در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1056

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 1056

مقدمه

در جلسه‌ای از درس‌گفتارهایم، سخن به مسائل عمیق معرفتی و معنوی کشیده شد. این گفتگوها، که گاه به‌صورت گذرا در خلال درس‌هایم بیان می‌شدند، بازتاب تأملاتم در باب علم دینی، نظام آموزشی حوزه‌ها، و راه‌های رسیدن به قرب الهی است. در این مجموعه، که آن را «گفتگوهای صمیمی» نامیده‌ام، می‌کوشم تجربه‌ها و اندیشه‌هایم را با شما به اشتراک بگذارم، گویی در کنارتان نشسته‌ام و از دل سخن می‌گویم. این روایت‌ها نه‌تنها شرح حال و تأملات شخصی‌ام هستند، بلکه دعوتی‌اند به بازاندیشی در مسیر معرفت و خودسازی.

بخش اول: اولویت کیفیت در عبادت

روزی یکی از طلاب نزدم آمد و از حال خود در نماز صبح گفت. می‌گفت: «وقتی نافله می‌خوانم، انگار همه انرژی‌ام در آن صرف می‌شود و به نماز صبح که می‌رسم، بی‌حال و بی‌رمقم.» پرسید چه کند که هم نافله را بخواند و هم حال خوش در نماز صبح داشته باشد. به او گفتم: «اگر نافله حالت را می‌گیرد و انرژی‌ات را مصرف می‌کند، آن را کنار بگذار و نماز صبحت را با حضور قلب بخوان. کیفیت عبادت واجب بر مستحبات مقدم است.» این سخن از تجربه‌ای برآمده که بارها در زندگی خود و دیگران دیده‌ام: عبادتی که با حضور قلب و اخلاص همراه باشد، راه به سوی قرب الهی می‌گشاید، اما عبادتی که به خستگی و بی‌حالی منجر شود، از هدف اصلی دورمان می‌کند.

درنگ: در عبادت، کیفیت و حضور قلب بر کمیت مقدم است. اگر نافله انرژی انسان را بگیرد، بهتر است کنار گذاشته شود تا نماز صبح با حال و اخلاص خوانده شود.

بخش دوم: نقد علم اول و محدودیت‌های آن

سال‌هاست که در درس‌گفتارهایم از چیزی سخن می‌گویم که آن را «علم اول» می‌نامم. این علم، پر از ظن و گمان، قیاس و خیال است؛ همان که به تعبیر خودم، «خرت‌وپرت» است و ارزش حقیقی ندارد. این علوم ظاهری، که ذهن را به خود مشغول می‌کنند، انسان را از معرفت باطنی و قرب الهی بازمی‌دارند. حکایتی از فخر رازی، آن عالم بزرگ، که پس از سال‌ها مطالعه و پژوهش، زار زار گریست. وقتی از او پرسیدند چرا گریه می‌کند، گفت: «امروز فهمیدم برخی از اعتقاداتم باطل بوده‌اند. اگر فردا بفهمم همه آنچه خوانده‌ام باطل است، چه کنم؟» محی‌الدین عربی در نامه‌ای به او نوشت: «زیر پایت را نخور، به آسمان معرفت بنگر.» این نصیحت، دعوتی بود به رهایی از علم اول و حرکت به سوی معرفت حقیقی.

درنگ: علم اول، شامل ظن، قیاس و خیال، انسان را از معرفت حقیقی بازمی‌دارد. برای رسیدن به قرب الهی، باید از این علوم ظاهری عبور کرد.

بخش سوم: عرفان حقیقی در برابر توهمات

بسیاری گمان می‌کنند عارف‌اند، اما در حقیقت در علم اول گرفتار مانده‌اند. اینان، به جای قرب به خدا، در خیالات و اوهام غرق شده‌اند و گاه به مرز دیوانگی رسیده‌اند. عرفان حقیقی، راهی است که از علم اول می‌گذرد و به قرب فعلی پروردگار می‌رسد. در درس‌گفتارهایم، بارها به این نکته اشاره کرده‌ام که عرفان، نه خیال‌پردازی است و نه لفاظی. عارف واقعی، کسی است که با حضور قلب و اخلاص، به سوی خدا گام برمی‌دارد و از توهمات رها می‌شود.

