متن درس
گفتگوهای صمیمی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، جلسه ۱۰۵۳
مقدمه
برخی روزها در محافل علمی و معنوی، سخن از حقیقت انسان و راههای رسیدن به معرفت الهی بود. این خاطرات، بازتاب تأملات و گفتوگوهای من در درسگفتارهایی است که گاه بهصورت گذرا به آنها اشاره کردهام. آنچه در این مجموعه، با عنوان «گفتگوهای صمیمی»، پیش روی شماست، تلاشی است برای بازخوانی تجربهها و اندیشههایم در باب علم دینی، خودشناسی، و نقش حوزههای علمیه در پرورش معرفت و خلاقیت. این روایتها، نهتنها شرح حال شخصی من، بلکه دعوتی است به تأمل در مسیر رشد معنوی و علمی انسان، با زبانی صمیمی و نزدیک به قلب مخاطب.
بخش اول: از الفاظ تا معرفت
نقد ظاهرگرایی در عبادت
شبهای احیاء وقتی دعای جوشن کبیر را میخواندیم، برخی با چنان حرارتی «لا إله إلا هو» را تکرار میکردند که گویی این لفظ، بهتنهایی، گرهگشای همه مشکلات است. اما من همیشه میگفتم: «این الفاظ، اگر از معنا تهی شوند، چه سودی دارند؟» این عبارت، که نفی هر الوهیتی جز خداوند است، باید ما را به عمق معرفت ببرد، نه اینکه به تکرار صوری و درویشی منجر شود. میگفتم: «آقا، سفت نگویید، آرام بگویید، معنای آن را بفهمید!» این نقد من به ظاهرگرایی بود، به اینکه ما در الفاظ غرق شویم و از محتوا غافل بمانیم.
درنگ: تأکید بیشازحد بر الفاظ دعاها، مانند «لا إله إلا هو»، بدون فهم معنای عمیق آن، نمیتواند به معرفت حقیقی منجر شود.
این نگاه من، ریشه در باورم به ضرورت معرفت داشت. عبارتی از قرآن کریم در ذهنم نقش بسته بود:
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (قرآن کریم، سوره اخلاص، آیه ۱). یعنی: «بگو اوست خدای یگانه». این آیه، ما را به توحید و معرفتی عمیق دعوت میکند، نه به تکرار بیمعنا.
عالم ربانی و معرفت
بارها از خودم پرسیدهام: چرا یک عالم، پس از پنجاه سال تحصیل، به ربوبیت و کشف و الهام نمیرسد؟ مگر نه اینکه عالم ربانی باید فراتر از الفاظ، به شهود الهی دست یابد؟ این سؤالم از نظام آموزشی بود که طلاب را درگیر مشاقی الفاظ میکند، بیآنکه به آنها معرفت و بینش عمیق ببخشد. من همیشه معتقد بودم که علم، اگر به معرفت نرسد، چیزی جز مجموعهای از الفاظ نیست.
درنگ: عالم ربانی باید پس از سالها تحصیل، به معرفت، کشف و الهام دست یابد، نه اینکه در الفاظ و مشاقی گرفتار شود.
بخش دوم: فضایل و کاستیها
فضایل عالمان گذشته
شاگردی از عالمان بزرگ را که از استادش، حاج شیخ حائری، سخن میگفت. او میگفت: «استادم آدم خوبی بود. نمازش را بهموقع میخواند، ظلم نمیکرد، حتی در بازار، گوشت را بدون شناسایی خودش میخرید تا کسی به او ملاحظهای نکند.» این فضایل اخلاقی، ستودنی بود، اما همان شاگرد میگفت: «ما چیزی از او ندیدیم که به معرفت عمیق اشاره کند.» این سخن، مرا به فکر فرو برد که چرا عالمان ما، با همه خوبیهایشان، به کشف و شهود نمیرسند؟ پاسخم این بود: نظام آموزشی ما، آنها را در الفاظ نگه میدارد و از محتوا دور میکند.
