در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1076

متن درس





گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 1076)

مقدمه

این مجموعه، شرح خاطراتی است که در درس‌گفتارهایم به‌صورت گذرا به آن‌ها اشاره کرده‌ام. اکنون، با نگاهی عمیق‌تر، آن‌ها را بازگو می‌کنم تا شما را به دنیای تجربیات و تأملاتم ببرم. این خاطرات، آیینه‌ای از زیست معرفتی، معنوی و فقهی من است که با دغدغه اصلاح علم دینی و هدایت جامعه شکل گرفته‌اند. هر روایت، دریچه‌ای به سوی اندیشه‌ای است که در آن، علم و عمل، عقلانیت و معنویت، و تعهد به حقیقت در هم تنیده‌اند.

بخش اول: علم بی‌عمل، باری بر دوش

، کودکی بودم که کتاب «کشکول» شیخ بهایی را می‌خواندم. شیخ، در مثالی حکیمانه، علم بی‌عمل را به خارکنی تشبیه کرده بود که خارها را جمع می‌کند، اما زیر بار آن‌ها از پای درمی‌آید، مانند کرم ابریشمی که در کندوی خویش گرفتار می‌شود. این تصویر، از همان کودکی، ذهنم را مشغول کرد. علم، اگر به عمل نینجامد، نه‌تنها سود نمی‌بخشد، بلکه وزر و وبال انسان می‌شود.

این حقیقت در قرآن کریم نیز بازتاب یافته است:

﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾
«و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، آنان اهل بهشت‌اند و در آن جاودانه‌اند» (بقره: ۸۲).

این آیه، پیوند ایمان و عمل صالح را یادآور می‌شود. این درس، مرا به تأمل در مسئولیت عالمان دینی واداشت. علم دینی، اگر به عمل نینجامد، مانند خاری است که بر دوش انسان سنگینی می‌کند.

درنگ: علم بی‌عمل، باری است بر دوش انسان که نه‌تنها سود نمی‌رساند، بلکه وزر و وبال او می‌شود.

لزوم مستندسازی در فتوا و قضاوت

از همان کودکی، آموختم که فتوا و قضاوت باید بر پایه کتاب و سنت باشد. هیچ مجتهد یا قاضی‌ای نمی‌تواند بدون مستند شرعی، حکمی صادر کند. ادعاهایی مانند خواب، کشف، یا علم غیب، بدون دلیل معتبر، هیچ اعتباری ندارند. حتی اگر پیامبر اکرم (ص) امروز ظاهر شوند و سخنی بدون استناد به کتاب و سنت بگویند، برای من حجت نیست. این اصل، که از حدیث شریف «تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي» (من در میان شما دو چیز گران‌بها به جا گذاشتم: کتاب خدا و عترتم) برمی‌آید، پایه‌ای است که دین را از خرافات و گمانه‌زنی‌ها مصون می‌دارد.

، در جوانی، این پرسش را از خود داشتم: اگر کسی ادعا کند که پیامبر را در خواب دیده یا علم غیب دارد، چگونه می‌توان به او اعتماد کرد؟ پاسخ روشن است: تنها کتاب و سنت، معیار حقیقت‌اند. این اصل، مرا به شکاکیت علمی در برابر مسائل دینی سوق داد. هر مسئله‌ای را با دیده تردید می‌نگریستم تا حقیقت آن را با دلیل محکم دریابم.

درنگ: فتوا و قضاوت دینی باید مستند به کتاب و سنت باشد؛ ادعاهای غیرمستند، مانند خواب یا کشف، فاقد اعتبار شرعی‌اند.

بخش دوم: آموزش و تأمل در کودکی

، کودکی پنج‌ یا شش‌ساله بودم که تجوید تدریس می‌کردم. شاگردانم، که اغلب تاجران و بزرگسالان بودند، با شگفتی به من گوش می‌دادند. به آن‌ها می‌گفتم: «چنان قرآن بخوانید که اگر پیامبر (ص) آمد، پیش پایش بایستید و بگویید: این‌گونه باید خواند!» این جسارت کودکانه، ریشه در باورم به اهمیت استدلال و دقت در علوم دینی داشت.