درنگ: عرفان حقیقی، گذر از علم اول و رسیدن به قرب فعلی است. توهمات عرفانی، انسان را به دیوانگی می‌کشاند، نه به معرفت.

بخش چهارم: قرائت قرآن و محدودیت‌های ظاهری

حافظ، آن شاعر عارف، در شعری گفته بود که قرآن خواندن با چهارده روایت، در سطح علم اول می‌ماند. اگر او امروز بود و سی‌دی‌های تفاسیر گوناگون را می‌دید، شاید با حسرتی بیشتر سخن می‌گفت. در درس‌گفتارهایم تأکید کرده‌ام: قرائت قرآن با صدها تفسیر ظاهری، اگر به فهم باطنی منجر نشود، ارزش چندانی ندارد. قرآن کریم، کتابی است که باید با دل خوانده شود، نه با تکیه بر ظواهر و روایات صوری.

قرآن کریم: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم).

درنگ: قرائت قرآن با تکیه بر تفاسیر ظاهری، در سطح علم اول باقی می‌ماند. فهم باطنی قرآن، راه به سوی معرفت الهی می‌گشاید.

بخش پنجم: قرب صوری در برابر قرب فعلی

در یکی از درس‌گفتارهایم، تفاوت قرب صوری و قرب فعلی را توضیح دادم. قرب صوری، همان عبادتی است که به غرغر کردن و بی‌حالی منجر می‌شود؛ مثل کسی که از سر اجبار نماز می‌خواند یا روزه می‌گیرد و در دل غر می‌زند. اما قرب فعلی، حالتی است که انسان با دل می‌گوید: ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم). این قرب، با حضور قلب و اخلاص همراه است و انسان را به خدا نزدیک می‌کند.

درنگ: قرب صوری، عبادت بدون حضور قلب است که به غرغر کردن می‌انجامد. قرب فعلی، عبادتی است که با دل گفتن «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» همراه است.

بخش ششم: عظمت حوزه فیضیه

هرگاه به حوزه فیضیه قدم می‌گذارم، حسرتی عمیق قلبم را می‌فشارد. این مکان، روزگاری محل نفس کشیدن اولیای خدا و عالمان بزرگ بود. اینجا جایی بود که قرب‌های عظیم حاصل می‌شد و طلاب با سحرخیزی و اخلاص، به معرفت الهی می‌رسیدند. اما امروز، برخی بی‌توجه به این عظمت، در این مکان مقدس می‌خندند و نمی‌فهمند چه گنجی در دسترسشان است. فیضیه، باشگاهی معنوی برای اولیای خدا بود، و باید دوباره به جایگاه اصلی‌اش بازگردد.

نکتۀ کلیدی: حوزه فیضیه، مرکزی معنوی برای پرورش اولیای خدا و دستیابی به قرب‌های عظیم بوده است و باید جایگاهش احیا شود.

بخش هفتم: سحرخیزی و قرب الهی

حکایتی از یکی از عالمان دینی که می‌گفت طلاب سحرخیز، که پیش از طلوع آفتاب برای عبادت و مطالعه بیدار می‌شدند، به قرب فعلی پروردگار می‌رسیدند. اما کسانی که دیر بیدار می‌شدند، از این فیض محروم می‌ماندند. سحرخیزی، نشانه جدیت در مسیر معنویت است. آن طلبه‌ای که پیش از سپیده‌دم به عبادت می‌ایستد، دلش آماده شنیدن صدای ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ می‌شود و این، همان قرب حقیقی است.

نکتۀ کلیدی: سحرخیزی و اخلاص در عبادت، راهی به سوی قرب فعلی پروردگار است.

بخش هشتم: امتحان قرب در عبادت

قرب فعلی را می‌توان در عبادت آزمود. می‌گفتم اگر در نماز، صدای ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ را با دل بشنوی، نشانه قرب است. اما خدا نکند کسی در عبادتش صدای ﴿غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ﴾ (نه خشم‌گرفتگان و نه گمراهان) را بشنود؛ این نشانه‌ای است از دوری از مسیر حق. عبادت، آزمایشگاهی است که اخلاص و قرب انسان را محک می‌زند.

