در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1065

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 1065

مقدمه

این مجموعه، شرحی است از خاطراتی که در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا بیان شده‌اند؛ خاطراتی که ریشه در تأملات عمیق عرفانی، معرفتی و اجتماعی دارند و از تجربه‌های زیسته‌ام در مسیر خودسازی، شناخت حقیقت و مشاهده تحولات جامعه سرچشمه می‌گیرند. در این بخش، به موضوعاتی چون خودآگاهی، معرفت شهودی، تفاوت میان محبوبین و محبین، و نقد شرایط اجتماعی و بهداشتی گذشته و حال پرداخته‌ام. این خاطرات نه‌تنها بازتاب‌دهنده تجربه‌های شخصی من، بلکه دعوتی است به تأمل در مسیر کمال انسانی و الهی.

بخش اول: خودآگاهی و تشخص انسانی

تأمل در خود، راهی به سوی تشخص

در جوانی، شب‌ها را به تأمل و خودآگاهی می‌گذراندم. آن شب‌های بلند، زمانی بود که در سکوت، به درون خود سفر می‌کردم و با اندیشیدن به هویت و جایگاهم در هستی، به‌تدریج به تشخصی دست یافتم که مرا از وابستگی‌های بیهوده آزاد کرد. این تأمل، که ریشه در عرفان اسلامی دارد، به من آموخت که انسان تنها با شناخت خویش می‌تواند به معرفت خدا نزدیک شود. تشخص، گویی کلیدی است که درهای حقیقت را می‌گشاید.

درنگ: انسان با تمرین تأمل و خودآگاهی، به تشخص و هویت معنوی دست می‌یابد که او را از وابستگی‌های بیهوده آزاد می‌کند.

عبور از خود به هستی

در آن روزها، دریافتم که انسان باید خود را در بستر تشخصات هستی عبور دهد. این عبور، نه به معنای گم شدن در دیگران، بلکه رهایی از محدودیت‌های نفسانی و اتصال به حقیقت کلان هستی است. گویی انسان با این عبور، به چشم‌اندازی می‌رسد که آینده را به‌صورت شهودی می‌بیند و می‌شنود، بدون آنکه در بند مسائل پیش‌پاافتاده بماند.

درنگ: عبور از خود به سوی هستی، انسان را به درک عمیق‌تری از حقیقت و آینده هدایت می‌کند.

آثار تشخص

وقتی به تشخص می‌رسیدم، گویی دریچه‌ای به سوی آینده گشوده می‌شد. این توانایی شهودی، که از تأمل مداوم به دست می‌آمد، مرا از معطلی در مسائل روزمره آزاد می‌کرد. این تجربه به من آموخت که تشخص، ذهن و قلب را برای دریافت حقایق غیرمادی آماده می‌سازد.

درنگ: تشخص یافتن، امکان دیدن و شنیدن آینده را به‌صورت شهودی فراهم می‌کند.

بخش دوم: معرفت شهودی و انواع آن

سه نوع معرفت شهودی

در درس‌گفتارهایم، معرفت شهودی را به سه نوع تقسیم کرده‌ام: طبیعی، اکتسابی و نژادی. معرفت طبیعی، موهبتی است که به محبوبین عطا شده؛ کسانی که گویی ذاتشان از حقیقت سرشته شده است. معرفت اکتسابی، از آنِ محبینی است که با تلاش و مجاهدت به سوی حقیقت گام برمی‌دارند. اما معرفت نژادی، ویژگی برخی افراد است که به‌صورت ژنتیکی توانایی درک آینده یا حالات دیگران را دارند، بدون آنکه لزوماً عارف یا ذاکر باشند.

درنگ: معرفت شهودی در سه شکل طبیعی (محبوبین)، اکتسابی (محبین) و نژادی (ژنتیکی) ظهور می‌یابد.