در همان سال‌ها، وقتی از من پرسیدند آیا همه قرآن را بلدم، پاسخ دادم: «حتی عالمان بزرگ هم همه قرآن را به معنای کامل بلد نیستند. مهم، فهم و قرائت درست آن است.» این پاسخ، بازتاب نگرشم به اهمیت فهم عمیق و اصولی از قرآن بود، نه صرف حفظ ظاهری آن.

درنگ: آموزش دینی باید بر پایه فهم عمیق و استدلال باشد، نه حفظ ظاهری یا ادعاهای بی‌اساس.

روش مطالعه علمی

، همیشه به شاگردانم توصیه می‌کردم که پیش از خواندن کتابی، فهرست و کتابنامه آن را بررسی کنند. این روش، به ما می‌آموزد که جایگاه علمی کتاب را درک کنیم و از مطالعه بی‌هدف پرهیز کنیم. این رویکرد، نه‌تنها در علوم دینی، بلکه در هر رشته علمی، راهگشاست.

بخش سوم: چالش‌های اجتماعی و دینی

، روزی از دانشگاه تماس گرفتند. دختری گفت که دوستش پس از حمام، با بدنی خیس و پوشش حداقلی، نماز می‌خواند و استدلال می‌کرد که خدا او را در هر حال می‌بیند، پس پوشش کامل چه ضرورتی دارد؟ این پرسش، مرا به تأمل در چالش‌های فهم احکام در نسل جدید واداشت. پاسخ من این بود که احکام دینی، فراتر از استدلال‌های شخصی، بر پایه دستورات شرعی‌اند. اما این گفت‌وگو نشان داد که باید با منطق و محبت، نسل جوان را هدایت کرد، نه با اجبار و سخت‌گیری.

این تجربه، مرا به نقد روش‌های اجباری در اجرای دین سوق داد. اجبار و خشونت، مانند آنچه در برخی رویکردهای افراطی دیده می‌شود، با مشی انبیا سازگار نیست. دین، با محبت و پذیرش پیش می‌رود، نه با زور و قلدری.

درنگ: اجرای دین باید با محبت و منطق باشد، نه با اجبار و سخت‌گیری، تا با مشی انبیا همخوانی داشته باشد.

نقد دیدگاه‌های متحجرانه

، در اوایل انقلاب، عالمی برجسته به خانه‌ام آمد و از تلویزیون گله کرد که آن را «لهو و لعب» می‌داند. او از ترس تأثیرات آن، شب را در مدرس خوابیده بود. این تجربه، مرا به این فکر واداشت که عالمان دینی باید پیشتاز جامعه باشند، نه از تحولات آن عقب بمانند. تغییرات مکرر در احکام، مانند حرام دانستن تلویزیون سیاه‌وسفید، سپس رنگی، ویدئو، اینترنت و ماهواره، نشان‌دهنده نبود ثبات در فقه است. دین باید با جامعیت و ثبات، پاسخگوی نیازهای زمانه باشد.

درنگ: عالمان دینی باید پیشتاز جامعه باشند و با ثبات و جامعیت، به نیازهای زمانه پاسخ دهند.

بخش چهارم: نظام‌مندی در اجرای دین

، در گذشته، مستأجرانی بودند که برای آزار صاحب‌خانه‌ها، برق را به‌صورت غیراصولی مصرف می‌کردند، چون نظارتی نبود. این مثال، مرا به این فکر واداشت که دین نیز نیاز به نظام‌مندی دارد. اگر دین به سیستمی خودکار تبدیل شود، مانند آبی که بدون نیاز به میراب جریان یابد، دیگر نیازی به نظارت مداوم نیست. با نظام‌مندی، چند صد عالم متخصص کافی است تا دین را به‌درستی هدایت کنند، نه هزاران روحانی بدون تخصص.