نکتۀ کلیدی: قرب فعلی با شنیدن صدای «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» در عبادت آزموده می‌شود، نه با شنیدن «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ».

بخش نهم: پرهیز از لفاظی در عبادت و زیارت

بارها در درس‌گفتارهایم گفته‌ام که لفاظی در عبادت و زیارت، کار را خراب می‌کند. به یکی از دوستان توصیه کردم: «وقتی به زیارت حرم حضرت معصومه (س) می‌روی، زیارت‌نامه طولانی نخوان. سرت را پایین بینداز، ساکت باش و با حضور قلب زیارت کن.» لفاظی و حرف زدن زیاد، مانع از ارتباط عمیق معنوی می‌شود. زیارت باید با سکوت و اخلاص همراه باشد تا دل به خدا و اولیایش متصل شود.

نکتۀ کلیدی: در زیارت و عبادت، سکوت و حضور قلب بر لفاظی و زیارت‌نامه‌های طولانی مقدم است.

بخش دهم: نقد رفتارهای نادرست در مناسک دینی

حکایتی از یکی از عالمان دینی که از شلوغی و رفتارهای نادرست در مناسک حج، مانند رمی جمرات، انتقاد می‌کرد. می‌گفت این شلوغی و خشونت، نه به شیطان، بلکه به نفس خود انسان‌ها برمی‌گردد. وقتی مردم از سر ناآگاهی بر یکدیگر سوار می‌شوند یا رفتارهای ناشایست دارند، این نتیجه ضعف در هدایت دینی است. عالمان باید مردم را به سوی اخلاص و آرامش هدایت کنند، نه اینکه بگذارند مناسک به هرج‌ومرج کشیده شود.

نکتۀ کلیدی: رفتارهای نادرست در زیارت و مناسک دینی، نتیجه ضعف در هدایت و تربیت دینی است.

بخش یازدهم: سکوت، راهی به سوی آرامش

روزی فردی مضطرب نزدم آمد و از حال خود گفت. به او توصیه کردم: «برو در خانه‌ات بنشین، سرت را بالا کن، هیچ نگو. نه دعا بخوان، نه حرف بزن. فقط ساکت باش و با خدا ارتباط برقرار کن.» این توصیه، بارها برای دیگران نیز کارساز بوده است. سکوت، راهی است به سوی تزکیه نفس و آرامش درونی. وقتی انسان از لفاظی دست می‌کشد و در سکوت با خدا سخن می‌گوید، دلش آرام می‌گیرد.

نکتۀ کلیدی: سکوت در برابر خدا، راهی برای رفع اضطراب و رسیدن به آرامش درونی است.

بخش دوازدهم: طنز و حکایت‌های معنوی

حکایتی طنزآمیز از فردی که در قبر دیگران خوابیده بود و ادعا می‌کرد جهنم را دیده است. با خنده به او گفتم: «تو قبر خودت برو! خوابیدن در قبر دیگران، جهنم دیدن است!» این حکایت، هرچند طنزآمیز، پیامی عمیق داشت: هرکس باید در جایگاه خود باشد و از دخالت در امور دیگران پرهیز کند. این درس، در مسیر معنویت نیز صدق می‌کند؛ انسان باید به خودسازی خود بپردازد و از تظاهر به معنویت دوری کند.

نکتۀ کلیدی: عمل به جایگاه خود و پرهیز از دخالت در امور دیگران، در مسیر معنویت ضروری است.

بخش سیزدهم: مراحل قرب ذاتی

در درس‌گفتارهایم، از مراحل قرب ذاتی سخن گفته‌ام. این قرب، از ذکر «یا الله» آغاز می‌شود، به «هو» می‌رسد و در نهایت به سکوت و بی‌کلامی ختم می‌شود. وقتی انسان به قرب ذاتی می‌رسد، دیگر نیازی به لفاظی ندارد. دلش با خدا یکی می‌شود و در سکوت، شهود الهی را تجربه می‌کند. این مرتبه، بالاترین درجه قرب است که تنها اولیای خدا به آن دست می‌یابند.

نکتۀ کلیدی: قرب ذاتی، از ذکر «یا الله» به «هو» و سپس به سکوت می‌رسد، که نشانه اتحاد با ذات الهی است.