محبوبین، کوه‌های طلا

در مناطق معدنی کرمان، کوه‌هایی را دیدم که سراسر طلا بودند، اما گاه رگه‌ای خاک یا نمک در آن‌ها دیده می‌شد. محبوبین، مانند این کوه‌ها، ذاتی سراسر حقیقت دارند، هرچند ممکن است نقص‌های جزئی داشته باشند. اینان نیازی به ذکر و اعمال فراوان ندارند، زیرا معرفتشان ذاتی است و اعمالشان از عشق سرچشمه می‌گیرد، نه از طمع به دستاورد.

درنگ: محبوبین، مانند کوه طلا، سراسر معرفت و حقیقت‌اند و اعمالشان از عشق الهی سرچشمه می‌گیرد.

محبین و تلاش برای معرفت

محبین، اما، باید با فشار و تلاش مداوم به معرفت برسند. اینان با خودسازی و تمرین، به درجات بالاتر صعود می‌کنند. در جوانی، شب‌ها را به تأمل و خودسازی می‌گذراندم تا به این معرفت دست یابم. این تلاش، گویی صیقل‌دهنده روح است که آن را برای دریافت حقیقت آماده می‌کند.

درنگ: محبین با تلاش و خودسازی مداوم به معرفت شهودی دست می‌یابند.

نژادین و معرفت ژنتیکی

برخی افراد، به دلیل ویژگی‌های ژنتیکی، توانایی‌هایی دارند که بدون زحمت عرفانی، آینده یا حالات دیگران را درک می‌کنند. اینان، مانند کوهی با رگه‌ای طلا، تنها بخشی از معرفت را دارند، اما جامعیت محبوبین را ندارند. این موهبت، گویی هدیه‌ای الهی است که در ذات برخی نهفته است.

درنگ: نژادین به‌صورت ژنتیکی از بخشی از معرفت برخوردارند، اما جامعیت محبوبین را ندارند.

بخش سوم: شب‌بیداری و تأثیر آن بر ادراک

شب‌های تأمل

در کودکی و جوانی، شب‌ها را به جای خواب، به تأمل می‌گذراندم. آن شب‌ها، گویی روز بودند و روزها، چون شب. این تغییر حس، نتیجه تأمل عمیق بود که ذهنم را برای دریافت حقایق غیرمادی آماده می‌کرد. شب‌بیداری، در سنت عرفانی ما، زمانی است برای خلوت با خدا و شناخت خویش.

درنگ: شب‌بیداری و تأمل، ذهن و قلب را برای دریافت حقایق غیرمادی آماده می‌کند.

تعادل میان جسم و روح

اکنون، به دلیل مسائل سلامتی، شب‌ها را می‌خوابم تا جسمم را حفظ کنم. این تجربه به من آموخت که سلامت جسم، پیش‌نیاز ادامه مسیر معنوی است. گویی جسم و روح، دو بال‌اند که باید در تعادل باشند تا انسان به سوی کمال پرواز کند.

درنگ: سلامت جسمانی، پیش‌نیاز ادامه مسیر معنوی و خودسازی است.

بخش چهارم: نقد شرایط اجتماعی و بهداشتی

وضعیت بهداشتی گذشته

در گذشته، نانوایی‌ها پر از سوسک بودند. نانوایان، پیش از پخت نان، سوسک‌ها را از خمیر جدا می‌کردند. حتی اماکن دینی، مانند مدرسه فیضیه، پر از رطوبت و کثیفی بود و به‌عنوان انبار استفاده می‌شد. این شرایط، نشان‌دهنده چالش‌های بهداشتی و اجتماعی آن زمان بود.

درنگ: شرایط غیربهداشتی گذشته، مانند نانوایی‌های پر از سوسک و اماکن دینی مرطوب، چالش‌های اجتماعی و بهداشتی آن زمان را نشان می‌دهد.

