گرفت. ماه رمضان، ماهی که باید فرصتی برای خودسازی و تقرب به خدا باشد، گاه به صحنهای برای مصرفگرایی و سرگرمیهای بیفایده بدل میشود. گفتم: «مردم در این ماه، به جای تمرکز بر معنویت، به مهمانیهای افراطی، تماشای سریالها، و خوردن بیشازحد روی میآورند. زولبیا که در طول سال کمتر کسی به آن لب میزند، در رمضان به دهها کیلو میرسد!» این رفتارها، روح روزهداری را که برای تقویت تقوا و خودکنترلی است، مخدوش میکند.
این مشاهدات، مرا به فکر فرو برد که چرا جامعه ما از هدف اصلی این ماه دور شده است؟ روزه باید ما را به سوی تقوا ببرد، اما گاه میبینم که این ماه، به جای تعالی روح، به فرصتی برای خوشگذرانی و اختلال در نظم اجتماعی تبدیل شده است. این انتقاد، نه از سر ناامیدی، بلکه از دغدغهای عمیق برای بازگرداندن روح معنوی به این ماه عزیز بود.
درنگ: ماه رمضان باید فرصتی برای خودسازی و تقرب به خدا باشد، نه مجالی برای مصرفگرایی و سرگرمیهای بیفایده.
بخش دوم: تأملاتی در باب نماز و کیفیت آن
در یکی از درسگفتارهایم، از کیفیت نازل نماز در میان مردم گله کردم. گفتم: «نماز ما، گاه به عملی بیروح و بیارزش تبدیل شده است. ما نماز میخوانیم، اما قلبمان در آن نیست.» به آیهای از قرآن کریم اشاره کردم که میفرماید:
وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ
(قرآن کریم، بقره: ۴۵) از شکیبایی و نماز یاری جویید و این کار جز بر فروتنان گران است.
این آیه، مرا به تأمل واداشت که چرا نماز، که باید معراج مؤمن باشد، گاه به عملی عادی و بیتأثیر بدل میشود؟ گفتم: «اگر یک قدم به سوی خدا بردارید، خدا هفت قدم به سوی شما میآید. اما ما حتی این یک قدم را هم برنمیداریم.» از نظر روانشناختی، وقتی صد نفر نماز میخوانند، شاید تنها یک نفر با حضور قلب واقعی این کار را انجام دهد. این کمبود خشوع، ارزش نماز را کاهش میدهد و مشکلات روحی و اجتماعی ما را تشدید میکند.
به شاگردانم گفتم که اذان و اقامه، مانند اذن دخول به محضر خداست. دعا بین این دو، مستجاب میشود، چرا که انسان در این لحظه، خود را برای تقرب آماده میکند. اما افسوس که بسیاری از ما حتی این مقدمات را جدی نمیگیریم.
درنگ: کیفیت نازل نماز به دلیل فقدان حضور قلب، ارزش این عبادت را کاهش داده و به مشکلات روحی و اجتماعی دامن میزند.
بخش سوم: حقالناس و اولویت آن بر عبادت
روزی در درسگفتارم، از اهمیت حقالناس سخن گفتم و تأکید کردم که در شرایط خاص، این حق بر نماز مقدم است. اگر کسی به دیگری بدهکار باشد، باید ابتدا دین خود را ادا کند، حتی اگر به قیمت شکستن نماز باشد. اما پس از رفع حقالناس، باید دوباره به نماز بازگردد. فقه اسلامی این انعطاف را فراهم کرده است که حتی در نماز، بتوان با اشارهای، حقی را ادا کرد و سپس عبادت را ادامه داد.
این موضوع، مرا به فکر فرو برد که چگونه دین ما میان عبادت و اخلاق، تعادل برقرار کرده است. حقالناس، مانند سدی است که اگر برطرف نشود، عبادت را بیاثر میکند. گفتم: «اگر ظلمی به دیگری کردهاید، نمازتان به درد نمیخورد. ابتدا حق را ادا کنید، سپس به محضر خدا بازگردید.»
درنگ: حقالناس در نظام اخلاقی و فقهی اسلام، بر عبادت مقدم است و باید پیش از اقامه نماز، حقوق دیگران ادا شود.