بخش چهاردهم: امتحان محبوبین الهی

محبوبین الهی را می‌توان از رؤیت مکرر ذات الهی به‌صورت سفید و صاف شناخت. این رؤیت، نه اتفاقی است و نه مانند رعد و برق گذرا. در درس‌گفتارهایم می‌گفتم: اگر کسی در عبادتش به جایی برسد که عالم را نبیند و همه‌چیز برایش سفید شود، این نشانه قرب صفاتی است. اما اگر بارها و بارها ذات الهی را به‌صورت سفید ببیند، از محبوبین است.

نکتۀ کلیدی: محبوبین الهی با رؤیت مکرر ذات الهی به‌صورت سفید شناخته می‌شوند.

بخش پانزدهم: نقد مشغول شدن به کاغذ و کتاب

بارها در درس‌گفتارهایم گفته‌ام که مشغول شدن به کاغذ و کتاب، اگر به خودسازی و معرفت منجر نشود، انسان را از حقیقت دور می‌کند. مطالعه نظری، اگر با تجربه عملی همراه نباشد، راه به جایی نمی‌برد. طلاب را به این نکته توجه می‌دادم: معرفت حقیقی، در شهود باطنی و خودشناسی است، نه در انباشت محفوظات.

نکتۀ کلیدی: مشغول شدن به کاغذ و کتاب، اگر با خودسازی همراه نباشد، مانع از معرفت حقیقی است.

بخش شانزدهم: ضرورت آزمایشگاه معنوی

همیشه آرزو داشتم که حوزه‌های علمیه، آزمایشگاهی معنوی داشته باشند؛ جایی که طلاب بتوانند با تمرین عملی و خودشناسی، به معرفت الهی دست یابند. در درس‌گفتارهایم می‌گفتم: حوزه نباید تنها محل مطالعه کتاب باشد، بلکه باید فضایی برای تجربه معنوی و شهود باطنی فراهم کند.

نکتۀ کلیدی: حوزه‌های علمیه باید آزمایشگاه معنوی داشته باشند تا طلاب با خودشناسی به معرفت الهی برسند.

بخش هفدهم: مسجد شخصی و خودشناسی

سخنی از یکی از شهدا که می‌گفت: «یک گوشه را مسجد خودت قرار بده و خودت را آزمایش کن.» این سخن، همیشه در ذهنم مانده است. هر فرد باید فضایی برای خودسازی و تأمل درونی داشته باشد. مسجد شخصی، جایی است که انسان با خود خلوت می‌کند، جایگاه معنوی‌اش را می‌سنجد و به سوی خدا گام برمی‌دارد.

نکتۀ کلیدی: داشتن مسجد شخصی برای خودشناسی و آزمایش جایگاه معنوی، ضرورتی در مسیر معرفت است.

بخش هجدهم: باز نگه داشتن راه معرفت

برخی گمان می‌کنند ذات الهی ممنوعه است و سخن گفتن از آن، راه را می‌بندد. اما من همیشه گفته‌ام که این دیدگاه، خود مانعی بر سر راه معرفت است. در درس‌گفتارهایم تأکید می‌کردم: راه معرفت باید باز بماند. ذات الهی، مقصد نهایی عارفان است و ممنوع دانستن آن، نتیجه جهل و محدودیت فکری است.

نکتۀ کلیدی: ممنوع دانستن ذات الهی، راه معرفت را می‌بندد. باید راه به سوی ذات باز بماند.

جمع‌بندی

این گفتگوهای صمیمی، تأملاتی است که از عمق قلبم برآمده و در خلال درس‌گفتارهایم با شما به اشتراک گذاشته‌ام. هر بخش از این روایت‌ها، دعوتی است به بازنگری در علم دینی، نظام آموزشی حوزه‌ها، و راه‌های رسیدن به قرب الهی. از نقد علم اول گرفته تا تأکید بر سحرخیزی، سکوت در عبادت، و ضرورت خودسازی، همه این‌ها نقشه‌راهی است برای طلاب و جویندگان معرفت. آرزویم این است که این گفتارها، شما را به تأمل در مسیر معنوی‌تان وادارد و حوزه‌های علمیه را به سوی احیای جایگاه واقعی‌شان هدایت کند.

با نظارت صادق خادمی