پیشرفت‌های بهداشتی

امروزه، شرایط بهداشتی بهبود یافته است. نانوایی‌ها و کارگاه‌ها تمیزترند و حتی تا سقف کاشی‌کاری می‌شوند. این پیشرفت، نشانه توجه جامعه به سلامت جسمی و روانی است. با این حال، هنوز در اماکن دینی، مانند نبود دستشویی جدا از توالت، مشکلاتی وجود دارد که برای وضو گرفتن دشواری ایجاد می‌کند.

درنگ: بهبود شرایط بهداشتی، نشانه پیشرفت اجتماعی است، اما اماکن دینی همچنان نیاز به اصلاح زیرساخت‌ها دارند.

تغییر رفتارها، کلید اصلاح

برای رفع مشکلات بهداشتی، باید رفتارها و فرهنگ انسان‌ها تغییر کند. در گذشته، رعایت نکردن بهداشت، ریشه مشکلات بود. امروز نیز، تغییر رفتارها کلید حل معضلات اجتماعی و بهداشتی است. این دعوت به فرهنگ‌سازی، گویی نقشه‌راهی است برای بهبود جامعه.

درنگ: تغییر رفتارها و فرهنگ‌سازی، کلید رفع مشکلات بهداشتی و اجتماعی است.

بخش پنجم: تأملات اجتماعی و فرهنگی

خشونت، عیب بزرگ جامعه

در گذشته، خشونت در جامعه ما ریشه عمیقی داشت. از قنداق کردن کودکان که ذهن و جسمشان را محدود می‌کرد تا ترساندن آن‌ها با قصه‌های غول و لولو، همه نشان‌دهنده خشونتی بود که از فرهنگ و تاریخ به ما به ارث رسیده بود. این خشونت، بزرگ‌ترین عیب جامعه ماست، نه بی‌دینی یا بی‌نمازی. گویی جامعه‌ای که نرم شود، به صدق و صفا می‌رسد.

درنگ: خشونت، بزرگ‌ترین عیب جامعه است و نرم شدن جامعه، راه رسیدن به صدق و صفا است.

تحول در فهم اجتماعی

در گذشته، مردم ساده و مظلوم بودند و هرچه به آن‌ها گفته می‌شد، می‌پذیرفتند. اما امروز، فهم مردم بالا رفته است. دیگر به‌راحتی دنبال خرافات نمی‌روند و دین را با عقل و آگاهی می‌جویند. این تحول، نشانه‌ای از رشد شعور اجتماعی است که گویی در سی سال، معادل چند قرن پیشرفت کرده است.

درنگ: رشد فهم اجتماعی مردم، نشانه‌ای از تحول عمیق فرهنگی و عقلانی است.

بخش ششم: ارتباط با هستی

نرمی، کلید ارتباط با هستی

روزی به دوستی گفتم: «کبوتربازی از کاغذبازی من بهتر است، زیرا او با موجود زنده ارتباط دارد و من با کاغذ.» نرمی، شرط ارتباط با خالق و مخلوق است. گویی انسان نرم، با سنگ و گیاه و حتی جوجه‌تیغی نیز سخن می‌گوید. این نرمی، مرا به تأمل در هستی واداشت و دریافتم که همه‌چیز در عالم، از یک سو به سوی حق در حرکت است.

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (قرآن کریم، سوره بقره، آیه 156): ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم.

درنگ: نرمی، کلید ارتباط با خالق و مخلوق است و انسان را به درک وحدت هستی می‌رساند.

جمع‌بندی

این خاطرات، دعوتی است به تأمل در خود، شناخت حقیقت و اصلاح جامعه. از شب‌های تأمل و خودآگاهی تا نقد شرایط اجتماعی و دعوت به نرمی و فرهنگ‌سازی، همه و همه نقشه‌راهی است برای رسیدن به کمال انسانی و الهی. این مسیر، مسیری است که با تشخص، معرفت و نرمی پیموده می‌شود و جامعه را به سوی صدق و صفا هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی