متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه 1034
مقدمه
در یکی از درسگفتارهایم، سخن از مسائل عمیق اجتماعی، دینی و اخلاقی به میان آمد. این گفتارها که گاه بهصورت گذرا در جلساتم بیان شدهاند، بازتابی از تأملاتم درباره زندگی، دین، و مسئولیتهای ما در برابر جامعه و خداست. آنچه در این مجموعه میخوانید، شرحی است صمیمی و بیپرده از این تأملات، که با نگاهی به آیات قرآن کریم و تجربههای زیستهام در هم آمیخته است. در این گفتگوها، کوشیدهام تا با زبانی ساده اما عمیق، شما را به لحظههای تأمل و تفکر در مسائل بنیادین دعوت کنم. این خاطرات، نهتنها شرح گذشتهاند، بلکه دعوتیاند به بازاندیشی در مسیر زندگی و مسئولیتهایمان در برابر خدا و خلق او.
بخش اول: خلوص نیت و انگیزههای جنگ
انقلابیون و انتخابهای دشوار
زمانی از برخی انقلابیون پیش از انقلاب سخن گفته میشد؛ کسانی که گاه برای نجات یافتن، در چادر زنان مخفی میشدند. این انتخابها، هرچند در لحظه شاید ناگزیر به نظر میرسید، اما گاه از عقدههای شخصی یا انگیزههای غیرخالص سرچشمه میگرفت. من همیشه فکر میکردم که زندگی میتوانست برای این افراد سادهتر باشد؛ نشسته بر سکو، قلیان کشیدن و آناناس خوردن، دور از سختیها و بدبختیهایی که خود برای خود رقم زدند. اینگونه انتخابها، به قول قرآن کریم، انسان را «خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ» میکند؛ یعنی زیاندیده دنیا و آخرت میشوند.
درنگ: خلوص نیت در هر عمل، بهویژه در اقدامات اجتماعی و انقلابی، شرط اساسی موفقیت است. بدون هدف الهی، تلاشها به ظلم و زیان منجر میشود.
تأملی بر آیه جنگ و فرار
در قرآن کریم آمده است:
فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ
(قرآن کریم، بقره: 246)؛ یعنی «آنگاه که جنگ بر آنها مقرر شد، جز اندکی از آنها روی گرداندند و خدا به ستمگران داناست.» این آیه مرا به فکر فرو برد. وقتی جنگ پیش میآید، کسانی که هدفشان الهی نیست، به سرعت میدان را خالی میکنند. این فرار، نشانهای از نبود ایمان و خلوص است. کسانی که جنگ را برای منافع شخصی یا قدرت به پا میکنند، در حقیقت ظلم به مردم روا میدارند. من همیشه به شاگردانم میگفتم که هدف باید خدا باشد، نه عقدههای شخصی یا منافع مادی. اگر هدف خدا باشد، حتی اگر انسان در راهش جان دهد، شهادت نصیبش میشود؛ اما اگر خلوص نباشد، مرگش هم بیارزش است.
درنگ: آیه «وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ» یادآور میشود که خداوند از انگیزههای پنهان و ظلمهای آشکار آگاه است. جنگ بدون نیت الهی، ظلم به خلق خداست.
نادانی یا بدکاری؟
در جلسات درس، بارها به این نکته اشاره کردهام که باید میان نادانی و بدکاری تفاوت قائل شویم. برخی انسانها خوباند، اما نادان؛ برخی دانایند، اما بدکار. آنچه انسان را به سعادت میرساند، ترکیب دانایی و خیرخواهی است. میگفتم: «صرف خوب بودن کافی نیست؛ باید عالم و عامل بود.» انسانی که با نیت خالص و دانش کافی زندگی کند، حتی اگر در راه خدا کشته شود، «مَاتَ شَهِيدًا» است. اما اگر این خلوص و دانایی نباشد، مرگش تنها «مَوْتَ حَتْفَ أَنْفِهِ» خواهد بود، یعنی مرگی بیارزش.
درنگ: دانایی و خیرخواهی، دو بال پرواز انسان به سوی سعادتاند. بدون این دو، هیچ عملی ارزش حقیقی ندارد.
بخش دوم: جنگ، رانتخواری و فرار نخبگان
جنگ و منافع پنهان
روزی در درسگفتارم از جامعهشناسی جنگ سخن گفتم. جنگ، بزرگترین منفعت را برای رانتخواران و کارتلهای اقتصادی به ارمغان میآورد. وقتی آب گلآلود میشود، مردم عادی قربانی میشوند و ثروتهای کلان به جیب عدهای معدود میرود. از عراق و افغانستان تا لبنان و پاکستان، همهجا همین قصه تکرار میشود. سرمایهداران در سایه جنگ، گزینش میشوند و ثروتها جابهجا میگردد. این ظلم بزرگی است که خداوند در قرآن کریم به آن اشاره کرده: «وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ». من همیشه به شاگردانم میگفتم که جنگ، ابزار دست کسانی است که به دنبال منافع خود هستند، نه عدالت الهی.