درنگ: دین باید نظام‌مند شود تا بدون نیاز به نظارت مداوم، به‌طور مؤثر اجرا گردد.

نیاز به تشکل علمی

از سال‌ها پیش، باور داشتم که باید تشکلی علمی و مستقل برای پالایش و اجرای صحیح دین ایجاد شود. این تشکل، با تکیه بر دانش و استدلال، می‌تواند از سبک شدن دین جلوگیری کند و آن را به‌گونه‌ای ارائه دهد که هم عمیق باشد و هم برای جامعه قابل پذیرش.

بخش پنجم: تجربیات فرهنگی و اجتماعی

، در زاهدان، در میان اهل سنت و شیعه، با احترام به شخصیت‌های دینی هر دو گروه، وحدت ایجاد می‌کردم. در مسجد جامع، سخن می‌گفتم و از تقیه پرهیز می‌کردم. می‌گفتم: «حقیقت را بگوییم و از پنهان‌کاری دست بکشیم.» این صداقت، شیعه و سنی را کنار هم می‌نشاند و گفت‌وگویی صمیمی شکل می‌داد.

درنگ: صداقت و شفافیت در گفت‌وگوی بین‌مذهبی، راه وحدت و همدلی است.

، در اوکراین، فقرا را می‌دیدم که شبانه یک بطری شراب می‌خریدند، چون بیش از آن توان نداشتند. این مشاهدات، مرا به تأمل در تفاوت‌های فرهنگی و اقتصادی واداشت. سخت‌گیری‌های غیرضروری در مسائلی مانند چای یا قلیان، تنها مردم را آزار می‌دهد. دین باید به مسائل اساسی‌تر بپردازد و از سخت‌گیری‌های بی‌جا پرهیز کند.

فرهنگ طبقاتی و اصلاح تدریجی

، در کودکی، خانواده‌های اشرافی خدمتکاران خود را با چادرهای رنگی متمایز می‌کردند. این رسم، نشانه‌ای از فرهنگ طبقاتی بود. اسلام نمی‌تواند یک‌باره مالکیت را حذف کند، بلکه باید با تدرج و پذیرش اجتماعی، بندکی را جایگزین کند. این تدرج، اصل مهمی در اصلاحات دینی است.

درنگ: اصلاحات دینی باید با تدرج و پذیرش اجتماعی انجام شود تا مؤثر و پایدار باشد.

بخش ششم: مسئولیت اجتماعی و اولویت‌بندی

، همیشه از شرکت در مجالس ختم پرهیز کرده‌ام. ترجیح می‌دهم از راه دور فاتحه‌ای بخوانم و وقتم را به کارهای مؤثرتر اختصاص دهم. فقيه باید مانند رزمندگان، با برنامه و طرح، نگرش جامعه را اصلاح کند. نیمه‌شب‌ها، وقتی کارگران کوچه‌ها را جارو می‌کنند، به خود می‌گویم: «فردای قیامت، آن‌ها از من می‌پرسند تو برای جامعه چه کردی؟» این پرسش، مرا به مسئولیت‌پذیری در برابر نظام و جامعه واداشته است.

درنگ: فقيه باید با برنامه‌ریزی و پیشتازی، نگرش جامعه را اصلاح و تثبیت کند.

جمع‌بندی

این خاطرات، بازتابی از زیست معرفتی و معنوی من است که با دغدغه اصلاح علم دینی و هدایت جامعه شکل گرفته‌اند. از کودکی که «کشکول» شیخ بهایی را می‌خواندم تا جوانی که تجوید تدریس می‌کردم و امروز که به نظام‌مندی دین می‌اندیشم، همیشه باور داشتم که علم دینی باید با عمل، استدلال و محبت همراه باشد. این روایت‌ها، دعوتی است به تأمل در پیوند علم و عمل، عقلانیت و معنویت، و مسئولیت‌پذیری در برابر جامعه.

با نظارت صادق خادمی