در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

گفتگوهای صمیمی 1099

متن درس






گفتگوهای صمیمی

گفتگوهای صمیمی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، جلسه 1099

مقدمه

این مجموعه، روایتی است از خاطراتی که در گذر ایام، در خلال درس‌گفتارهایم به اشتراک گذاشته‌ام. این خاطرات، نه‌تنها شرح تجربه‌های شخصی من در مواجهه با واقعیت‌های اجتماعی، دینی و اقتصادی است، بلکه بازتابی از عمق تأملاتم در باب انسان، جامعه و معنویت است. هر روایت، دریچه‌ای است به سوی فهمی ژرف‌تر از جهانی که در آن زیسته‌ام و تلاشی است برای دعوت شما به تأمل در این تجربه‌ها. با زبانی صمیمی اما متین، می‌کوشم شما را به لحظه‌های ناب زندگی‌ام ببرم، جایی که فقر و ثروت، معنویت و مادیات، و حکمت و واقعیت در هم آمیخته‌اند.

بخش اول: مواجهه با نظام بانکداری جهانی

، در کودکی، شاید دوازده یا سیزده سال داشتم که برای تحقیق به بانک ملی رفتم. آن روزها، ذهن کنجکاو من، که در پی فهم سازوکارهای جامعه بود، مرا به سوی این نهاد عظیم کشاند. وقتی پا به آنجا گذاشتم، گویی وارد جهانی دیگر شدم. پول‌ها، مانند عدل‌های پنبه، انباشته و منظم، در جریان بودند. خیابان‌ها، جاده‌ها و شاهراه‌های مالی را دیدم که در این سیستم پیچیده به هم متصل شده بودند. انگار زائری بودم که ده بار به زیارت مکه رفته باشد، چنان شگفت‌زده بودم از این نظم و عظمت.

اما این شگفتی، به‌سرعت جای خود را به تأمل داد. نظام بانکداری جهانی، که امروز بلای جان بسیاری شده، نه برای بیماران که برای سالم‌ها سودمند است. صندوق بین‌المللی پول، که گویی ذخیره ارضی جهانی است، چه رازهایی در خود نهان دارد؟ ما که در جامعه‌شناسی غور کرده بودیم، از پنجاه سال پیش حساسیت ویژه‌ای به این مسائل داشتیم. این نظام، با وعده‌های رنگارنگ، توقعات انسان‌ها را بالا برد، اما جز خیال و فریب، چیزی به ارمغان نیاورد. وعده‌های چهل درصد سود، سی درصد سود، و امثال آن، تنها ابزار خلع سلاح جوامع و مردمان بود.

درنگ: نظام بانکداری جهانی، با وعده‌های غیرواقعی، توقعات جوامع را بالا برده و نابرابری را تعمیق کرده است. این نظام، بیش از آنکه به سود انسان‌ها باشد، ابزاری برای سلطه اقتصادی است.

این تجربه، مرا به یاد آیه‌ای از قرآن کریم می‌اندازد: وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ (و اموال یکدیگر را به ناحق نخورید). این آیه، هشداری است به ما که در پی کسب مال، نباید به فریب و باطل پناه ببریم.

بخش دوم: مواجهه با واقعیت‌های پزشکی قانونی

روزی برای تحقیق به پزشکی قانونی رفتم. کودکی بودم، شاید سیزده‌ساله، پر از کنجکاوی و شوق شناخت. اما آنچه دیدم، فراتر از تصوراتم بود. صحنه‌هایی چنان هولناک که گویی قارچی از دل زمین روییده یا خربزه‌ای را با تیغ پاره کرده باشند. برای کودکی در آن سن، این مواجهه، وحشتی عمیق به همراه داشت. ترس، همان‌جا بر زمین ریخت، اما دریافتم که نترسیدن نیز خطرناک است. انسان باید اندکی ترس در وجودش داشته باشد تا محتاط و هوشیار بماند.

درنگ: مواجهه با صحنه‌های خشن در کودکی، تأثیرات عمیقی بر روان دارد و بر لزوم محافظت از کودکان در برابر این صحنه‌ها تأکید می‌کند.

این تجربه، مرا به تأمل در اهمیت رحمت اسلامی واداشت، که بر حفظ سلامت روانی و جسمی انسان‌ها تأکید دارد. گویی این صحنه‌ها، هشداری بود برای فهم عمق تأثیرات اجتماعی بر روان انسان.

بخش سوم: نقش عالمان دینی در حفظ انسجام اجتماعی

روزی در مسجد شمس‌العماره. عالم دینی بزرگی آنجا بود، مردی که برای حفظ جماعت، حتی به حمال محله پول می‌داد تا در نماز شرکت کند. او می‌دانست که بدون مأموم، جماعت شکل نمی‌گیرد. یک روز، پس از نماز، دیدم که به آن حمال اندکی پول داد. با خود فکر کردم، این چه اهمیتی دارد که او چنین می‌کند؟ دریافتم که این کار، نه‌تنها برای حفظ شعائر دینی بود، بلکه تلاشی بود برای پیوند دادن جامعه، حتی در ساده‌ترین شکل آن.

درنگ: عالمان دینی با حفظ جماعت، نقشی کلیدی در انسجام اجتماعی ایفا می‌کنند، حتی اگر این کار با اقدامات ساده‌ای مانند تشویق حضور در نماز جماعت انجام شود.

این خاطره، مرا به یاد وظیفه سنگین عالمان دینی می‌اندازد که باید با حکمت و مهربانی، جامعه را به سوی وحدت هدایت کنند.

بخش چهارم: امانت‌داری در فقر

در سفری به جده، طلبه‌ای را دیدم که یک ریال کثیف را از دستشویی یافته بود. او آن را شست، روی بند آویزان کرد تا خشک شود، و سپس با دقت نگه داشت. این رفتار، برایم نشانه‌ای از امانت‌داری و تقوا بود. حتی در فقر، او به یک ریال ارزش می‌داد و از اسراف پرهیز می‌کرد.

درنگ: امانت‌داری و پرهیز از اسراف، حتی در شرایط فقر، نشانه تقوا و دقت در برخورد با اموال است.

این خاطره، مرا به یاد آیه‌ای از قرآن کریم می‌اندازد: وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ (و سائل را مران). این آیه، بر احترام به فقرا و حفظ کرامت آن‌ها تأکید دارد.

بخش پنجم: نقد سوءاستفاده از منابع عمومی

در کودکی، مستأجری را دیدم که برای کاهش هزینه برق، سر سیم را در آب قرار داده بود تا مصرف را بالا ببرد. این کار، مصداق معصیت بود، چرا که منابع عمومی را به ناحق هدر می‌داد. این رفتار، نشان از ناآگاهی و فقر اخلاقی داشت که گاه در جامعه دیده می‌شود.

درنگ: سوءاستفاده از منابع عمومی، مصداق معصیت و نشانه فقر اخلاقی است که باید با آموزش و آگاهی اصلاح شود.

این تجربه، مرا به تأمل در اهمیت امانت‌داری در منابع عمومی واداشت، اصلی که در اسلام به آن تأکید فراوان شده است.

بخش ششم: نقد انباشت غیرمشروع اموال

در کودکی، از شخصی شنیدم که به «سید شرخر» معروف بود. او اسناد و قباله‌های دیگران را جمع می‌کرد و روی آن‌ها می‌خوابید، اما زندگی‌اش در حد نان خشک و دوغ بود. این رفتار، نشانه‌ای از فساد اقتصادی و اخلاقی بود که در نهایت به نابودی او منجر شد.

درنگ: انباشت غیرمشروع اموال، نه‌تنها به فساد اقتصادی منجر می‌شود، بلکه نشانه‌ای از بیماری اخلاقی است.

این خاطره، مرا به یاد آیه‌ای از قرآن کریم می‌اندازد: وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ (و اموال یکدیگر را به ناحق نخورید). این آیه، هشداری است به پرهیز از کسب مال به ناحق.

بخش هفتم: تأثیرات فقر بر جسم و روان

فقر، نه‌تنها جسم را ضعیف می‌کند، بلکه روان و اراده را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. روایتی است که می‌فرماید: «الفقر الذهب النور بصره» (فقر، نور چشم را می‌برد). در کودکی، در قم، آب‌های ناسالم چشم‌هایم را ضعیف کرد. فقر غذایی، مالی و آبی، نور چشم را کم می‌کند و اراده را سست می‌سازد.

درنگ: فقر، با تأثیر بر جسم و روان، نور چشم و اراده را تضعیف می‌کند و نیازمند توجه جدی به عدالت اجتماعی است.

این دیدگاه، با اصل عدالت اجتماعی در اسلام همخوانی دارد که بر رفع فقر و بهبود شرایط زندگی تأکید می‌کند.

بخش هشتم: رفتار متفاوت فقرا و غیرفقرا با پول

تجربه‌ای داشتم که تفاوت رفتار فقرا و غیرفقرا را با پول نشان می‌داد. وقتی به غیرفقیر پولی می‌دهی، آن را با آرامش در جایی امن نگه می‌دارد. اما فقیر، از ترس از دست دادن، آن را مدام جابه‌جا می‌کند، گویی نمی‌تواند آرام بگیرد. یک بار طلبه‌ای پول‌هایش را به من سپرد، نیمه‌شب زنگ زد و نگران بود که نکند پولش گم شود. این رفتار، نشانه‌ای از تأثیرات روانی فقر است.