درنگ: فضایل اخلاقی عالمان گذشته ارزشمند است، اما هدف علم دینی، دستیابی به معرفت عمیق و شهود الهی است.
طلاب، فرزندان مردم
بارها از جایگاه اجتماعی طلاب سخن گفتهام. آنها نه اشرافیزادهاند، نه از خانوادههای فقیر مطلق. آنها فرزندان مردمیاند که با زحمت و آبرو زندگی میکنند. پدرانشان کار میکنند، زمین دارند، یا با تلاش روزگار میگذرانند. این طلاب، ظرفیت بالایی برای معرفت و رشد معنوی دارند، اما نظام آموزشی ما، این ظرفیت را به فعلیت نمیرساند. من همیشه میگفتم: «این بچههای نازنین، چرا پیامبر نمیشوند؟ چرا به کشف و الهام نمیرسند؟»
درنگ: طلاب از خانوادههای آبرومند و زحمتکشاند و ظرفیت بالایی برای معرفت دارند، اما نظام آموزشی مانع تحقق این ظرفیت است.
بخش سوم: نقد نظام آموزشی
ورودیهای نادرست
در درسگفتارهایم، بارها از نظام آموزشی حوزهها انتقاد کردهام. این نظام، با ورودیهای زیاد و نادرست، طلاب را از معرفت دور میکند. به جای پرورش عالمان ربانی، آنها را درگیر الفاظی مانند لمعه و کفایه میکند. این مراحل آموزشی، به جای تولید علم، طلاب را خسته میکند و به قول خودم، «آنها را میخاراند!» من میگفتم: «سه تا چهار سال تحصیل کافی است. چرا پانزده سال، هجده سال؟» عالمان بزرگی چون ملاصدرا و ابنسینا، در چهار تا پنج سال به قلههای معرفت رسیدند. چرا ما نمیتوانیم؟
درنگ: نظام آموزشی حوزهها با ورودیهای زیاد و نادرست، طلاب را از معرفت بازمیدارد و به جای تولید علم، آنها را درگیر الفاظ میکند.
تربیت انبوه و بیبرنامه
میگفتم: «نباید صدها هزار نفر را به حوزه آورد و بدون تربیت رها کرد.» این کار، نهتنها به رشد علمی و معنوی طلاب کمکی نمیکند، بلکه آنها را خراب میکند. من همیشه معتقد بودم که حوزهها باید بر کیفیت تمرکز کنند، نه کمیت. اگر نمیتوانیم طلاب را درست تربیت کنیم، بهتر است آنها را به حال خودشان بگذاریم تا دنبال زندگیشان بروند.
درنگ: پذیرش انبوه طلاب بدون برنامهریزی مناسب، به هدررفت منابع و عدم پرورش عالمان توانمند منجر میشود.
بخش چهارم: خودشناسی، کلید معرفت
انسان، در جستوجوی خویشتن
بارها به شاگردانم میگفتم: «مشکل ما در عرش و مرش نیست، در خودمان است.» انسان باید خودش را بشناسد. این خودشناسی، کلید معرفت الهی است. من میگفتم: «ول کنید این عرش و مرش را! همین دوپایی که راه میرود و غذا میخورد، کیست؟» این سؤالم از همه بود. اگر خودمان را نشناسیم، چگونه میتوانیم به خدا برسیم؟ قرآن کریم میفرماید:
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ (قرآن کریم، سوره فصلت، آیه ۵۳). یعنی: «بهزودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آنها نشان میدهیم تا برایشان روشن شود که آن حق است.»
درنگ: خودشناسی، مقدمه خداشناسی است و مشکل اصلی انسان در درون اوست، نه در مفاهیم انتزاعی مانند عرش.