بخش چهارم: تشبیه نماز به تغذیه روح
روزی نماز را به تغذیه جسم تشبیه کردم. همانگونه که غذای نامناسب، جسم را بیمار میکند، نماز بیکیفیت نیز روح را ناسالم میسازد. گفتم: «شما روزانه سه یا پنج بار غذا میخورید، اما اگر این غذا به درستی مصرف نشود، یا چاق میشوید یا لاغر، و هر دو بیماری است. نماز هم همینگونه است. باید با حضور قلب و تنظیم درست، روح را تغذیه کند.»
این تشبیه، از عمق دغدغهام برای اصلاح کیفیت عبادت سرچشمه میگرفت. به شاگردانم گفتم که همانگونه که بدن نیاز به کالری متعادل دارد، روح نیز به نمازی منظم و باکیفیت نیازمند است. اگر این تعادل برقرار نشود، مشکلات روحی و روانی پدید میآیند.
درنگ: نماز، مانند تغذیه جسم، باید با کیفیت و تعادل انجام شود تا روح و روان انسان را سالم نگه دارد.
بخش پنجم: نماز بهعنوان معراج مؤمن
در یکی از جلسات، از حدیثی سخن گفتم که مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار داده بود: «الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ الْمُؤْمِن» (نماز، معراج مؤمن است). این حدیث، به من آموخت که هیچ عبادتی مانند نماز، انسان را به عروج معنوی نمیرساند. به شاگردانم گفتم: «اگر نمازتان درست باشد، دیگر هیچ مشکلی در دنیا و آخرت ندارید. اما اگر نماز خراب شود، همهچیز از دست میرود.»
این باور، مرا به تأمل در نقش محوری نماز در زندگی واداشت. گفتم: «نماز، درمان همه دردهاست. از مشکلات روحی گرفته تا بیماریهای جسمی، همه را میتوان با نمازی درست و با حضور قلب درمان کرد.»
درنگ: نماز، بهعنوان معراج مؤمن، تنها عبادتی است که انسان را به عروج معنوی میرساند و درمان همه مشکلات است.
بخش ششم: مسئولیت مرد در قبال آینده همسر
روزی از مسئولیت مردان در قبال آینده همسرانشان سخن گفتم. تأکید کردم که یک مرد جوانمرد، باید برای پس از مرگ خود برنامهریزی کند تا همسرش در امنیت و احترام زندگی کند. به آیهای از قرآن کریم اشاره کردم:
مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ
(قرآن کریم، بقره: ۲۴۰) بهرهمندی تا یک سال.
این آیه، مرا به فکر فرو برد که زن پس از مرگ همسر، نباید در انزوا و وابستگی بماند. به شاگردانم گفتم: «مرد باید وصیت کند که بخشی از اموالش به همسرش برسد تا او با عزت زندگی کند. این جوانمردی است که زن پس از مرگ شوهر، گرفتار تحکم دیگران نشود.»
این دغدغه، از باورم به اهمیت حمایت از خانواده سرچشمه میگرفت. در جامعه مدرن، که فرزندان گاه گرفتار زندگی خود هستند، نمیتوان به حمایت آنها دل بست. از اینرو، مرد باید آینده همسرش را تضمین کند.
درنگ: جوانمردی ایجاب میکند که مرد برای آینده همسر خود پس از مرگ برنامهریزی کند تا او در امنیت و احترام زندگی کند.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، بازتابی است از دغدغههایم برای اصلاح نگرش به عبادات و زندگی اجتماعی. همواره به شاگردانم تأکید میکردم که دین، نهتنها مجموعهای از احکام، بلکه راهی برای تعالی روح و اصلاح جامعه است. از نقد رفتارهای نادرست در ماه رمضان گرفته تا تأکید بر کیفیت نماز و اهمیت حقالناس، همه این سخنان، دعوتی بود به بازنگری در رفتارهایمان. امیدوارم این خاطرات، خواننده را به تأمل در زندگی و پیوندش با خالق دعوت کند و راه را برای تقویت معنویت و اخلاق در جامعه هموار سازد.
با نظارت صادق خادمی