درنگ: جنگ، بستری برای رانتخواری و سوءاستفاده از آشوب است. این ظلم، در نهایت به زیان مردم و جامعه تمام میشود.
فرار مغزها و تضعیف جوامع
یکی از دردناکترین پیامدهای جنگ، فرار نخبگان است. میگفتم: «بهترین چهرههای کشورهای جنگزده، از عراق و پاکستان گرفته تا ایران، به کشورهای امن پناه میبرند.» این مغزها، سرمایههای یک ملتاند، اما جنگ آنها را از خاکشان جدا میکند. کشورهای پیشرفته، بدون هزینه، این نخبگان را جذب میکنند و ما تنها تفالههای جامعه را نگه میداریم. در تاریخ هزارسالهمان، اگر بگردیم، چند نابغه مییابیم؟ شیخ طوسی، شیخ مفید، ابنسینا، شیخ کلینی… اینها انگشتشمارند. وقتی جنگ میشود، این سرمایهها میروند و جامعه ضعیف میشود. این است معنای واقعی ظلم.
درنگ: جنگ، با فراری دادن نخبگان، جوامع را از سرمایههای انسانی محروم میکند و این بزرگترین ظلم به یک ملت است.
تحریف فرهنگ دینی در سایه جنگ
جنگها نهتنها سرمایههای انسانی را نابود میکنند، بلکه فرهنگ دینی را نیز تحریف میکنند. در درسگفتارم میگفتم: «وقتی آشوب میشود، عدهای از دین سوءاستفاده میکنند.» این تحریف، گاه به نام دین و گاه به نام تقاص ظلمهای گذشته انجام میشود. مثلاً برخی میگویند: «پدرانمان محروم بودند، حالا ما حق داریم همهچیز را بگیریم.» این استدلال، هرچند گاه رنگ شرعی به خود میگیرد، اما در حقیقت ظلمی است که به نام دین انجام میشود.
درنگ: جنگ و آشوب، بستری برای سوءاستفاده از دین و تحریف فرهنگ دینی فراهم میکند.
بخش سوم: تحریم، اقتصاد و مسئولیت اجتماعی
تحریم و رانتخواری
در یکی از جلسات، از تحریمها و تأثیراتشان سخن گفتم. تحریمها، مانند جنگ، منفعت کلانی برای رانتخواران دارند. در این آشوبها، عدهای ثروتهای کلان به دست میآورند، در حالی که مردم عادی در تنگنا میافتند. مثال سادهای زدم: گازوئیل، که خون ملت است، ارزانتر از آب معدنی فروخته میشود! این قیمتگذاری غیرعادلانه، نشانه سوءمدیریت و ظلم به مردم است. من همیشه به شاگردانم میگفتم که باید این نابرابریها را دید و برای اصلاحش کوشید.
درنگ: تحریمها و سوءمدیریت اقتصادی، به نفع رانتخواران و به زیان مردم عادی است.
تقلب در تجارت و سوءاستفاده از دین
روزی با طنز به شاگردانم گفتم: «اگر بخواهیم آب را با ادعای صلواتخوانده بفروشیم، چه فرقی با تقلب دارد؟» این سخن، اشارهای بود به سوءاستفاده از مفاهیم دینی در تجارت. دستگاههای پلمپزنی آب معدنی را مثال زدم که چگونه با ظاهری فریبنده، اعتماد مردم را خدشهدار میکنند. این کارها، ظلمی است به اعتماد عمومی و نشانهای از دوری از اخلاق دینی.
درنگ: سوءاستفاده از مفاهیم دینی در تجارت، اعتماد عمومی را خدشهدار میکند و ظلمی است آشکار.
مسئولیت اجتماعی طلاب
بارها به طلاب میگفتم: «شما باید صدای مظلومان را بشنوید.» عالم دینی، تنها درسخوان و مباحثهکننده نیست؛ او باید درد جامعه را بفهمد و برای رفع ظلم و بیعدالتی بکوشد. ما که مدعی پیروی از امیرمؤمنان (ع) هستیم، اگر ناله فقیر و اشک مظلوم را نشنویم، چه عالمی هستیم؟ علم دینی، باید ما را به خدمت به خلق خدا سوق دهد، نه به بیتفاوتی.
درنگ: عالم دینی باید با علم و عمل خود، صدای مظلومان را بشنود و برای رفع ظلم و بیعدالتی تلاش کند.
جمعبندی
این گفتگوهای صمیمی، تأملی است بر مسئولیتهای ما در برابر خدا، جامعه و خودمان. همیشه به شاگردانم میگفتم: «هدف باید خدا باشد.» اگر خلوص نیت داشته باشیم، اگر علم و عملمان را برای رضای خدا به کار گیریم، راه سعادت را خواهیم یافت. جنگها، تحریمها و آشوبها، اگرچه ظلمهای بزرگی به بار میآورند، اما ما را به تأمل در مسئولیتهایمان دعوت میکنند. این خاطرات، دعوتی است به بازاندیشی در مسیر زندگی و تعهد به عدالت و حقیقت.
با نظارت صادق خادمی