درنگ: فقر، رفتار افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد و ترس از دست دادن را در آن‌ها تقویت می‌کند.

این تجربه، با روایات اسلامی در باب تأثیر فقر بر روان انسان همخوانی دارد و بر لزوم حمایت از فقرا تأکید می‌کند.

بخش نهم: نقد انباشت طلا و بیماری‌های روانی

روزی شخصی تماس گرفت و گفت یک کیلو و هشتصد گرم طلا گم کرده است. پرسیدم چرا این همه طلا در خانه نگه داشته‌ای؟ این انباشت، نشانه‌ای از بیماری‌های روانی و اجتماعی است که خانه‌ها را به ذخیره‌گاه‌های ارضی تبدیل کرده است.

درنگ: انباشت غیرمشروع اموال، نشانه‌ای از بیماری‌های روانی و اجتماعی است که باید با انفاق و توزیع عادلانه اصلاح شود.

این خاطره، مرا به یاد آیه‌ای از قرآن کریم می‌اندازد: وَالَّذِينَ يَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ (و کسانی که زر و سیم را گنجینه می‌کنند). این آیه، هشداری است به پرهیز از انباشت غیرمشروع.

بخش دهم: نقد معیارهای ظاهری

شخصی برایم نقل می‌کرد که در مجلسی، افراد را بر اساس تعداد اسکورت‌هایشان ارزیابی می‌کردند. این نگاه، نشانه‌ای از توجه به ظاهر و غفلت از ارزش‌های واقعی است. بزرگی و کوچکی انسان‌ها را نه تعداد ماشین‌ها و اسکورت‌ها، بلکه ایمان و عمل صالح تعیین می‌کند.

درنگ: ارزیابی افراد بر اساس معیارهای ظاهری، نشانه‌ای از غفلت از ارزش‌های واقعی و معنوی است.

این دیدگاه، بر لزوم توجه به باطن انسان‌ها و پرهیز از قضاوت‌های ظاهری تأکید دارد.

بخش یازدهم: نقد تملق و زیاده‌روی در دعا

روزی از من خواستند دعا کنم. گفتم دعا می‌کنم، اما نه برای معطل کردن دیگران. دعای طولانی، گاه به تملق تبدیل می‌شود و از اخلاص دور می‌ماند. شکر مخلوقات، اگر به تملق بدل شود، دیگر ارزشی ندارد.

درنگ: دعا باید با اخلاص و به دور از تملق باشد، و زیاده‌روی در آن، ارزش معنوی‌اش را کاهش می‌دهد.

این تجربه، مرا به تأمل در اهمیت اخلاص در عبادت واداشت.

بخش دوازدهم: نقد سوءاستفاده از زکات

بزازی می‌گفت مردم زکات می‌دهند تا به سادات فقیر برسد، اما برخی این زکات را برای منافع شخصی مصرف می‌کنند. این رفتار، خیانت به امانت است. زکات باید مستقیم به فقرا برسد، بدون واسطه و سوءاستفاده.

درنگ: زکات باید مستقیم و بدون سوءاستفاده به فقرا برسد تا هدف اصلی آن محقق شود.

این خاطره، مرا به یاد آیه‌ای از قرآن کریم می‌اندازد: إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ (صدقات تنها برای فقرا و مساکین است).

بخش سیزدهم: توزیع مستقیم نذورات

در امامزاده‌ای، پول‌های نذری را جمع می‌کردند و برای خودشان چلوکباب می‌خوردند. گفتم اگر نذری برای امام رضا کردید، آن را مستقیم به فقیر آبرومندی بدهید. این کار، بدون هزینه و واسطه، به هدف اصلی نذر می‌رسد.

درنگ: نذورات باید مستقیم و بدون واسطه به فقرا برسد تا به هدف معنوی خود دست یابد.

این دیدگاه، بر اهمیت انفاق مستقیم و بی‌واسطه تأکید دارد و با اصل انفاق در اسلام همخوانی دارد.

جمع‌بندی

این خاطرات، که در خلال درس‌گفتارهایم روایت شده‌اند، نه‌تنها شرح زندگی من، بلکه دعوتی است به تأمل در مسائل اجتماعی، دینی و اخلاقی. از نقد نظام بانکداری جهانی تا تأکید بر امانت‌داری، از نقش عالمان دینی در حفظ انسجام اجتماعی تا دعوت به انفاق مستقیم، هر روایت، تلاشی است برای ارائه الگویی از جامعه اسلامی مطلوب. امیدوارم این گفتگوهای صمیمی، شما را به سوی فهمی عمیق‌تر از عدالت، معنویت و مسئولیت اجتماعی رهنمون سازد.

با نظارت صادق خادمی