بخش پنجم: نقش عالمان و حوزهها
وظیفه عالمان
همیشه میگفتم: «وظیفه عالمان، خواندن نماز جماعت یا روضه نیست.» این کارها را مردم عادی هم میتوانند انجام دهند. عالمان باید معرفت تولید کنند، به مسائل بنیادین مانند تجرد روح و حقیقت انسان بپردازند و آنها را در سطح جهانی اثبات کنند. من حتی از خواندن نماز استیجاری توسط عالمان انتقاد میکردم. میگفتم: «این کار، شأن عالم را پایین میآورد. عالم باید به دنبال معرفت باشد، نه کارهای روزمره.»
درنگ: وظیفه اصلی عالمان، تولید معرفت و اثبات آن در سطح جهانی است، نه انجام وظایفی مانند نماز جماعت یا روضهخوانی.
حوزهها، شارژر نظام اسلامی
بارها تأکید میکردم حوزههای علمیه باید قدرتمند شوند. آنها شارژر فکری و معنوی نظام اسلامیاند. اگر حوزهها ضعیف باشند، نظام از حرکت بازمیماند. من میگفتم: «اگر حوزهها قدرت پیدا نکنند، این قطار میایستد، این هواپیما سقوط میکند.» عالمان باید پیشگام باشند، نه اینکه تماشاگر دولت یا دیگران باشند.
درنگ: حوزههای علمیه باید قدرتمند شوند تا بهعنوان شارژر فکری و معنوی نظام اسلامی عمل کنند.
بخش ششم: معرفت و پرهیز از حرام
علم و معرفت
همیشه میگفتم: «علم بدون معرفت، به کشف و شهود نمیرسد.» علم، مبنای معرفت است، اما اگر به شهود نرسد، ناقص است. من از شاگردانم میخواستم که به دنبال معرفت باشند، نه فقط دانش نظری. این معرفت، در عبادت، ارتزاق و زندگی روزمره باید نمود پیدا کند.
درنگ: علم بدون معرفت، نمیتواند به کشف، شهود و مكاشفه منجر شود. معرفت، هدف اصلی علم دینی است.
پرهیز از ارتزاق حرام
از عارفان گذشته نقل میکردم که آنها را با نان حرام امتحان میکردند. اگر عارفی از حرام پرهیز میکرد، نشانه معرفتش بود. من میگفتم: «عالم واقعی، وقتی به نان حرام نزدیک میشود، سوت ذهنش به صدا درمیآید.» این پرهیز، نشانه سلامت معنوی است. قرآن کریم میفرماید:
وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (قرآن کریم، سوره اسراء، آیه ۳۴). یعنی: «و به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر به بهترین وجه.»
درنگ: پرهیز از ارتزاق حرام، نشانه معرفت و سلامت معنوی عالمان است.
بخش هفتم: نقد احکام غیرمستند
سحر و جادوگری
از احکام غیرمستند انتقاد میکردم. مثلاً میگفتم: «کی گفته سحر و جادوگری حرام است؟» این احکام، بدون شناخت دقیق موضوع صادر شدهاند. من معتقد بودم که تجاوز به حریم دیگران، مانند نگاه یا رفتار نادرست، بهخودیخود حرام است و ربطی به سحر ندارد. اینها مسائل اخلاقیاند که نباید با برچسبهای نادرست پیچیده شوند.
درنگ: احکامی مانند حرمت سحر و جادوگری، بدون دلیل معتبر و شناخت دقیق موضوع، اعتبار فقهی ندارند.
جمعبندی
این خاطرات، بازتاب تأملات من در باب علم دینی، خودشناسی، و نقش حوزههای علمیه است. من همیشه به شاگردانم میگفتم که باید به دنبال معرفت باشیم، نه الفاظ. حوزهها باید قدرتمند شوند، عالمان باید معرفت تولید کنند، و طلاب باید به خودشناسی برسند. این مجموعه، دعوتی است به بازنگری در نظام آموزشی و تمرکز بر پرورش عالمانی که نهتنها در ایران، بلکه در جهان، پیشگام تولید دانش و معرفت باشند. امیدوارم این گفتگوهای صمیمی، شما را به تأمل در این مسیر دعوت کند.
با نظارت صادق خادمی